کلمه جو
صفحه اصلی

روشن آباد

لغت نامه دهخدا

روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و پشم و لبنیات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است واقع در 2500گزی جنوب شرقی قریه ٔ نوزاد مربوط بحکومت گرشک . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ).


روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) موضعی است در 28هزارگزی شرق قلعه ٔ شهیدان مربوط بحکومت گرشک افغانستان . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ).


روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ششتمد شهرستان سبزوار، سکنه آن 232 تن و محصول آنجا غلات و پنبه . آب آن از قنات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


روشن آباد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان بابل . سکنه ٔ آن 1370 تن و محصول آنجا برنج و پنبه و نیشکر و غلات و کنف و صیفی . آب از رودخانه ٔ بابل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).



کلمات دیگر: