پیشنهاد کاربران

دابویگان

دابیل

دات

دات کام

داتا

داتام

داتانیدن

داتسون

داتما

داته

داته مند

داته گذاری

داتو

داتو بئشه زو

داتو پزشک

داتوزو

داتیس

داتیک داته ای

داج

داجنه

داجی

داختن

داخته

داخرجین

داخشک

<hr> مترادف داخل : اندرون، باطن، تو، در، درون، وارد <hr> متضاد داخل : خارج <hr> برابر پارسی : تو یا درون، اندر، اندرون، تو، درون، میان

مترادف داخل : اندرون، باطن، تو، در، درون، وارد متضاد داخل : خارج برابر پارسی : تو یا درون، اندر، اندرون، تو، درون، میان

داخل

داخل استخوانی

داخل ان

داخل شد

داخل شدن

داخل شده

داخل شو

داخل مکان زیارتی و مقدس

داخل و درون

داخل کس زن

<hr> مترادف داخلی : اندرونی، داخله، درونی <hr> متضاد داخلی : بیرونی، خارجی <hr> برابر پارسی : درونی، خانگی

مترادف داخلی : اندرونی، داخله، درونی متضاد داخلی : بیرونی، خارجی برابر پارسی : درونی، خانگی

داخلی

<hr> مترادف داد : انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت، جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو، بخشیدن، دادن، عطا کردن ، ستاندن، ستدن <hr> متضاد داد : بیداد

مترادف داد : انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت، جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو، بخشیدن، دادن، عطا کردن ، ستاندن، ستدن متضاد داد : بیداد

داد

داد از خویشتن دادن

داد بان

داد بزن

داد خواستن

داد ده

داد زدن

داد سخن

داد سخن دادن

داد طرب دادن

<hr> مترادف داد و بیداد : جیغ، خروش، دادوفریاد، شیون، غریو، غوغا، فریاد، قیل وقال، ولوله

مترادف داد و بیداد : جیغ، خروش، دادوفریاد، شیون، غریو، غوغا، فریاد، قیل وقال، ولوله

داد و بیداد

<hr> مترادف داد و ستد : بازرگانی، بیع، تجارت، خریدوفروش، سودا، مبادله، مبیع، معامله، معامله گری

مترادف داد و ستد : بازرگانی، بیع، تجارت، خریدوفروش، سودا، مبادله، مبیع، معامله، معامله گری

داد و ستد

واژه های حرف "د" - پیشنهاد کاربران