مترادف تقسیم : انشعاب، پخش، توزیع، بخش، تسهیم، قسمت، تجزیه، بخش کردن ، قسمت کردن، توزیع کردن
متضاد تقسیم : ضرب کردن
برابر پارسی : بخش، بخش کردن، بخشش، پاره پاره کردن
allotment, division, partition
division, distribution, share, [informal] portion
بخش کردن , تقسيم کردن , تخصيص دادن , تسهيم , تقسيم , تقسيم پولي بين اشخاص ذي نفع , پخش کردن , جداکردن , اب پخشان , تيغه , ديواره , وسيله يا اسباب تفکيک , حد فاصل , اپارتمان , تقسيم به بخش هاي جزء کردن , تفکيک کردن , جدا کردن
۱. انشعاب، پخش، توزیع
۲. بخش، تسهیم، قسمت
۳. تجزیه
۴. بخش کردن ≠ ضرب کردن
۵. قسمت کردن، توزیع کردن
بخش، تسهیم، قسمت
تجزیه
بخش کردن
انشعاب، پخش، توزیع ≠ ضرب کردن
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) بخش. یکی از چهار کنش بنیادین شمارش (چهار عمل اصلی حساب) است که در آن شماره ای را بر شمارۀ دیگر می بخشند (بخش می کنند). "تقسیم کردن" به پارسی می شود "بخشیدن" یا "بخش کردن". "علامت تقسیم" به پارسی می شود "نشانۀ بخش" یا "بَخشَن". گزارۀ 5 = 3 / 15 خوانده می شود "15 بَخشَن 3 برابرِ 5" یا "15 بر 3 می شود 5". "عمل تقسیم" به پارسی می شود "کنش بخش" یا "بخش". "تقسیم بر" به پارسی می شود "بخش بر". "قابل تقسیم" یا "قابل قسمت" به پارسی می شوند "بخش پذیر". "حاصل تقسیم" به پارسی می شود "بخشکرد". "مقسوم" به پارسی می شود "بخشی"، "مقسوم علیه" به پارسی می شود "بخشیاب"، "خارج قسمت" به پارسی می شود "بَهر" و "باقیمانده" به پارسی می شود "مانده" (این چهار واژه از فرهنگستان هستند). استاد باریحان بیرونی (ابوریحان بیرونی) در نسک (کتاب) تفهیم خود نوشته است:آن را که بخشی "مقسوم" است و آن که بر آن بخشی "مقسوم علیه" است. پس در گزارۀ 5 = 3 / 15 داریم 15 بخشی است، 3 بخشیاب است و 5 بَهر است. "ضرب و تقسیم" به پارسی می شود "تا و بخش" یا "تای و بخش" از ریشه های "تاییدن" به چَمِ "ضرب کردن" و "بخشیدن" به چَمِ "تقسیم کردن". "مقسم" به پارسی می شود "بخشگر". برای نمونه، "پل مقسم ولتاژ" به پارسی می شود "پل بخشگر ولت".
بخشش، بخش