کلمه جو
صفحه اصلی

عاذل

فرهنگ فارسی

( اسم ) ملامت کننده ملامتگر جمع عذله عذال عذل عاذلات عواذل .

فرهنگ معین

(ذِ ) [ ع . ] (اِفا. ) سرزنش کننده ، ملامت - کننده .

لغت نامه دهخدا

عاذل. [ ذِ ] ( ع ص )ملامت کننده. ج ، عَذَله ، عُذّال ، عاذِلات ، عَواذل. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ) :
مرا گفت ای ستمکاره بجانم
به کام حاسدم کردی و عاذل.
منوچهری.
|| ( اِ ) رگ خون استحاضه که از آن خون سیلان پیدا میکند. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || نام ماه شعبان یا شوال در جاهلیت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( السامی فی الاسامی ).

فرهنگ عمید

ملامت کننده، نکوهش کننده، سرزنش کننده، ملامتگر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به رگ زیرین رحم ، عاذل می گویند.
عاذل رگی در پایین رحم زن است. گفته شده خون استحاضه از آن خارج می شود.


کلمات دیگر: