کلمه جو
صفحه اصلی

غزوه عشیره

فرهنگ فارسی

یا غزوه ذی العشیره

لغت نامه دهخدا

غزوه عشیره. [ غ َزْ وَ ی ِ ع ُ ش َ رَ ] ( اِخ ) یا غزوه ذی العشیره. رجوع به غزوه ذی العشیرة و عشیره و ذی العشیرة شود.

دانشنامه عمومی

غزوه عشیره (انگلیسی: Invasion of Du l-'Ushayra) یا ذی العشیره در در نیمه جمادی الاولی سال ۲ هجری قمری، کمی بعد از غزوه بواط روی داد. در این زمان گزارشی به مدینه، رسید که کاروان قریش با اموال فراوان به ریاست ابوسفیان از مکه به شام می رود.
غزوه عشیره دانشنامه رشد
غزوه عشیره دانشنامه اسلامی
پیامبر اسلام ابوبکر را جانشین خود قرار داد و برای تعقیب کاروان با سپاهی به تعداد ۲۰۰ نفر تا ناحیه ای به نام ذی العشیره واقع در ینبع که با مدینه مسافت زیادی ندارد رفت و چند روزی در آنجا توقف کرد، ولی کاروانی ندید زیرا که چند روز پیش از آن رفته بودند. این همان کاروانی بود که هنگام رجوع از شام، مسلمانان دوباره برای تصرف آن اقدام نمودند و قریش نیز از مکه با قوای خود بیرون آمد و منجر به جنگ بدر گردید. در غزوه ذی العشیره، جنگی رخ نداد، بلکه محمد پیامبر اسلام با بنی مدلج و هم پیمانان آن قبیله پیمان بست و به مدینه بازگشت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] پس از غزوه بواط، غزوه ذوالعشیره پیش آمد پیامبر در ماه جمادی الاول - سال دوم هجرت - ابا سلمة بن عبدالاسد را در مدینه منصوب فرمود و خود با گروهی از مهاجرین از شهر بیرون آمد و راه «نقب بنی دینار» را پیش گرفته همچنان تا جایی به نام «عشیره » براند و در آن جا توقف کرد.و تا چند روز از ماه جمادی الثانی را نیز در آن جا ماند و عُشَیره نام موضعی است از برای بنی «مدلج» به «ینبع» در میان مکه و مدینه .
پیامبر (ص) به منظور حمله به کاروانهای قریش که عازم شام بودند یاران خود را فرا خواند، و همراه یکصد و پنجاه و به قولی دویست نفر بیرون آمد. به آن حضرت خبر رسیده بود که کاروان مجهزی که قریش اموال خود را در آن جمع کرده اند از مکه بیرون آمده و آهنگ شام دارد.
و آن چنان است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنید که ابوسفیان با جماعتی از قریش به جهت تجارت مسافر شام اند. پس سر هم با جماعتی از اصحاب از دنبال او به ارض ذوالعُشیره آمد ابوسفیان را ملاقات نفرمود لکن بزرگان بنی مدلج که در نواحی ذوالعشیره بودند به خدمت آن حضرت رسیدند و کار بر مصالحه و مهادنه نهادند.
ابن هشام و دیگران از عمار بن یاسر نقل کرده اند که گفته است: در غزوه عشیره من و علی بن ابی طالب همسفر و مانوس بودیم و در آن چند روزی که در عشیره توقف داشتیم روزی علی بن ابی طالب به من گفت: بیا تا به تماشای بنی مدلج که در نخلستان در آن نزدیکی کار می کردند برویم و من با او به آن نزدیکی رفتیم و هم چنان که نشسته بودیم و کار آن ها را تماشا می کردیم خواب مان گرفت و هر دو برخاسته زیر نخله خرما و روی شن های نرمی که آن جا بود خوابیدیم.
هنگامی به خود آمدیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله بالای سر ما ایستاده بود و ما را با پای خود حرکت می داد، من و علی بن ابی طالب که سر و روی مان خاک آلود شده بود برخاسته و در برابر آن حضرت ایستادیم، پیغمبر اسلام که سر و صورت خاک آلود علی را دید فرمود: ای ابوتراب این چه حالی است؟ و سپس فرمود: آیا شما را از بدبخت ترین و شقی ترین مردم آگاه نکنم که آن ها کیان اند؟
عرض کردیم: چرا یا رسول الله! فرمود: یکی همان پی کننده ناقه (صالح) است - و سپس در حالی که اشاره به امام علی بن ابی طالب می کرد - فرمود: و دیگری آن کسی است که بر این جای سر تو ضربت می زند و این محاسن تو را از آن رنگین می سازد.


کلمات دیگر: