کلمه جو
صفحه اصلی

لهراسپ

فرهنگ اسم ها

اسم: لهراسپ (پسر) (فارسی)
معنی: صاحب اسب تندرو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر اروندشاه از نژاد کیقباد پادشاه کیانی

فرهنگ فارسی

از پادشاهان کیانی و پدر کی گشتاسب از پشت کی پشین و از تخمه قباد است . کیخسرو تخت پادشاهی بدو بخشید . او سرانجام سلطنت به گشتاسب واگذار کرده و خود به آتشگاه نوبهار بلخ رفت و بعبادت پرداخت . چون زردشت دین خود را آورد او آنرا پذیرفت و همچنان بعبادت روزگار میگذرانید تا در یکی از هجومهای ارجاسب تورانی بدست او کشته شد . پادشاهی لهراسب صد و بیست سال بود .

لغت نامه دهخدا

لهراسپ. [ ل ُ ] ( اِخ ) لهراسب. رجوع به لهراسب پادشاه کیانی شود.

دانشنامه عمومی

لُهراسپ (به اوستایی: آئوروت اَسپَ) در اساطیر ایران، از پادشاهان کیانی است. کیخسرو پیش از مرگ، او را به پادشاهی ایران برگزید. تفویض تاج وتخت به لهراسپ با اعتراض پهلوانان و بزرگان به ویژه زال روبه رو شد ولی بالاخره با دلایلی که کیخسرو آورد بر این انتخاب، گردن نهادند. به استناد برخی گزارش های شاهنامه، در اصل بلخ کشور لهراسپ است. حدود قلمرو لهراسپ این گونه در شاهنامه ترسیم می گردد:
فردوسی. «اندر ستایش شاه محمود» شاهنامه ص ۹۷ بیت ۱۰ به بعد.
بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. ۹۵
یوزف مارکوارت خاورشناس سرشناس آلمانی (در کتاب شهرهای ایران ترجمه احمد تفضلی ص۸۴)
همچنین لهراسب فرزند ارزان فرزند منوش فرزند کیپیشین فرزند کیقباد
کیخسرو چون از کار افراسیاب و توران فارغ گشته بود سال ها بر نیمی از آسیا فرمان راند تا به سن شصت سالگی رسید. دغدغهٔ کیخسرو یک چیز بود که آن را نمی توانست بین سران و نام داران افشا کند، به همین سبب می خواست از عالم غیب به او الهام گردد؛ که عاقبت به واسطهٔ سروش راه به او نشان داده شد. کیخسرو بعد از پنج هفته دعا و نیایش شبانه روزی، در کاخ را گشود و نام آوران از جمله زال، رستم، طوس، گودرز و دیگران در جلسه ای مهم گرد کیخسرو جمع شدند تا وصیت او را بشنوند. هر گوشه ای از کشور بزرگ ایران به نام سرداری ثبت و لاک ومهر شد تا اینکه نوبت ایران و تاج وتخت اش رسید که بسیار حساسیت برانگیز بود. آنگاه کیخسرو فردی نه چندان نام آور به نام لهراسپ را احضار در حضور جمع تاج وتخت ایران را به او تفویض نمود. این امر با اعتراض حضار مواجه شد. زال پیر سخنگو و نمایده جمع برخاست و چنین گفت:
در ظاهر، کیخسرو با ادله و براهین، همه را قانع نمود تا پادشاهی لهراسپ بر ایران (بلخ) را بپذیرند، اما زال که عادت داشت شاهان ایران با دست او تفویض گردند تلویحاً موضوع را پذیرفت. در ادامهٔ ماجرا در شاهنامه این زال و رستم است که دشمن شماره یک لهراسپ، گشتاسپ و اسفندیار هستند. فرجام کار ایران و زابل همان نبرد معروف میان رستم و اسفندیار است در نبرد این دو پهلوان عاقبت اسفندیار مقتول و رستم مجروح می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

لُهراسپ
(اوستایی : اَئوروَتَسپَه) به معنی تیزاسپ ، در شاهنامۀ فردوسی، پسر اورَند شاه ، پسر کِی پَشین ، پسر کِیقُباد و چهارمین فرمانروای کیانی. در زمان کِیخُسرو مأمور جنگ با آلان ها شد. کیخسرو در جریان روی گرداندن از امور سلطنت، تاج شاهی را بر سر لهراسپ نهاد. لهراسپ پس از غیبت کیخسرو بر تخت شاهی نشست و فرستادگانی به روم و چین و هند فرستاد و در بلخ شهرستانی پی افکند و آتشکدۀ آذَربُرزین مِهر را بنا کرد. او از دختر کاووس دو پسر یافت به نام های گَشتاسپ و زَریر. پس از درگیری با گشتاسپ سرانجام تاج و تخت شاهی را به او واگذاشت و خود در بلخ گوشه گزید و او با ظهور زَردُشت به آیین او گروید. چون گشتاسپ به زابُل رفت و لُهراسپ را با یارانی اندک در بلخ تنها گذاشت ، اَرجاسپ پسر خود کَهرَم را برای گرفتن انتقام از لهراسپ به بلخ فرستاد. کهرم، او را کشت.

پیشنهاد کاربران

دارنده برتری

کی لهراسب کیانی جد قوم لر آریایی

دارنده اسب تیزرو ( لهراسب )


کلمات دیگر: