کلمه جو
صفحه اصلی

برمه

فارسی به انگلیسی

burma

Burma


عربی به فارسی

ريسمان چند لا , نخ قند , پيچ , بهم بافتن , دربرگرفتن


فرهنگ فارسی

جمهوری برمه در قسمت غربی شبه جزیره هند و چین در آسیا قرار دارد . وسعت آن بالغ بر ۶۷۸٠٠٠ کیلو متر مربع و جمعیت آن ۳۲٠٠٠٠٠٠ تن و پایتخت [ رانگون ] است . منابع مهم ثروت آن پنبه نیشکر برنج ( اولین صادر کننده برنج در عالم است ) طلا نیکل و نفت می باشد . برمه تا سال ۱۹۳۷ م. جزو امپراتوری هند ( انگلیس ) بود و در سال ۱۹۴۷ به استقلال رسید .
( اسم ) افزاری است درودگر انرا که بوسیل. آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب .
جمهوری برمه کشوری است در قسمت غربی شبه جزیره هندو چین در قاره آسیا .

لغت نامه دهخدا

( برمة ) برمة. [ ب ُ م َ ] ( ع اِ ) دیگ و دیگ سنگین. ( منتهی الارب ). دیگ از سنگ. ( از اقرب الموارد ). ج ، برام [ ب ُ / ب ِ ]، برم [ ب ُ / ب ُ رَ ]. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || از اعلام است. ( از منتهی الارب ).

برمة. [ ب َ رَ م َ ] ( ع اِ ) واحد بَرَم. ثمر درختان بلند باخار. شکوفه و بر درخت پیلو و عضاه. ( منتهی الارب ). اراک. ( اقرب الموارد ). ج ، بَرَم ، بِرام. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
برمه. [ ب َ م َ / م ِ ] ( اِ ) مثقب درودگری باشد که بدان چوب و تخته سوراخ کنند. ( برهان ) ( آنندراج ). نوعی از آلت درودگران که بدان سوراخ کنند و آنرا ماهه و مته نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). برماه. برماهه. برمای. پرما. مته. مثقب :
جودانْت کنم به نوک برمه
در کونْت کنم دودنده سیر.
سوزنی.

برمه. [ ب ِ م ِ ] ( اِخ ) جمهوری برمه ، کشوری است در قسمت غربی شبه جزیره هندوچین در قاره آسیا. وسعت آن بالغبر 678030 کیلومتر مربع و جمعیت آن 20میلیون تن است. پایتخت آن شهر رانگون است. منابع مهم ثروت آن پنبه ، نیشکر، برنج ، نیکل و نفت است. این کشور اولین صادرکننده برنج در عالم است. برمه تا سال 1937 م. جزو امپراطوری هند ( انگلیس ) بود و در سال 1948 م. استقلال یافت. تعداد مسلمانان در این کشور بسال 1931 م. بالغبر 584839 تن بوده است که اکنون اندکی بیش از آنست.( از فرهنگ فارسی معین ) ( از دایرة المعارف فارسی ).

برمه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ) مثقب درودگری باشد که بدان چوب و تخته سوراخ کنند. (برهان ) (آنندراج ). نوعی از آلت درودگران که بدان سوراخ کنند و آنرا ماهه و مته نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). برماه . برماهه . برمای . پرما. مته . مثقب :
جودانْت کنم به نوک برمه
در کونْت کنم دودنده ٔ سیر.

سوزنی .



برمة. [ ب َ رَ م َ ] (ع اِ) واحد بَرَم . ثمر درختان بلند باخار. شکوفه و بر درخت پیلو و عضاه . (منتهی الارب ). اراک . (اقرب الموارد). ج ، بَرَم ، بِرام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


برمة. [ ب ُ م َ ] (ع اِ) دیگ و دیگ سنگین . (منتهی الارب ). دیگ از سنگ . (از اقرب الموارد). ج ، برام [ ب ُ / ب ِ ]، برم [ ب ُ / ب ُ رَ ] . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || از اعلام است . (از منتهی الارب ).


برمه . [ ب ِ م ِ ] (اِخ ) جمهوری برمه ، کشوری است در قسمت غربی شبه جزیره ٔ هندوچین در قاره ٔ آسیا. وسعت آن بالغبر 678030 کیلومتر مربع و جمعیت آن 20میلیون تن است . پایتخت آن شهر رانگون است . منابع مهم ثروت آن پنبه ، نیشکر، برنج ، نیکل و نفت است . این کشور اولین صادرکننده ٔ برنج در عالم است . برمه تا سال 1937 م . جزو امپراطوری هند (انگلیس ) بود و در سال 1948 م . استقلال یافت . تعداد مسلمانان در این کشور بسال 1931 م . بالغبر 584839 تن بوده است که اکنون اندکی بیش از آنست .(از فرهنگ فارسی معین ) (از دایرة المعارف فارسی ).


فرهنگ عمید

= بهرمه

بهرمه#NAME?


دانشنامه عمومی

برمه (آلمان). برمه (به آلمانی: Brehme) یک شهر در آلمان است که در آیشسفلد واقع شده است. برمه ۱٬۱۶۱ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای آلمان

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:میانمار

گویش مازنی

/berme/ گریه

گریه


واژه نامه بختیاریکا

( بُرِمَه ) دسته علف چیده شده

پیشنهاد کاربران

برمه با کسره «ب» و «م» در زبان مازنی ( تبری ) به معنای گریه می باشد.

برمه
در کتاب زراعت و اصلاح گیاهان علوفه ای تألیف دکتر هادی کریمی ، چاپ پنجم ، چندین بار از واژه ی �برمه� استفاده شده است . معنای این واژه ذیل عنوان �موارد استفاده ی ذرت خوشه ای � در صفحه ی 266 کتاب این گونه توضیح داده شده است :
�برمه اصطلاح مخصوصی است جهت یونجه که به صورت دسته های مختلف در سر مزرعه خشک شده باشد و بدین جهت می توان آن را برای علوفه ی خشک به کار برد . ذرت خوشه ای که به منظور علوفه ی خشک به صورت بذرافشان یا بذرپاشی کاشته می شود. ، به خوبی مورد استفاده تغذیه ی دام قرار می گیرد. . . ( توضیحات دو پاراگراف ادامه دارد تا اینکه: ) . . . به طور کلی علوفه ی خشک ذرت خوشه ای با موجود بودن سایر علوفه های خشک مثل یونجه ، شبدر و غیره چندان بازار فروشی نخواهد داشت � ص 266
�در کاشت مخلوط گیاه پوششی که مورد چرا و یا جهت سیلو و برمه برداشت می شود باید نسبت به حمایت و حفاظت گیاه زیر که در معرض رطوبت زیاد و یا سایه ی بیش از حد قرار می گیرد توجه کرد. � ص 86
�گیاهان پوششی را مثل غلات باید در اوایل مرحله ی خمیری جهت برمه یا علوفه ی خشک و سیلو برداشت نمود � ص 87


برمه نام کوهی در شهر سامان است.

بِرمِه توی زبان مازندرانی معنی گریه رو میده .

بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن.
م. ث
اگه اینجا بِشینی و بِبرمهی کاری درست میشه؟

*جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال کشور بکار میره.

*از برمه = برمستن ساخته شده مانند
گریه < - - > گریستن
کاه ( کاهیدن ) < - - > کاستن
خواه ( خواهیدن ) < - - > خواستن


کلمات دیگر: