کلمه جو
صفحه اصلی

خرمگس

فارسی به انگلیسی

horsefly, botfly (family: Tabanidae)


gad-fly, horsefly, oestrum, botfly, gadfly, horse-fly

gadfly


فارسی به عربی

دودة

مترادف و متضاد

beast fly (اسم)
خرمگس

gadfly (اسم)
مزاحم، خرمگس، ادم مردم ازار

horsefly (اسم)
خرمگس، مگس اسب، مگس جنگلی

فرهنگ فارسی

(حشره شناسی) مگس بزرگ، مگس اسبی


( اسم ) گونه ای مگس درشت تر از مگسهای معمولی و دارای خرطومی کوتاه و قوی . یا خر مگس معرکه . ۱ - مزاحم موی دماغ سر خر . ۲ - بیگانه نا محرم .

فرهنگ معین

(خَ. مَ گَ ) (اِمر. ) نوعی مگس که بزرگتر از مگس های معمولی است و دارای خرطومی کوتاه است . ، ~ِ معرکه الف - مزاحم . ب - بیگانه .

لغت نامه دهخدا

خرمگس. [ خ َ م َ گ َ ] ( اِ مرکب ) مگس کلان که بر جراحت کرم می اندازد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مگس درشت که غالباً در باغها و بر درختان گرد آید. مگس درشت سایر حیوانات یا همج که بر روی گوسپندان نشیند. مگس خر. ( یادداشت بخط مؤلف ). نُعَرة. ( زمخشری ). هَمَج.عنتر [ ع َ ت َ / ع ُ ت ُ ]. ( منتهی الارب ) :
خرمگس بر خوان گیتی صف زده ست
یک مگس را انگبین جستیم نیست.
خاقانی.
بر سر خوان جهان خرمگسانند طفیل
پر طاوس مگس را بخراسان یابم.
خاقانی.
دولت به اهل جهل دهند آری
خوان مسیح خرمگسان دارند.
خاقانی.
خوان عیسی بر من وآنگه من
باک هر خرمگسی داشتمی.
خاقانی.
روزه داران را بود آن نان و خوان
خرمگس راچه ابا چه دیگدان.
مولوی ( مثنوی ).
- خرمگس معرکه ؛ مگس بزرگ که در معرکه های قدیم با صدای خود مزاحم معرکه گیر میشود. کنایه از فرد مزاحم وناجور در جمعی.

فرهنگ عمید

نوعی مگس درشت با خرطومی کوتاه و برجسته که در جاهای مرطوب تخم گذاری می کند.
* خرمگس معرکه: [عامیانه، مجاز] مزاحم: برخرمگس معرکه لعنت!

نوعی مگس درشت با خرطومی کوتاه و برجسته که در جاهای مرطوب تخم‌گذاری می‌کند.
⟨ خرمگس معرکه: [عامیانه، مجاز] مزاحم: برخرمگس معرکه لعنت!


دانشنامه عمومی

بر پایه ITIS:زیرخانواده Chrysopsinae:
Merycomyia
Chrysops
Neochrysops
Silvius (insect)
زیرخانواده Pangoniinae:
زیرخانواده Tabaninae:
رده بندی نشده:

دانشنامه آزاد فارسی

خرمگس (horsefly)
هر یک از انواع بیش از ۲۵۰۰ گونۀ مگس. خرمگسِ ماده از خون اسب، گاو و انسان تغذیه می کند. نرها با تغذیه از گیاهان و شهد گل ها زندگی می کنند. لارو این مگس ها گوشت خوار است. این خانواده در تیره خرمگس ها قرار دارد.

نقل قول ها

خرمگس (رمان). خرمگس (به انگلیسی: The Gadfly) رمانی از نویسندهٔ ایرلندی، اتل لیلیان وینیچ است.
• «آرتور به تنه درختی تکیه داد و از میان شاخ و برگ های تیره به اولین ستارگان کم نوری که در آسمان سوسو می زدند چشم دوخت. این چشمان رؤیایی آبی سیر و اسرارآمیز، که در پناه مژگانی سیاه قرار داشت، میراثی از مادر کرن والی اش بود. مونتانلی برای آن که آن ها را نبیند، رویش را برگرداند.»• « با خود اندیشید: این انتقام خداست که بر من نازل شده است؛ همان گونه که بر داوود (پادشاه بنی اسرائیل) نازل شد. با منی که آستان قدسش را ملوث ساخته و پیکر او را با دست های آلوده ام گرفته ام، شکیبا بوده است ولی اکنون شکیباییاش به پایان رسیده است.»• «-چه می بینم پدر؟ موجودی عظیم و سفیدپوش، در فضایی به رنگ آبی که نه آغازی دارد و نه پایانی. می بینمش که سال هاست در انتظار روح خداست. همچون از ورای یک شیشه آن را تار می بینم.• «-... جای تأسف است که کلیسا کشیشان را از ازدواج منع می کند... پدر! من اطمینان دارم که اگر شما پیمان نبسته بودید... اگر ازدواج می کردید... فرزندانتان بسیار...• « با ادای کلمهٔ عشق، سرخی شرم بر پیشانی اش نشست و باز فرومرد. جما آن را ندید چون با ابروهای گره خورده و دندان های به هم فشرده، یکراست به مقابلش چشم دوخته بود.»• هر چه زمان انجام کاری بیشتر باشد، دلایل شروع بی درنگ آن نیز بیشتر است• من خود را به گناهان رِشک و خشم و اندیشه های پوچ علیه کسی که هیچ گونه بدی در حق من نکرده است، متهم می کنم• اگر در جهان راهی یافت می شد که آب رفته را به جوی بازگرداند، ارزش داشت که به خطاهای گذشتهُ خود بیندیشیم• گذشته از آنِ گذشتگان و آینده از آنِ توست• اگر من می گریم و یا می نالم، اگر من چهره غمگین می کنم، تنها برای خندیدن است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: xermegas
طاری: xarmagas
طامه ای: xarmagas
طرقی: xarmeqas
کشه ای: pašagorde
نطنزی: xermegas


پیشنهاد کاربران

نوعی حشره موذی


نوعی حشره بزرگتر از مگس و از نژاد مگیس


کلمات دیگر: