( اسم ) ملامت کننده ملامتگر جمع عذله عذال عذل عاذلات عواذل .
عاذل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عاذل. [ ذِ ] ( ع ص )ملامت کننده. ج ، عَذَله ، عُذّال ، عاذِلات ، عَواذل. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ) :
مرا گفت ای ستمکاره بجانم
به کام حاسدم کردی و عاذل.
مرا گفت ای ستمکاره بجانم
به کام حاسدم کردی و عاذل.
منوچهری.
|| ( اِ ) رگ خون استحاضه که از آن خون سیلان پیدا میکند. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || نام ماه شعبان یا شوال در جاهلیت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( السامی فی الاسامی ).فرهنگ عمید
ملامت کننده، نکوهش کننده، سرزنش کننده، ملامتگر.
کلمات دیگر: