س قف فروریخته

س هل و اسان

سائح

<hr> مترادف سایل : فقیر، گدا، متکدی، ونگ، دریوزه، مفلس ، پرسشگر، پرسنده ، جاری، روان، سیلان کننده <hr> متضاد سایل : بی نیاز، غنی، جواب گو، مجیب، پاسخ ده <hr> برابر پارسی : پرسش کننده، دریوزه گر، گدا

مترادف سایل : فقیر، گدا، متکدی، ونگ، دریوزه، مفلس ، پرسشگر، پرسنده ، جاری، روان، سیلان کننده متضاد سایل : بی نیاز، غنی، جواب گو، مجیب، پاسخ ده برابر پارسی : پرسش کننده، دریوزه گر، گدا

سائل

سائل و گدا

سائل یا دریوزه گر

سائوتومه

سااخته دیوید فینچر با حضور برادپیت یا مورگان فریمن و کوین اسپیسی

<hr> مترادف ساباط : دالان، راهروسرپوشیده، معبر مسقف، گذرگاه سقف دار، سایبان، سایه گاه

مترادف ساباط : دالان، راهروسرپوشیده، معبر مسقف، گذرگاه سقف دار، سایبان، سایه گاه

ساباط

<hr> مترادف سابح : شناگر، شناور، اسب، اسب تیزتک <hr> برابر پارسی : آشناکن

مترادف سابح : شناگر، شناور، اسب، اسب تیزتک برابر پارسی : آشناکن

سابح

<hr> برابر پارسی : پیشین، گذشته، پیش

برابر پارسی : پیشین، گذشته، پیش

سابق

سابقا بر سر ان جان می باختند

سابقا می نشستند تا در امان باشند

<hr> مترادف سابقه : پرونده، پیشینه، تاریخ، تاریخچه، زمینه، دیرینگی، قدم، قدمت، عنایت الهی، تقدیر، آشنایی <hr> برابر پارسی : پیشینه

مترادف سابقه : پرونده، پیشینه، تاریخ، تاریخچه، زمینه، دیرینگی، قدم، قدمت، عنایت الهی، تقدیر، آشنایی برابر پارسی : پیشینه

سابقه

سابقه برنج

<hr> مترادف سابوتاژ : خرابکاری، کارشکنی، اخلالگری

مترادف سابوتاژ : خرابکاری، کارشکنی، اخلالگری

سابوتاژ

<hr> مترادف ساتر : پرده پوش، پوشاننده، پوشنده، رازپوش، سرپوش، پوشش، عیب پوش <hr> متضاد ساتر : پرده در، افشاگر

مترادف ساتر : پرده پوش، پوشاننده، پوشنده، رازپوش، سرپوش، پوشش، عیب پوش متضاد ساتر : پرده در، افشاگر

ساتر

ساتراپ ایرانی که علیه اردشیر دوم شورید

<hr> مترادف ساج : تابه، تاوه، بالاپوش، طیلسان، درخت ساک، مرغ کنجدخوار، کنجدخوراک

مترادف ساج : تابه، تاوه، بالاپوش، طیلسان، درخت ساک، مرغ کنجدخوار، کنجدخوراک

ساج

<hr> مترادف ساحر : افسونگر، جادوگر، سحار، کاهن، نفاث <hr> برابر پارسی : افسونگر، افسونگره، جادوگر، فسونکار

مترادف ساحر : افسونگر، جادوگر، سحار، کاهن، نفاث برابر پارسی : افسونگر، افسونگره، جادوگر، فسونکار

ساحر

<hr> مترادف ساحل : شاطی، عراق، کرانه، کنار، کناردریا، کناره ور <hr> برابر پارسی : کرانه، کران، کنار، دریابار، کناره، گدار

مترادف ساحل : شاطی، عراق، کرانه، کنار، کناردریا، کناره ور برابر پارسی : کرانه، کران، کنار، دریابار، کناره، گدار

ساحل

ساحل دریا

ساحل عاج

ساحلی در ترکیه

ساخت دیگری از الوند با بازی محمدرضا گلزار یا امین حیایی یا ماهچهره خلیلی و مهناز افشار

ساخت طرح یا جعل ماهرانه چیزی به کمک ذهن

ساخت عزیزا حمید نژاد با بازی میترا حجار یا پوریا پورسرخ یا شهاب حسینی و نرگس محمدی

ساخت مدارک دروغین

ساخت و سا ز یا

<hr> مترادف ساختار : قالب، فرم، شکل، بافتار، ساختمان، اسکلت، بنیاد، بنا

مترادف ساختار : قالب، فرم، شکل، بافتار، ساختمان، اسکلت، بنیاد، بنا

ساختار

ساختار خوبی دارد

<hr> مترادف ساختمان : بنا، ساخت، عمارت، آپارتمان، خانه، ویلا، ساختار، نهاد، وضع، معماری

مترادف ساختمان : بنا، ساخت، عمارت، آپارتمان، خانه، ویلا، ساختار، نهاد، وضع، معماری

ساختمان

ساختمان بسیار مرتفع

ساختمان دیپلماتیک کشوری در کشور دیگر

ساختمان سازی

ساختمان سر به فلک کشیده

ساختمان صداو سیما

ساختمان ها

ساختمان و بنا

ساختمان و سازنده اش

ساختمان و عمارت

ساختمان چند طبقه

ساختمانی با طبقات زیاد

ساختن بعضی از پیرایه های داخل منزل با اوست

ساختن بعضی پیرایه های داخل منزل بااوست

ساختن شعر

ساختن نقش و نگار از طلا در چیزی

<hr> مترادف ساخته : صنع، مصنوع، پرداخته، آماده، مهیا، جعلی، ساختگی، سروده

مترادف ساخته : صنع، مصنوع، پرداخته، آماده، مهیا، جعلی، ساختگی، سروده

واژه های حرف "س" - جدول کلمات