کلمه جو
صفحه اصلی

بحتری

فرهنگ فارسی

برادر زاده مهلب بن ابی صفره که فرمانروائی ایالت مرو یافت .

لغت نامه دهخدا

بحتری . [ ] (اِخ ) ابن قبیصة. برادرزاده ٔ مهلب بن ابی صفره که فرمانروائی ایالت مرو یافت . و رجوع به تاریخ بیهق ص 85 شود.


بحتری . [ ] (اِخ ) ابن سهلب . نام مردی است از بست سیستان در حدود سال 128 هَ . ق . و رجوع به تاریخ سیستان ص 132 شود.


بحتری . [ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) ابوعباده .ولیدبن عبید طائی متوفی بسال 284 هَ . ق . او راست دیوانی معروف که ابوبکر صولی و علی بن حمزه ٔ اصفهانی آن را مرتب کرده اند، اولی بر حروف و دومی بر اقسام . او بسال 205 هَ . ق . در یکی از قراء منبج حلب تولد یافت و پس از تحصیل و کسب علوم به عراق مهاجرت کرد و مدتی در بغداد زیست و متوکل علی اﷲ خلیفه و فتح بن خاقان را مدح گفت ، پس به شام بازگشت . او پیشرفت خود را در نتیجه ٔ تشویق ابوتمام شاعر می دانسته است . بحتری دراواخر عمر به منبج بازگشت و در همانجا بسال 284 هَ . ق . درگذشت . برخی نیز مرگ او را در حلب دانسته اند. بعد از مرگش ، اشعار او را ابوبکر صولی جمعآوری نمود و بر طبق حروف هجائی مرتب ساخت . آثار او عبارت است از حماسه ای که برای فتح بن خاقان جمعآوری نموده و در آن اشعار پانصد شاعر را توان دید، و دیوان بحتری که بچاپ رسیده است . (از معجم المطبوعات ). بحتری قصیده ای در مدح ایرانیان در باب مدائن دارد که بسیار فصیح و باشکوه است و ترجمه ٔ آن نیز هست و در امثال و حکم اصل قصیده و ترجمه ٔ آن نقل شده . (امثال و حکم ص 1542 و 1677). و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 139 و ج 3 ص 1138، و التفهیم ص 271، و ایران باستان پیرنیا ص 2559 و سبک شناسی بهار ج 3 ص 128 و فهرست اعلام العقد الفرید و ضحی الاسلام ص 199 و تتمه ٔ صوان الحکمة ص 105 و تاریخ بیهقی ص 273 و 615 وقاموس الاعلام ترکی و ابن خلکان ج 2 ص 308 و آثار الباقیه ٔ بیرونی ص 32 و الجماهر بیرونی ص 25، 40 ، 117، 120، 121، 153، 181 و فهرست اعلام خاندان نوبختی اقبال و مافروخی ص 11، 51 ، 56 ، 75، 81، 83 و 109و شدالازار ص 223 و تاریخ الخلفاء ص 233 و 250 و معجم الادباء ج 1 ص 19، 81 ، 153، 234، 273 ، 407 و المعرب جوالیقی ص 67 و 325 و ایران در زمان ساسانیان ص 275 و نزهةالقلوب ج 3 ص 44 و لباب الالباب ص 96 شود :
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی
یکی گشته با عنصری بحتری را.

ناصرخسرو.



بحتری . [ ب ُ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به بحتر که بطنی است از طی . (الانساب سمعانی ). منسوب است به بحتر که پدر قبیله ای از طی بود. (غیاث اللغات ).


بحتری. [ ب ُ ت ُ ] ( ص نسبی ) منسوب است به بحتر که بطنی است از طی. ( الانساب سمعانی ). منسوب است به بحتر که پدر قبیله ای از طی بود. ( غیاث اللغات ).

بحتری. [ ب ُ ت ُ ] ( اِخ ) ابوعباده.ولیدبن عبید طائی متوفی بسال 284 هَ. ق. او راست دیوانی معروف که ابوبکر صولی و علی بن حمزه اصفهانی آن را مرتب کرده اند، اولی بر حروف و دومی بر اقسام. او بسال 205 هَ. ق. در یکی از قراء منبج حلب تولد یافت و پس از تحصیل و کسب علوم به عراق مهاجرت کرد و مدتی در بغداد زیست و متوکل علی اﷲ خلیفه و فتح بن خاقان را مدح گفت ، پس به شام بازگشت. او پیشرفت خود را در نتیجه تشویق ابوتمام شاعر می دانسته است. بحتری دراواخر عمر به منبج بازگشت و در همانجا بسال 284 هَ. ق. درگذشت. برخی نیز مرگ او را در حلب دانسته اند. بعد از مرگش ، اشعار او را ابوبکر صولی جمعآوری نمود و بر طبق حروف هجائی مرتب ساخت. آثار او عبارت است از حماسه ای که برای فتح بن خاقان جمعآوری نموده و در آن اشعار پانصد شاعر را توان دید، و دیوان بحتری که بچاپ رسیده است. ( از معجم المطبوعات ). بحتری قصیده ای در مدح ایرانیان در باب مدائن دارد که بسیار فصیح و باشکوه است و ترجمه آن نیز هست و در امثال و حکم اصل قصیده و ترجمه آن نقل شده. ( امثال و حکم ص 1542 و 1677 ). و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 139 و ج 3 ص 1138، و التفهیم ص 271، و ایران باستان پیرنیا ص 2559 و سبک شناسی بهار ج 3 ص 128 و فهرست اعلام العقد الفرید و ضحی الاسلام ص 199 و تتمه صوان الحکمة ص 105 و تاریخ بیهقی ص 273 و 615 وقاموس الاعلام ترکی و ابن خلکان ج 2 ص 308 و آثار الباقیه بیرونی ص 32 و الجماهر بیرونی ص 25، 40 ، 117، 120، 121، 153، 181 و فهرست اعلام خاندان نوبختی اقبال و مافروخی ص 11، 51 ، 56 ، 75، 81، 83 و 109و شدالازار ص 223 و تاریخ الخلفاء ص 233 و 250 و معجم الادباء ج 1 ص 19، 81 ، 153، 234، 273 ، 407 و المعرب جوالیقی ص 67 و 325 و ایران در زمان ساسانیان ص 275 و نزهةالقلوب ج 3 ص 44 و لباب الالباب ص 96 شود :
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی
یکی گشته با عنصری بحتری را.
ناصرخسرو.

بحتری. [ ] ( اِخ ) ابن سهلب. نام مردی است از بست سیستان در حدود سال 128 هَ. ق. و رجوع به تاریخ سیستان ص 132 شود.

بحتری. [ ] ( اِخ ) ابن قبیصة. برادرزاده مهلب بن ابی صفره که فرمانروائی ایالت مرو یافت. و رجوع به تاریخ بیهق ص 85 شود.

دانشنامه عمومی

ابوعُباده بُحْتُری (۸۲۲م-۸۹۹م) (نسب ولید بن عبیدالله بحتری) شاعر عربی شامی بود.
بحتری در دانشنامه جهان اسلام
بحتری در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
در مَنْبِجْ و در خانواده ای از بحتر، شاخه ای از قبیلة طَیّ، به دنیا آمد (برخی زادگاه او را روستایی مجاور منبج به نام خُرْدُفنه می دانند). بحتری هرگز پیوند خود را با زادگاهش نگسست، بلکه با ثروت سرشاری که طی سالیان دراز از راه شاعری دربار فراهم آورده بود املاک فراوانی در آن شهر خرید و با استفاده از اصل و نسب خود مناسبات پرمنفعتی نیز با اولیای امور برقرار کرد.

نقل قول ها

بحتری(۱۸۰-۸۹۷م) شاعر عرب.
• «نقش و نگار دیوارهای کاخ را ببین /تا به چگونگی نبرد ایرانیان با رومیان در انطاکیه پی ببری//. آنجا که انوشیروان پوششی سبزرنگ، /گراینده به رنگ زرد زعفرانی بر تن دارد //و باشکوه و جلال به آرامی /در زیر درفش کاویانی سپاه خود را سان می بیند//. کاخ خسرو چندان شکوهمند و سربلند است// که گویی کوهی سرفراز در آنجا قرار دارد.»دربارهٔ طاق کسری، در قصیدهٔ سینیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ معارف و معاریف است
ابوعباده ولید بن عبید بن یحیی بحتری طائی شاعر معروف و از شعرای والا مرتبه قرن سوم و معاصر با ابوتمام بوده و بعضی او را از ابوتمام برتر می دانند.
ابن خلکان گوید: به بحتری گفتند: شعر تو بهتر است یا شعر ابوتمام؟ وی گفت: خوب او از خوب من بهتر است ولی بد من از بد او بهتر و به شعر بحتری سلاسل الذهب می گفتند. از ابوالعلاء معرّی پرسیدند کدامیک از این سه شاعرترند ابوتمام یا بحتری یا متنبی؟ وی گفت: متنبی و ابوتمام دو حکیم بودند ولی شاعر، بحتری است.
وی در سال 206 در منبج شام متولد شد و از آنجا به عراق رفت و در آنجا خلفا و سردمداران زیادی را از متوکل به بعد به شعر خود ستود و در سال 284 در منبج به سکته بمرد.
سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف.


کلمات دیگر: