<hr> مترادف ضجور : اندوهمند، دلتنگ، مضطرب، خشمگین، خشمناک، غضبناک، بیزار، مشمئز

مترادف ضجور : اندوهمند، دلتنگ، مضطرب، خشمگین، خشمناک، غضبناک، بیزار، مشمئز

ضجور

ضجیج

ضحا

ضحاء

<hr> برابر پارسی : آژیدهاک

ضحاک

ضحاک بیوراسب

ضحاکیدن

ضحک

ضحکه بارد

ضحی

<hr> مترادف ضخامت : درشتی، ستبرا، ستبری، قطر، کلفتی، چاقی، فربهی <hr> برابر پارسی : کلفتی، ستبری، فربهی

مترادف ضخامت : درشتی، ستبرا، ستبری، قطر، کلفتی، چاقی، فربهی برابر پارسی : کلفتی، ستبری، فربهی

ضخامت

ضخم ستبر

<hr> مترادف ضخیم : تناور، خشن، درشت، دفزک، زبر، ستبر، قطور، کلفت، گند <hr> متضاد ضخیم : باریک، لطیف <hr> برابر پارسی : کلفت، پیکر، ستبر

مترادف ضخیم : تناور، خشن، درشت، دفزک، زبر، ستبر، قطور، کلفت، گند متضاد ضخیم : باریک، لطیف برابر پارسی : کلفت، پیکر، ستبر

ضخیم

ضخیم باریک

<hr> مترادف ضد : خلاف، عکس، مباین، مخالف، مغایر، نقیض، وارونه، ناجور، ناسازگار، خصم، دشمن، عدو <hr> متضاد ضد : موافق <hr> برابر پارسی : پاد، ناساز، ناسازگار، ناهمسو

مترادف ضد : خلاف، عکس، مباین، مخالف، مغایر، نقیض، وارونه، ناجور، ناسازگار، خصم، دشمن، عدو متضاد ضد : موافق برابر پارسی : پاد، ناساز، ناسازگار، ناهمسو

ضد

ضد اب

ضد ابکی

ضد ازادی

<hr> برابر پارسی : پادترکش

ضد انفجار

ضد ایران

ضد ایرانگرایی

ضد ایرانی

ضد باخت

ضد باطل

ضد بزرگ

<hr> برابر پارسی : ناخوشایند

برابر پارسی : ناخوشایند

ضد حال

<hr> برابر پارسی : پاتک

ضد حمله

ضد خسوف

ضد روشن

ضد شب

ضد شر

ضد طلوع

ضد عجله

ضد عشق

<hr> مترادف ضد عفونی : ایمن سازی، عفونت زدایی، گندزدایی، میکرب زدایی <hr> برابر پارسی : گندزدوده، گندزدایی | گندزدایی، پَلَشت بری

مترادف ضد عفونی : ایمن سازی، عفونت زدایی، گندزدایی، میکرب زدایی برابر پارسی : گندزدوده، گندزدایی | گندزدایی، پَلَشت بری

ضد عفونی

ضد عفونی فرا بنفش

<hr> برابر پارسی : گندزدایی

ضد عفونی کردن

ضد فلسفه

ضد مزمن

ضد معنوی

ضد مغذی

ضد ملیح

ضد ناراحت

ضد نسیه

ضد هوایی

ضد و ناجور

<hr> برابر پارسی : ناجور، ناسازگار، ناهمتا | ناسازگار

برابر پارسی : ناجور، ناسازگار، ناهمتا | ناسازگار

واژه های حرف "ض" - پیشنهاد کاربران