کلمه جو
صفحه اصلی

خورجین


مترادف خورجین : باردان، جامه دان، خرج، توبره، جوال، خرجینه، خورجینه، کیسه

فارسی به انگلیسی

saddlebag

فارسی به عربی

جراب , حانة , حقیبة

مترادف و متضاد

bag (اسم)
کیسه، کیف، ساک، خورجین، چنته، جوال

pack sack (اسم)
کوله پشتی، خورجین

valise (اسم)
کیف، خورجین، چمدان، جامه دان، کیسه چرمی

saddlebag (اسم)
خورجین

pannier (اسم)
خورجین، لول، سبد صندوقی، ژوپن زیر دامن

satchel (اسم)
خورجین، چنته، کیف مدرسه، کیف بند دار

carpetbag (اسم)
خورجین

portmanteau (اسم)
خورجین، چمدان، جالباسی، جا رختی، جامه دان، واژه مرکب از دو واژه

gripsack (اسم)
خورجین

haversack (اسم)
خورجین، کیسه پارچه ای، کسه

wallet (اسم)
خورجین، چنته، کیف پول، کیف جیبی

باردان، جامه‌دان، خرج، توبره، جوال، خرجینه، خورجینه، کیسه


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جامه دان . ۲ - کیسه ای که معمولا از پشم تابیده تعبیه کنند و شامل دو جیب است . ۳ - جامه دان . یا خورجین تحریر . خورجینی که در آن میرزاها لوازم تحریز مانند قلمدان و غیره را میگذاشتند .

میوۀ خشک شکوفا شبیه به خورجینک، با این تفاوت که بلند و باریک است


فرهنگ معین

(خُ ) نک خرجین .

لغت نامه دهخدا

خورجین. [ خوَرْ / خُرْ ] ( اِ ) دو کیسه که از طرفی بهم یکی شده باشد. دو جوال که نیمی از دهانه هر دو را بهم دوزند. بارجامه. باردان. ( یادداشت مؤلف ) :
یار تو خورجین تست و کیسه ات.
مولوی.

دانشنامه عمومی

خورجین به زبان پارسی میانه بارجامک (barjamak) نوعی کیسه است که بر پشت حیوانات باری به منظور قرار دادن بار در آن گذاشته می شود. خورجین ها معمولاً از دو جوال تشکیل شده اند که که نیمی از دهانه هر دو را به هم می دوزند.خورجین در حمل و نگهداری اشیاء نفیس و قیمتی به ویژه در مواقع کوچ مورد استفاده عشایر قرار می گیرد و تقریباً حکم صندوقچه را دارد. خورجین ها جزو جهیزیه دختر عشایری هم به شمار می آیند.
گونه ای از خورجین نیز در دوچرخه سواری کاربرد دارد که به نام خورجین دوچرخه شناخته می شود.
خورجین از دست بافت های بی گرهٔ عشایر است که توسط زنان بر روی دارهای افقی و معمولاً از نقوش سنتی انتخاب و بافته می شود.

خورجین (میوه). خورجین میوه ای (کپسول دانه) از مخلوط دو مادگی است که طول آن بیش از سه برابر عرضش است.
باقلاییان
به میوه ای که مانند خورجین کوچک است خورجینک گفته می شود. مانند قدومه.

فرهنگستان زبان و ادب

{siliqua/ silique} [زیست شناسی- علوم گیاهی] میوۀ خشک شکوفا شبیه به خورجینک، با این تفاوت که بلند و باریک است

گویش اصفهانی

تکیه ای: xorčin
طاری: xorǰin
طامه ای: xorǰin
طرقی: xorǰin
کشه ای: xorǰin
نطنزی: xorčin


گویش بختیاری

خُرجین.


واژه نامه بختیاریکا

هرج؛ هور؛ هورجین

جدول کلمات

بدید

پیشنهاد کاربران

انبان

از بافته های اقوام آریایی
عشایر لر و کرد و کرمانج. . . . .

سایر بافته های عشایر
چادر سیاه ( بهون )
خورجین
جل
شل
بنه
نمکدان ( تی یر )

****
بعضی از اقوام دیگر نیز از آنها
استفاده می کنند





وسیله ای است برای قرار دادن وسایل که بار الاغ، اسب، قاطر، دوچرخه، موتورسیکلت و نظایر آنها می کنند، دارای دو حفره متقارن است که در دو پهلوی حیوان یا وسیله سواری قرار می گیرند؛ وزن بار دو طرف تقریباً باید به یک اندازه باشد تا خورجین به یک طرف سر نخورد . معمولاً از نخ کلفت بافته می شود . نوعی خورجین وجود دارد که از لاستیک کهنه اتومبیل ساخته می شود.
خورجین به ترکی: خورجون، اَلبیت، هِیبَه . در منطقه خسروشاه آذربایجان هر سه کلمه یاد شده رواج داشته ولی امروزه بیشتر کلمه " خورجون" به کار می رود. کلمات " اَلبیت" و "هِیبَه" فقط برای نوع نخی آن کاربرد داشته است.

خورجین : خور در این کلمه تحریف کور به معنای کیسه سیاه بافته شده از موی بز بود که گنجایش بیست من بار راداشت و خورجین تحریف خور گون به معنی وسیله حمل ونقلی بود ه که به خور شباهت داشته

دو کیسه بافته شده از پشم که از وسط به یکدیگر متصل شده و بر روی موتور سیکلت و یا اسب و خر می اندازند . باردان در زبان ملکی گالی بشکرد

شما می دانید خورجین به کوردی یعنی چه


double rear pannier bags
یعنی کیف خورجینی دوچرخه که روی ترک بند نصب میشه.


کلمات دیگر: