strainer, water - carrier
آبکش
فارسی به انگلیسی
colander, sieve, strainer
مترادف و متضاد
سقا
عطشزا
ترشیپالا، چلوصافی، صافی
۱. سقا
۲. عطشزا
۳. ترشیپالا، چلوصافی، صافی
فرهنگ فارسی
← بافت آبکش
فرهنگ معین
(کِ) 1 - (ص فا.) کسی که از چاه آب می کشد. 2 - سقا. 3 - (اِ.) ظرفی سوراخ سوراخ از جنس مس یا روی که با آن آب برنج نیم پخته را کشیده آمادة دم کردن می کنند. 4 - لوله - هایی در گیاه دارای سوراخ های ذره بینی بسیار که در میان آن ها صفحه هایی مانند غربال است .
لغت نامه دهخدا
بدین چاه در آب سرداست و خوش
بفرمای تا من بُوَم آبکش .
فردوسی .
برهنه سر و پای و دوش آبکش
پدر شادمان روز و شب خفته خوش .
فردوسی .
هم از پیش آن کس که با بوی خوش
همی رفت با مشک صد آبکش .
فردوسی .
سقائی است این لنبک آبکش
بخوبی ّ گفتار وکردار خوش .
فردوسی .
به آزادگی لنبک آبکش
جوانمرد و با خوان و گفتار خوش .
فردوسی .
من از بیم آن نامور شهریار
چنین آبکش گشتم و پیشکار.
فردوسی .
غلام آبکش باید و خشت زن
بود بنده ٔ نازنین مشت زن .
سعدی .
|| ظرفی مسین یا چوبین با سوراخ بسیار که آب برنج جوشانیده را با آن گیرند. چلوصافی . چلوپالا. سماق پالا. پالاوَن . ترشی پالا. پالاوان .
- مثل آبکش ؛ یعنی بسیارسوراخ ، و بیشتر این تشبیه را در سقفی که آب از آن فروچکد آرند.
|| در اصطلاح مُقنیان آن طبقه ای از زمین سست که فرودِ زمین دِج و رست باشد و در چاه و کاریز کندن چون بدانجا رسند عادةً بیش حفر نکنند. || عِرْق و رگ برگها. «لوله هائی در گیاه که دارای سوراخهای ذره بینی بسیار و در میان آنها صفحه هائی مانند غربال است ». (فرهنگستان طبی ) :
گر گوش تو آهنگ شناس است در این باغ
هر آبکش برگ گلی رشته ٔ سازی است .
صالح یزدی .
|| طعامی که تشنگی آرد.
فرهنگ عمید
۱. کشندۀ آب؛ آنکه با دلو آب از چاه بالا میآورد؛ کسی که کارش کشیدن آب از چاه است: ◻︎ به چاه اندرون آب سرد است و خوش / فرودآی تا من بُوَم آبکش (فردوسی: ۶/۲۰۸)، ◻︎ غلام آبکش باید و خشتزن / بُوَد بندۀ نازنین مشتزن (سعدی۱: ۱۶۶).
۲. کسی که با مشک یا دلو آب به خانهها ببرد؛ سقا.
۳. (اسم) سبد یا ظرف سوراخسوراخ که برنج پخته یا سبزی و میوۀ شستهشده را در آن میریزند تا آبش برود؛ چلوصافی.
۴. (زیستشناسی) لولههای باریکی در گیاه که دارای سوراخهای ذرهبینی است و مواد غذایی را انتقال میدهد؛ آوند: ◻︎ گر گوش تو آهنگشناس است در این باغ / هر آبکش برگ گلی رشتهٴ سازیست (مالک یزدی: لغتنامه: آبکش).
۵. (صفت) [مقابلِ کته] چلو.