کلمه جو
صفحه اصلی

انتگرال

فارسی به عربی

تکاملی

مترادف و متضاد

integral (اسم)
انتگرال

فرهنگ فارسی

حساب ٠٠٠ که به فارسی جامعه گفته اند تعیین توابع است از روی مشتقات یا دیفرانسیل های آنها و از این جهت این حساب عکس حساب دیفرانسیل است ٠

مقدار مشترک ممکن زیرینۀ مجموعه‌ای ریمانی (Riemannian) و زبرینۀ مجموعه‌ای ریمانی یک تابع حقیقی در بازۀ مفروض


فرهنگ معین

(اَ تِ ) [ فر. ] (اِ. ) روشی در ریاضی برای جست و جوی تابع هایی که دیفرانسیل آن ها معلوم است .

لغت نامه دهخدا

انتگرال. [ اَ ت ِ ] ( فرانسوی ،اِ ) حساب... که بفارسی حساب جامعه گفته اند تعیین توابع است از روی مشتقات یادیفرانسیل های آنها، و از این جهت این حساب عکس حساب دیفرانسیل ( که بفارسی حساب فاضله گفته اند ) است. حساب دیفرانسیل و انتگرال رشته بسیار مهمی از ریاضیات عالی است. ( ازدایرةالمعارف فارسی ). ورجوع کتاب شود.

دانشنامه عمومی

اَنتِگرال، برای اشاره به انتگرال معیّن (به انگلیسی: definite integral) یا انتگرال نامعیّن (به انگلیسی: indefinite integral) به کار می رود.
انتگرال گیری به وسیله تغییر متغیر
انتگرال گیری جزء به جزء: ∫ u d v = u v − ∫ v d u {\displaystyle \int u\,dv=uv-\int v\,du}
انتگرال گیری با تغییر متغیر مثلثاتی
انتگرال گیری به وسیله تجزیه کسرها
اَنتِگرال معینِ تابع f {\displaystyle f} از متغیر حقیقی x {\displaystyle x} در بازه {\displaystyle } ، برابر است با مساحت ناحیه محصور میان نمودار این تابع، محور x {\displaystyle x} ، و مرزهای x = a {\displaystyle x=a} و x = b {\displaystyle x=b} . حاصل انتگرال معین، می تواند مقداری مثبت، منفی، یا صفر باشد.
اَنتِگرال نامعینِ را می توان عکس مشتق به حساب آورد.
انتگرال از مفاهیم اساسی در ریاضیات است که در کنار مشتق دو عمل اصلی حساب دیفرانسیل و انتگرال را تشکیل می دهند.

درستال (دُرُستال). از "دُرُست" و پسوند "ال". "انتگرال گرفتن" به پارسی می شود "دُرُستالیدَن" یا "دُرُستال گرفتن". "انتگرالگیری" به پارسی می شود "دُرُستالِش" یا "دُرُستالگیری". "ضریب انتگرالگیری" به پارسی می شود "پیشتای دُرُستالَندِه" یا "تاوَند دُرُستالَنده" ("پیشتا" و "تاوَند" از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ "ضرب کردن"). "انتگرالگیری جزء به جزء" به پارسی می شود "دُرُستالِش پارپار" یا "دُرُستالگیری پارپار".


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:حساب دیفرانسیل و

فرهنگستان زبان و ادب

{integral} [ریاضی] مقدار مشترک ممکن زیرینۀ مجموعه ای ریمانی (Riemannian ) و زبرینۀ مجموعه ای ریمانی یک تابع حقیقی در بازۀ مفروض

پیشنهاد کاربران

انتگرال . [ اَ ت ِ ] . ( انگلیسی: integral ) . «صحیح و کامل» . «بازگشته»
علوم مهندسی و ریاضیات: مخالف مشتق، بازگرداندن تابع اولیه از صورت مشتق شدهٔ آن.

عمل ریاضی

هم آیند ( ریاضیات )

انتگرال یا پاد مشتق یا ضد مشتق

انتگرال
اَفماردن ، اَفمار
حساب جامعه = اَفمارِش یکپارچه یا فَراگیر
حساب فاضله = اَفمارِش ( باهم ) ناسان

صیاد، تکاملی


کلمات دیگر: