کلمه جو
صفحه اصلی

گبرآباد

لغت نامه دهخدا

گبرآباد. [ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کهنه فرود بخش حومه ٔ شهرستان قوچان در 17 هزارگزی جنوب قوچان سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به قوچان . جلگه ، معتدل . سکنه ٔ آن 586 تن شیعه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).



کلمات دیگر: