کلمه جو
صفحه اصلی

زنجبیل


برابر پارسی : زنجپیِل

فارسی به انگلیسی

ginger

فارسی به عربی

زنجبیل

عربی به فارسی

زنجبيل , تندي , حرارت , زنجبيل زدن به , تحريک کردن


مترادف و متضاد

ginger (اسم)
تندی، حرارت، زنجبیل، زنجفیل

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است پایا از تیره زنجبیلها از راسته تک لپه ییها که دارای ریزوم غدهیی ناهموار و ۳ تا ۴ ساقه یکساله به ارتفاع ۳٠ سانتیمتر تا یک متر است . برگهایش متناوب و دراز و دارای یک رگبرگ اصلی مشخص و رگبرگهای فرعی مایل است . پهنک برگ این گیاه بغلاف بزرگ و شکافداری منتهی میشود که قسمت زیادی از ساقه را فرا میگیرد . گلهایش مجتمع به صورت سنبله و از فلسهای نازکی پوشیده شده اند . رنگ گلها مایل به زرد و دارای لکه های متمایل به قهوه یی است قسمت مورد استفاده این گیاه ریزوم آنست که پس از خشک کردن ببازار عرضه میشود . بوی زنجبیل قوی و معطر و طعمش حار و سوزان است . شنکلیل سندهی ادرک . یا زنجبیل پرورده مربای زنجبیل کنسرو زنجبیل . یا زنجبیل شامی گیاهی است زیبا و پایا از تیره مرکبان که ارتفاعش ۱ / ۷۵ تا ۲ متر میرسد و غالبا در چمنزارها و نواحی مرطوب به حالت خودرو میروید . ریشه اش ضخیم و گوشت دار و ساقه اش راست و استوانه یی شکل با شاخه های متعدد است . قطعات خشک شده ریشه آن و مربای وی در طب مستعمل است .

سرده‌ای از زنجبیلیان علفی ایستادۀ چندساله با حدود 70 گونه، بومی آسیای جنوب شرقی با ساقۀ باریک و نی‌مانند و برگ‌های سرنیزه‌ای سبز براق که از زمین‌ساقه‌ای غده‌ای می‌رویند؛ گل‌های آنها سبز مایل به زرد با لبه‌ای ارغوانی و لکه‌های کرم‌رنگ و گل‌آذین مخروطی و کوچک و سنبله‌ای متراکم است که در تابستان از زمین‌ساقه بیرون میزند


فرهنگ معین

(زَ جِ ) (اِ. ) گیاهی است پایا، دارای برگ های دراز و باریک ، گل هایش خوشه ای و زردرنگ ، ارتفاعش تا یک متر می رسد. قسمت مورد استفادة این گیاه ریزوم آن است که همان زنجبیل معروف است ، طعمش تند و سوزان است ، در قدیم برای درمان سرماخوردگی از آن استفاده می شد.

لغت نامه دهخدا

زنجبیل. [ زَ ج َ ] ( ع اِ ) می. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). می. شراب. ( ناظم الاطباء ). خمر. ( اقرب الموارد ). || بیخ نباتی است که بفارسی آنوجه و به هندی سونتهه نامند برگ آن شبیه به برگ نی... ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام دوایی معروف و به این معنی معرب زنکویر است. ( غیاث ). بیخ نباتی است که در زمین غده هایی تند و گزنده از آن بوجود می آید و از این بیخ نباتی چون نی و بردی برآید و آن معرب شنگبیل فارسی است. ( از اقرب الموارد ). بیخ گیاهی است که برگ آن مانند برگ نی و بردی و آن را در بوزارها و توابل داخل کنند و در طب نیز بکار برند. و به فارسی شنکلیل و شنگبیز نامند. ( ناظم الاطباء ). بیخی است معروف و گیاه او شبیه به گیاه شقاقل و از آن بسیار کوچکترو بی گل و بی ثمر و در مازندران نیز می باشد... ( تحفه ٔحکیم مؤمن ). زنجفیل . شنگلیل. شنگویز. ریشه ای باشد از گیاهی چون قصب و بردی و راسن و آن ریشه تند و زبان گز است و عطری دارد و از ابزار دیکهاست و آن به بلاد زنج ( زنگبار )، زمین عمان ، یمن و نیز به هندوستان باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). زنجفیل. جنزبیل. زنزبیل. گیاهی است پایا از تیره زنجبیلها از راسته ٔتک لپه ای ها که دارای ریزوم غده ای ناهموار و 3 تا 4 ساقه یکساله به ارتفاع 30 سانتیمتر تا یک متر است. برگهایش متناوب و دراز و نوک تیز و دارای یک رگبرگ اصلی مشخص و رگبرگهای فرعی مایل است. پهنک برگ این گیاه به غلاف بزرگ و شکافداری منتهی میشود که قسمت زیادی از ساقه را فرامی گیرد. گلهایش مجتمع بصورت سنبله و از فلس های نازک پوشیده شده اند. رنگ گلها مایل به زرد و دارای لکه های متمایل به قهوه ای است. قسمت مورد استفاده این گیاه ریزوم آن است که پس از خشک کردن به بازار عرضه میشود. بوی زنجبیل قوی و معطر و مطبوع و طعمش حاد و سوزان است. شنکلیل. سندهی. ادرک. ( فرهنگ فارسی معین ) :
تا به رنگ و بوی چون سوسن نباشد شنبلید
تا به طعم و فعل چون زیتون نباشد زنجبیل.
فرخی.
رجوع به تحفه حکیم مؤمن ، اختیارات بدیعی ، ترجمه داود ضریر انطاکی ، المعرب جوالیقی ، ترجمه صیدنه و ترکیبهای این کلمه شود.
- تیره زنجبیل ؛ گیاهان این تیره همه در مناطق گرم روئیده و ساقه های هوایی آنها شاخه فرعی ندارد، گلهای آنها نیز نامنظم است. انواع آن که بعضی از آنها خواص دارویی و خوراکی دارند از این قرارند:

زنجبیل . [ زَ ج َ ] (اِخ ) چشمه ای است در بهشت . (ترجمان القرآن ) (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و یسقون فیها کأساً کان مزاجها زنجبیلا. (قرآن 17/76).


زنجبیل . [ زَ ج َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (آنندراج ). می . شراب . (ناظم الاطباء). خمر. (اقرب الموارد). || بیخ نباتی است که بفارسی آنوجه و به هندی سونتهه نامند برگ آن شبیه به برگ نی ... (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام دوایی معروف و به این معنی معرب زنکویر است . (غیاث ). بیخ نباتی است که در زمین غده هایی تند و گزنده از آن بوجود می آید و از این بیخ نباتی چون نی و بردی برآید و آن معرب شنگبیل فارسی است . (از اقرب الموارد). بیخ گیاهی است که برگ آن مانند برگ نی و بردی و آن را در بوزارها و توابل داخل کنند و در طب نیز بکار برند. و به فارسی شنکلیل و شنگبیز نامند. (ناظم الاطباء). بیخی است معروف و گیاه او شبیه به گیاه شقاقل و از آن بسیار کوچکترو بی گل و بی ثمر و در مازندران نیز می باشد... (تحفه ٔحکیم مؤمن ). زنجفیل . شنگلیل . شنگویز. ریشه ای باشد از گیاهی چون قصب و بردی و راسن و آن ریشه ٔ تند و زبان گز است و عطری دارد و از ابزار دیکهاست و آن به بلاد زنج (زنگبار)، زمین عمان ، یمن و نیز به هندوستان باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زنجفیل . جنزبیل . زنزبیل . گیاهی است پایا از تیره ٔ زنجبیلها از راسته ٔتک لپه ای ها که دارای ریزوم غده ای ناهموار و 3 تا 4 ساقه ٔ یکساله به ارتفاع 30 سانتیمتر تا یک متر است . برگهایش متناوب و دراز و نوک تیز و دارای یک رگبرگ اصلی مشخص و رگبرگهای فرعی مایل است . پهنک برگ این گیاه به غلاف بزرگ و شکافداری منتهی میشود که قسمت زیادی از ساقه را فرامی گیرد. گلهایش مجتمع بصورت سنبله و از فلس های نازک پوشیده شده اند. رنگ گلها مایل به زرد و دارای لکه های متمایل به قهوه ای است . قسمت مورد استفاده ٔ این گیاه ریزوم آن است که پس از خشک کردن به بازار عرضه میشود. بوی زنجبیل قوی و معطر و مطبوع و طعمش حاد و سوزان است . شنکلیل . سندهی . ادرک . (فرهنگ فارسی معین ) :
تا به رنگ و بوی چون سوسن نباشد شنبلید
تا به طعم و فعل چون زیتون نباشد زنجبیل .

فرخی .


رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن ، اختیارات بدیعی ، ترجمه ٔ داود ضریر انطاکی ، المعرب جوالیقی ، ترجمه ٔ صیدنه و ترکیبهای این کلمه شود.
- تیره ٔ زنجبیل ؛ گیاهان این تیره همه در مناطق گرم روئیده و ساقه های هوایی آنها شاخه ٔ فرعی ندارد، گلهای آنها نیز نامنظم است . انواع آن که بعضی از آنها خواص دارویی و خوراکی دارند از این قرارند:
1 -زنجبیل که ساقه های زیرین آن بسیار تند و از ادویه خوراکی است . 2 - قسط که جنس تلخ و شیرین دارد و برضد کرم بکار رود. 3 - زرچوبه که یک جنس آن زرد و جنس معطر آن بنام جذوار مشهور است . 4 - هیل که معمولا آن را هل می گویند و دانه های آن از ادویه ٔ معطر است . این گیاهان همه مخصوص نواحی گرمند، فقط زرچوبه در ایران اخیراً کاشته شده و قابل پرورش است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 290).
- زنجبیل الکلاب ؛ تره ای است تند که برگش به برگ بید ماند و شاخهای سرخ دارد... و سگ را می کشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گیاهی است بسیار تند و کشنده ٔ سگ و برگش مثل برگ بید و درازتر و به زردی مایل و کم آب و شاخهای او سرخ است ... (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). سگ کش . فلفل الماء. فرزخه . گیاهی است برگش چون برگ بید و شاخهای آن سرخ و آن را فلفل الماء گویند چه بر سرچشمه ها و آبگیرها روید و طعمش تند و زبان گز است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). (از اقرب الموارد). رجوع به ترجمه ٔ صیدنه ، ترجمه ٔ داود ضریر انطاکی و اختیارات بدیعی شود.
- زنجبیل بستانی . رجوع به زنجبیل شامی شود.
- زنجبیل بلدی ؛ راسن . زنجبیل شامی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). راسن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به زنجبیل شامی شود.
- زنجبیل پرورده ؛ مربای خشک آن است . زنجبیل مربا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مربای زنجبیل . کنسروزنجبیل . (فرهنگ فارسی معین ).
- زنجبیل شامی ؛ زنجبیل الشام که زنجبیل بستانی هم نامیده میشود. راسن . زنجبیل البلدی . (از دزی ج 1 ص 605). راسن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). راسن باشد و آن نوعی از فیلگوش است و بعضی بیخ راسن را گفته اند. مربای آن جمیع المهای سرد را نافع است . (برهان ) (آنندراج ). زنجبیل شامی و زنجبیل بلدی راسن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است زیبا و پایا از تیره ٔ مرکبان که ارتفاعش بین 1/75 تا 2 متر میرسد و غالباً در چمنزارها و نواحی مرطوب بحالت خودرو می روید. ریشه اش ضخیم و گوشتدار و ساقه اش راست و استوانه ای شکل با شاخه های متعدد است قطعات خشک شده ٔ ریشه ٔ آن و مربای وی در طب مستعمل است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اختیارات بدیعی و ترجمه ٔ داود ضریر انطاکی شود.
- زنجبیل عجم ؛ زنجبیل العجم .اشترغاز . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). زنجبیل فارسی اشترغار است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
- زنجبیل فارسی ؛ زنجبیل فارس . زنجبیل الفارس . اشترغار. (منتهی الارب ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به ترکیب قبل شود.
- زَنجَبیل کوکَه ؛ زنجفیل کوکه . نانی به اندازه و شکل نیم گلوله ٔ توپ که در خمیر آن شکر و زنجبیل کرده باشند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

فرهنگ عمید

گیاهی پایا، با برگ های دراز و باریک شبیه برگ نی، گل هایی خوشه ای و زردرنگ، و ساقه ای معطر که مزه ای تند دارد و به عنوان ادویه و دارو به کار می رود.
* زنجبیل شامی: (زیست شناسی ) = راسن

گیاهی پایا، با برگ‌های دراز و باریک شبیه برگ نی، گل‌هایی خوشه‌ای و زردرنگ، و ساقه‌ای معطر که مزه‌ای تند دارد و به عنوان ادویه و دارو به کار می‌رود.
⟨ زنجبیل‌ شامی: (زیست‌شناسی) = راسن


دانشنامه عمومی

زنجبیل یک گیاه خوراکی، ادویه و گیاه دارویی است. در برخی متون قدیمی از آن با نام زنجفیل یا شنگویر/ژنگویر نیز یاد شده است.
Units
μg = میکروگرم • mg = میلی گرم
IU = یکای بین المللی
جنس زنجبیل سرده ای از تیره زنجبیلیان علفی ایستاده چندساله با حدود ۷۰ گونه بومی آسیای جنوب شرقی است با ساقه باریک و نی مانند و برگ های سرنیزه ای سبز براق که از زمین ساقه ای غده ای می رویند؛ گل های آن ها سبز مایل به زرد با لبه ای ارغوانی و لکه های کرم رنگ و گل آذین مخروطی و کوچک و سنبله ای متراکم است که در تابستان از زمین ساقه بیرون می زند.
زنجبیل از زمان های دور به کار برده می شده و هنوز هم در پزشکی باستانی چین جایگاه باارزشی دارد. در ایران باستان نیز این گیاه با نام ژنگویر شناخته شده بود و کاربرد داشت و از ایران و کشورهای عربی به سوی غرب سفر کرد. در غرب پزشکی یونانی به نام «دیوسکوریدس» نخستین بار در سده یکم میلادی کاربرد درمانی زنجبیل را ثبت کرد، گرچه سده ها پیش از آن این گیاه عطردار از کشورهای خاور دور به اروپا صادر می شد، تا سده های میانه، به عنوان یک ماده اولیه آشپزی در اروپا کاملاً شناخته شده بود.
امروزه این گیاه در بیشتر مناطق استوایی کشت می شود. آشنایان با پزشکی هندی آیورودا از آن به عنوان داروی جهانی نام می برند؛ این امر نه تنها به خاطر خواص ضد قارچی، ضد باکتری آن است، بلکه به خاطر اثر تسکین بخش آن بر روی دستگاه گوارش هم هست، که اینها باعث شده هندیان بیش از ۲۰۰۰ سال زنجبیل را مصرف کرده اند و یکی از بهترین شفابخش های طبیعی برای درمان بیماری های مسافرت، حالت تهوع و سرگیجه در غرب مطرح کرده و برخلاف بعضی داروهای مرسوم این بیماری ها هیچ عوارض جانبی منفی ندارد.

زنجبیل (سرده). زنجبیل (نام علمی: Zingiber) نام یک سرده از تیره زنجبیلیان است.

دانشنامه آزاد فارسی

زَنجَبیل (ginger)
زَنجَبیل
گیاهی پایا، با نام علمی Zingiber officinale، از خانوادۀ زنجبیل، در جنوب شرقی آسیا. نی مانند است و ریشۀ زیرزمینیو تندمزۀ آن برای طعم دادن به غذا و تهیۀ مربا و غذاهای کنسروشده به کار می رود. زنجبیل دارای آثار نیرودهنده، مقوی معده، بادشکن و ضد اسکوربوت است. این گیاه به صورت وحشی در ایران یافت نمی شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{Zingiber} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از زنجبیلیان علفی ایستادۀ چندساله با حدود 70 گونه، بومی آسیای جنوب شرقی با ساقۀ باریک و نی مانند و برگ های سرنیزه ای سبز براق که از زمین ساقه ای غده ای می رویند؛ گل های آنها سبز مایل به زرد با لبه ای ارغوانی و لکه های...

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زنجبیل نوعی ادویه است که در طعم دادن از آن استفاده می شود.
زنجبیل ساقه زیر زمینی گیاهی معطر به همین نام می باشد.

کاربرد زنجبیل در فقه
از آن به مناسبت در باب صلات و حج نام برده‏اند.

← سجده بر زنجبیل
۱. ↑ ریاض المسائل ج۳، ص۲۸۶.
...

[ویکی الکتاب] معنی زَنجَبِیلاًَ: زنجبیل (در عرب مرسوم بوده که از زنجبیل استفاده عطر و بوی خوش میکردهاند ، و آن را در جام نوشیدنیها میریختند ، در این آیه شریفه 17 سوره مبارکه انسان به ابرار وعده داده که زنجبیل بهشتی را که پاکیزهتر و خوشبوتر است در جام شرابشان میریزند . )
تکرار در قرآن: ۱(بار)
. زنجبیل معروف است در مجمع و صافی و تفسیر بیضاوی گفته‏اند: عرب از شراب ممزوج با زنجبیل بسیار خوشش می‏آمد در اقرب آن را زنجبیل مشهور و نیز به معنی خمر گفته است. نا گفته نماند این کلمه که یکبار در قرآن آمده نکره است و نمی‏شود آن را زنجبیل ساده دنیا دانست بلکه زنجبیل بخصوصی است. طبرسی در ذیل آیه فوق از ابن عباس نقل می‏کند که: هر چه خدا از نعم بهشتی در قرآن وصف کرده نظیر آن در دنیا نیست و خدا آن را به اسم معروف ذکر کرده (تا مردم بدانند).

گویش اصفهانی

تکیه ای: zenǰefil
طاری: zanǰafül
طامه ای: zenǰefil
طرقی: zenǰafil
کشه ای: zenǰefil
نطنزی: zenǰefil


پیشنهاد کاربران

زنجبیل تازی شده " زنگویر " و" زنگباری" پارسی می باشد و منسوب به شهر زنگبار و خشکاد آفریقا و خود واژه " زنگ " در زبان پارسی به معنای ساهپوست و تیره رنگ است .
چون این کالا در روزگار ساسانیان از زنگبار به ایران می آمد به آن زنگباری و سپس زنگویر گفته اند که در تازی زنجبیل شده است.

زنجبیل: - درزبان انگلیسی ( Ginger ) ایتالیایی ( Zenzero ) .


کلمات دیگر: