پسوند
فارسی به انگلیسی
suffix
مترادف و متضاد
پسوند، پسوندی
پسوند، پسوندی، پساوند
فرهنگ فارسی
پساوند
( اسم ) قسمت موخر کلمه که جزو ریشه نباشد مقابل پیشوند .
( اسم ) قسمت موخر کلمه که جزو ریشه نباشد مقابل پیشوند .
نوعی وند که پس از ستاک یا ریشه یا پایه قرار گیرد
فرهنگ معین
(پَ وَ ) (اِ. ) نک پساوند.
فرهنگ عمید
در دستور زبان، حروفی که در آخر بعضی کلمات افزوده می شود و در معنی آن ها تصرف می کند، مانند «وار» در کلمات بنده وار، پری وار، شاهوار و «ین» در کلمات زرین، سیمین، نمکین و «بان» در کلمات باغبان، دربان، دشتبان
دانشنامه عمومی
پسوند در زبان شناسی، تکواژ وابسته ایست که به پایان واژه ای می چسبد و معنای واژه را می ورداند.
وند
اندروند
دگروند
میانوند
پیراوند
پیشوند
تراوند
پسوند همچنین اشاره به یک توصیف برای یک اسم است، مانند پس وند نام خانوادگی.
۱. آسا: پسوند چگونگی و مانندگی می باشد.مانند: نهنگ آسا، شیرآسا، اهریمن آسا.
۲. آگین (گین): پسوند دارندگی و اتصال می باشد.مانند: برف آگین، زهرآگین، خشمگین.
وند
اندروند
دگروند
میانوند
پیراوند
پیشوند
تراوند
پسوند همچنین اشاره به یک توصیف برای یک اسم است، مانند پس وند نام خانوادگی.
۱. آسا: پسوند چگونگی و مانندگی می باشد.مانند: نهنگ آسا، شیرآسا، اهریمن آسا.
۲. آگین (گین): پسوند دارندگی و اتصال می باشد.مانند: برف آگین، زهرآگین، خشمگین.
wiki: پسوند
دانشنامه آزاد فارسی
پَسوند
در اصطلاح زبان شناسی و دستور زبان، تکواژی که در آخر کلمۀ پایه می آید و شکل دستوری و معنای آن را تغییر می دهد. مثلِ «ی»، «گاه»، «ش» در کلمات «شیرازی»، «کارگاه»، «روش». پسوندها، به اعتبار معنی خود، کلمۀ مشتقّی می سازند که عبارت اند از ۱. پسوند اسم ساز، که به صفت یا ضمیر افزوده می شود و آن را به اسم تبدیل می کند. مثلِ: «یِ» حاصل مصدری در کلماتِ «زشتی»، «دوستی»؛ ۲. پسوند تصغیر، که در انتهای اسم می آید و به آن مفهومِ کوچکی می دهد. مثلِ: «ک»، «چه» در «پسرک»، «باغچه»؛ ۳. پسوند شباهت، که با کلمۀ قبل از خود قیدِ شباهت می سازد. مثلِ «وار»، «انه»، «آسا» در کلمات «مردوار»، «عاشقانه»، «برق آسا»؛ ۴. پسوند صفت ساز، که به انتهای بن فعل یا اسم می پیوندد و صفت می سازد. مثلِ «ی»، «ان»، «ـه» در کلماتِ «شیرازی»، «گریان»، «کوفته»؛ ۵. پسوند مکان، که با اسم قبل از خود قید مکان می سازد. مثلِ «گاه»، «ستان»، «زار» در «دانشگاه»، «لاله زار»، «گلستان»؛ ۶. پسوند نسبت، که با کلمۀ قبل از خود صفت نسبی می سازد. مثلِ «ین»، «ینه» در «پشمین»، «زرینه». نیز ← پیشوند
در اصطلاح زبان شناسی و دستور زبان، تکواژی که در آخر کلمۀ پایه می آید و شکل دستوری و معنای آن را تغییر می دهد. مثلِ «ی»، «گاه»، «ش» در کلمات «شیرازی»، «کارگاه»، «روش». پسوندها، به اعتبار معنی خود، کلمۀ مشتقّی می سازند که عبارت اند از ۱. پسوند اسم ساز، که به صفت یا ضمیر افزوده می شود و آن را به اسم تبدیل می کند. مثلِ: «یِ» حاصل مصدری در کلماتِ «زشتی»، «دوستی»؛ ۲. پسوند تصغیر، که در انتهای اسم می آید و به آن مفهومِ کوچکی می دهد. مثلِ: «ک»، «چه» در «پسرک»، «باغچه»؛ ۳. پسوند شباهت، که با کلمۀ قبل از خود قیدِ شباهت می سازد. مثلِ «وار»، «انه»، «آسا» در کلمات «مردوار»، «عاشقانه»، «برق آسا»؛ ۴. پسوند صفت ساز، که به انتهای بن فعل یا اسم می پیوندد و صفت می سازد. مثلِ «ی»، «ان»، «ـه» در کلماتِ «شیرازی»، «گریان»، «کوفته»؛ ۵. پسوند مکان، که با اسم قبل از خود قید مکان می سازد. مثلِ «گاه»، «ستان»، «زار» در «دانشگاه»، «لاله زار»، «گلستان»؛ ۶. پسوند نسبت، که با کلمۀ قبل از خود صفت نسبی می سازد. مثلِ «ین»، «ینه» در «پشمین»، «زرینه». نیز ← پیشوند
wikijoo: پسوند
فرهنگستان زبان و ادب
{suffix} [زبان شناسی] نوعی وند که پس از ستاک یا ریشه یا پایه قرار گیرد
پیشنهاد کاربران
پساوند، از پس + آوند ( با حذف آ ) ، آنچه در پس آید، آنچه بعد از چیزی آید
( دستور زبان ) : تکواژهایی را گویند که به تنهایی معنایی ندارند و تنها با چسبیدن به واژگان دیگر معنا می یابند و به آنها معنای جدیدی می بخشند. ( گر، بان، چی، دار، ور، گار و. . . )
مثال : کار + گر : کارگر، باغ + بان : باغبان
( دستور زبان ) : تکواژهایی را گویند که به تنهایی معنایی ندارند و تنها با چسبیدن به واژگان دیگر معنا می یابند و به آنها معنای جدیدی می بخشند. ( گر، بان، چی، دار، ور، گار و. . . )
مثال : کار + گر : کارگر، باغ + بان : باغبان
کلمات دیگر: