کلمه جو
صفحه اصلی

سیال


مترادف سیال : جاری، روان ، آبکی، رقیق، رو، مایع

متضاد سیال : راکد، غلیظ

برابر پارسی : آبگون

فارسی به انگلیسی

fluid, liquid, flowing

fluid, flowing


fluid, liquid


فارسی به عربی

سائل , نقال

مترادف و متضاد

indeterminate (صفت)
بی نتیجه، نا معین، سیال، معلق، نا مشخص، پادر هوا

current (صفت)
رایج، روان، متداول، معاصر، جاری، باقی، شایع، تزند، سیال

vague (صفت)
مبهم، سیال، معلق، غیر معلوم، سر بسته وابهام دار، کجی پا

fluid (صفت)
سائل، روان، سیال، ابگونه، نرم وا بکی

liquid (صفت)
سائل، روان، سیال، ابگونه، پول شدنی، چیز ابکی، نقد شو، سهل وساده

indefinite (صفت)
نکره، نا معین، سیال، بی حد، معلق، بی اندازه، بیکران، غیر صریح، غیر قطعی، غیر قابل اندازه گیری

undetermined (صفت)
نا معین، سیال

flowing (صفت)
سیال

جاری، روان ≠ راکد


۱. جاری، روان ≠ راکد
۲. آبکی، رقیق، رو، مایع ≠ غلیظ


فرهنگ فارسی

بسیارروان، آب روان، جاری
۱ - ( صفت ) بسیار روان . ۲ - جاری . ۳ - ( اسم ) آب روان .
نوعی از درخت انگور با خار روان

حالت غیرجامد ماده که در آن اتم‌ها یا مولکول‌ها آزادانه از روی یکدیگر عبور می‌کنند متـ . شاره 1


فرهنگ معین

(سَ یّ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) بسیار روان . ۲ - روان ، جاری .

لغت نامه دهخدا

سیال. [ س َ ] ( اِ ) یاسمین را گویند و آن سفید و زرد میباشد. ( برهان ) ( آنندراج ). یاسمین. ( بحر الجواهر ) ( تحفه حکیم مؤمن ).

سیال. [ س َی ْ یا ] ( ع اِ ) نوعی از درخت انگور یا خار.( آنندراج ). عُض . ( منتهی الارب ). قسمی از عضاة است. ( یادداشت بخط مؤلف ). شبهان. شاباهی. شاباهان. فالیورس. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( ص ) روان. ( آنندراج ). جاری. روان. ( ناظم الاطباء ). جاری شونده. || رقیق. ( آنندراج ) ( غیاث ). || نوعی از ماهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

سیال . [ س َ ] (اِ) یاسمین را گویند و آن سفید و زرد میباشد. (برهان ) (آنندراج ). یاسمین . (بحر الجواهر) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).


سیال . [ س َی ْ یا ] (ع اِ) نوعی از درخت انگور یا خار.(آنندراج ). عُض ّ. (منتهی الارب ). قسمی از عضاة است . (یادداشت بخط مؤلف ). شبهان . شاباهی . شاباهان . فالیورس . (یادداشت بخط مؤلف ). || (ص ) روان . (آنندراج ). جاری . روان . (ناظم الاطباء). جاری شونده . || رقیق . (آنندراج ) (غیاث ). || نوعی از ماهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. بسیارروان.
۲. آب روان، جاری.

دانشنامه عمومی

شاره یا سَیّال، یکی از حالت های وجود ماده است و شامل مایعات، گازها، پلاسما و تا حدی جامدات پلاستیک می شود.
پیوستگی (بقای ماده)
پایستگی تکانه خطی
پایستگی تکانه زاویه ای
پایستگی انرژی
شاره ها در یک نگاه کلی به شارهٔ نیوتنی و غیر نیوتنی تقسیم بندی می شوند. شاره های نیوتنی سیالاتی هستند که در آن ها تنش برشی متناسب با تغییرات کرنش برشی است. ثابت تناسب در این حالت لزجت شاره می باشد. تقریباً هیچ شارهٔ نیوتنی در واقعیت وجود ندارد و این تنها فرضی برای ساده سازی می باشد که البته در بسیاری از محاسبات، تقریب خوبی به شمار می رود.در طرف دیگر شاره های غیر نیوتنی قرار می گیرند که رابطه بین تنش و نرخ کرنش در آن ها خطی نیست و می تواند با افزایش تنش، شاره رقیقتر یا غلیظتر گردد. در دستهٔ دیگری از شاره های غیر نیوتنی، پارامتر لزجت به زمان نیز وابسته است. به بیان دیگر برای این شاره ها تا حدی حافظه تنشی مانند جامدات وجود دارد.
دانش شاره ها به بررسی رفتار و واکنش های شاره بر اثر نیروهای وارد بر آن می پردازد. به طور کلی شاره ها در دو حالت استاتیکی و دینامیکی بررسیده می شوند.رفتار دینامیک شاره ها را می توان با معادلات ناویه-استوکس توصیف نمود. معادله ناویه استوکس یک دستگاه از معادلات دیفرانسیل پاره ای است که از قانون های زیر بدست آمده اند:

دانشنامه آزاد فارسی

سیال (زمین شناسی). سیال (زمین شناسی)(sial)
در ژئوشیمی و ژئوفیزیک، مادۀ تشکیل دهندۀ پوستۀ قاره ای زمین، در مقابل سیما (مادۀ تشکیل دهندۀ پوستۀ اقیانوسی). این نام، که امروزه به ندرت به کار می رود، از واژه های سیلیس و آلومینا گرفته شده است که دوسازندۀ شیمیایی عمدۀ آن اند. سیال غالباً از گرانیت غنی است.

سیال (شیمی). سَیّال (شیمی)(fluid)
(یا: آبگون، شاره) هر مادّه ای ـ مایع یا گاز ـ که مولکول هایش نسبتاً آزادانه حرکت کنند و جریان یابند.

فرهنگ فارسی ساره

آبگون


فرهنگستان زبان و ادب

{fluid} [مهندسی بسپار] حالت غیرجامد ماده که در آن اتم ها یا مولکول ها آزادانه از روی یکدیگر عبور می کنند متـ . شاره 1

گویش مازنی

/seyaal/ نام مرتعی نزدیک لاکوم سوادکوه & درخت لرگ - چوب نامرغوب & نام تپه ای در حوزه ی آلاشت

نام مرتعی نزدیک لاکوم سوادکوه


۱درخت لرگ ۲چوب نامرغوب


نام تپه ای در حوزه ی آلاشت


واژه نامه بختیاریکا

به روشت

پیشنهاد کاربران

جاری، روان، آبکی، رقیق، رو، مایع

هر ماده ای که قابلیت جاری شدن داشته باشد.

سیال به پارسی شاره میشود, به انگلیسی fluid که هم خانواده flux شار است, مانند flux density چگالی شار! سپاس

شاره

آب وار

جاری

سیال : سیل - بسیار روان - جاری - روان - روان آبها - مایع - آبکی

جا ری ، بسیارروان

در زبان پهلوی ( پارسی سره ) به ( سیال ) ، ( آپانیک ) می گفتند که آپ همان آب می باشد.
سیال=آپانیک=آبانیک=آبگون


کلمات دیگر: