سامی
فارسی به انگلیسی
Semitic
high, elevated
عربی به فارسی
برجسته , بلند , متعال , بزرگ , والا مقام , هويدا
فرهنگ اسم ها
معنی: عالی، بلند مرتبه، منسوب به سام پسر نوح نبی ( ع )، بلند، ) نژاد بزرگی از مردم سفید پوست شامل عرب ها، آشوریان، یهودیان، اکدی های قدیم، کنعانیان، آرامی ها و بخشی از مردم اتیوپی، ) گروهی از زبانهای خویشاوند، از جمله شامل زبانهای عربی، عبری و آشوری، آرامی ها و بخشی از مردم حَبَشه
(تلفظ: sāmi) عالی ، بلند مرتبه ، بلند ؛ (در اعلام) منسوب به سام پسر نوح نبی (ع) ؛ نژاد بزرگی از مردم سفید پوست شامل عربها ، آشوریان ، یهودیان ، اکدیهای قدیم ، کنعانیان ، آرامیها و بخشی از مردم حَبَشه.
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
عالی، بلند، بلندپایه، بلندمرتبه، سامون جمع، سام پسرنوح که پدراقوام سامی نامیده شده است
( صفت ) عالی بلند مرتبه جمع سمات توضیح : در خطاب به شخص محترم گویند .
قومی است منسوب به سام ابن نوح
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
سامی . (اِخ ) فرقه ای از نصاری که خود را صامیه نامیده اند. (ابن الندیم ص 479).
سامی . (اِخ ) اسمش سام میرزا خلف صدق شاه اسماعیل صفوی است . تذکره ای مسمی بتحفة السامی بر اشعار معاصرین خود نوشته . رجوع به سام میرزا و رجوع به صفویه و رجوع به آتشکده ٔ آذر شود.
سامی . (اِخ ) مولانا غیاث الدین احمد. (آتشکده ٔ آذر). وی از عهد سلطان حسین بایقرا تا دوره ٔ شاه طهماسب صفوی در شعر و ادب شهره ٔ بلاد خراسان بوده است . (ریحانة الادب ج 2 ص 152 از قاموس الاعلام ) (الذریعه جزء 2 از ج 1 ص 424). در مجالس النفائس ص 62 و235 شاعری بنام شامی دامغانی ضبط شده و مصحح در پاورقی ص 62 نوشته است که در نسخه ٔ (ترکی الف ) سامی آمده است . (تعلیقات دکتر شهیدی بر آتشکده ٔ آذر ص 150).
سامی . (ص نسبی ) قومی است منسوب به سام بن نوح ، نژاد سامی عبارت از آشوری و عربی و آکدی (بابلی قدیم )، عبری ، سریانی ، آرامی و کنعانی قدیم و غیره است و منظور از زبانهای سامی مراد زبان اقوام نامبرده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
سامی . (ص نسبی ) منسوب است به سامةبن لوی بن غالبة الناحی ساموی . (الانساب سمعانی ).
جستن راه خدمت سامیش
جز بوجه ثنا خطا باشد.
مسعودسعد.
گرچه دورم ز مجلس سامیت
من از این بخت و دولت توسن .
مسعودسعد.
از قافله ٔ زایر آن درگه سامیش
کعبه است که مأوای مناجات و دعا شد.
مسعودسعد.
|| فحل سام ؛ گشن سربرداشته . ج ، سوامی . (ناظم الاطباء). || برآینده جهت شکار. ج ، سماة. یقول : رجل سام و قوم سماة؛ یعنی قومی که برای شکار برآمده باشد. (ناظم الاطباء).
کامست مرا گر فلک پست دهد
دردستش از این هر دو یکی هست دهد
یا همت من کند چو دستم کوتاه
یا آنکه بقدر همتم دست دهد.
(آتشکده آذر چ شهیدی ص 150).
جستن راه خدمت سامیش
جز بوجه ثنا خطا باشد.
من از این بخت و دولت توسن.
کعبه است که مأوای مناجات و دعا شد.
سامی. ( اِخ ) فرقه ای از نصاری که خود را صامیه نامیده اند. ( ابن الندیم ص 479 ).
سامی. ( ص نسبی ) منسوب است به سامةبن لوی بن غالبة الناحی ساموی. ( الانساب سمعانی ).
سامی. ( اِخ ) اسمش لطف علی بیک صاحب طبع بود بغیر این رباعی شعر قابلی از او بنظر نرسید:
کامست مرا گر فلک پست دهد
دردستش از این هر دو یکی هست دهد
یا همت من کند چو دستم کوتاه
یا آنکه بقدر همتم دست دهد.
سامی. ( اِخ ) اسمش سام میرزا خلف صدق شاه اسماعیل صفوی است. تذکره ای مسمی بتحفة السامی بر اشعار معاصرین خود نوشته. رجوع به سام میرزا و رجوع به صفویه و رجوع به آتشکده آذر شود.
سامی. ( اِخ ) مولانا غیاث الدین احمد. ( آتشکده آذر ). وی از عهد سلطان حسین بایقرا تا دوره شاه طهماسب صفوی در شعر و ادب شهره بلاد خراسان بوده است. ( ریحانة الادب ج 2 ص 152 از قاموس الاعلام ) ( الذریعه جزء 2 از ج 1 ص 424 ). در مجالس النفائس ص 62 و235 شاعری بنام شامی دامغانی ضبط شده و مصحح در پاورقی ص 62 نوشته است که در نسخه ( ترکی الف ) سامی آمده است. ( تعلیقات دکتر شهیدی بر آتشکده آذر ص 150 ).
سامی. ( ص نسبی ) قومی است منسوب به سام بن نوح ، نژاد سامی عبارت از آشوری و عربی و آکدی ( بابلی قدیم )، عبری ، سریانی ، آرامی و کنعانی قدیم و غیره است و منظور از زبانهای سامی مراد زبان اقوام نامبرده است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ عمید
عالی؛ بلند؛ بلندپایه؛ بلندمرتبه.
۲. شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی سامی.
عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه.
۱. یکی از شاخههای بزرگ نژاد سفید، شامل عرب، آشوری، اکدی (بابلی قدیم)، عبری، سُریانی، آرامی، و کنعانی قدیم.
۲. شاخهای از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی.
دانشنامه عمومی
سامی (قوم)
سامی (اسکاندیناوی)
زبان های سامی (اورالی)
زبان های سامی (آفریقایی-آسیایی)
زبان های سامی (اورالی):زبان سامی شمالی, Lule Sami, Pite Sami, Ume Sami, Southern Sami, Inari Sami, Skolt Sami, Kildin Sami, Ter SamiAkkala Sami (extinct), Kemi Sami (extinct), Kainuu Sami (extinct)
سامیان تنها مردم بومی اسکاندیناوی هستند که تحت کنوانسیون های بین المللی به رسمیت شناخته شده اند، و از این رو شمالی ترین مردم بومی اروپا به شمار می آیند. زبان های این مردم یعنی زبان های سامی از شاخه اورالی است.
به طور سنتی، سامی ها انواع معیشت را دنبال می کنند، از جمله ماهیگیری ساحلی، شکار حیوانات خزدار و گله داری. بیشترین چیزی که به آن شناخته شده اند, گله داری و پرورش گوزن شمالی است.به دلایل سنتی، زیست محیطی، فرهنگی و سیاسی، نگه داری گله های گوزن شمالی به طور قانونی فقط برای افراد سامی در بعضی مناطق کشورهای شمال اروپا محفوظ است.
سامی شهری در شهرستان سامی در استان بانوا در بورکینافاسوی غربی است و جمعیت آن ۳۴۰ نفر است.
دانشنامه آزاد فارسی
اقوام خاورمیانه. در آغاز به زبان سامی سخن می گفتند و نقل است که از نوادگان سام اند که بنابر کتاب مقدساز پسران حضرت نوح(ع) بوده است. اقوام باستانی سامی مشتمل اند بر عبرانی ها، عَمّونیان، موآبیان، اَدومیان، بابِلی ها، آشوری ها، کلدانیان، فنیقی ها، و کنعانیان. ادیان یکتاپرست ابراهیمی را نیز همین مردمان بنیاد نهادند. سامی ها، صحراگرد و چوپان بودند. این اقوام، که گه گاه شهرهایی نیز برمی آوردند، از حدود ۲۵۰۰ سال پیش از شبه جزیرۀ عربستان به نقاط دیگر کوچیدند و در سواحل مدیترانه، بین النهرین و دلتای نیل سکنی گزیدند. اقوام سامی به قبایلی تقسیم می شدند که ریاست آ ن ها را شیوخی برعهده داشتند که منصبشان موروثی بود. سامی های بین النهرین با سومری ها و اکدی ها درآمیختند. فنیقی ها به دریانوردی روی آوردند و عبرانیان کوچیده به شبه جزیرۀ سینا در فلسطین سکنی گزیدند.
پیشنهاد کاربران
۱. یکی از شاخه های بزرگ نژاد سفید، شامل عرب، آشوری، اکدی ( بابلی قدیم ) ، عبری، سُریانی، آرامی، و کنعانی قدیم.
۲. شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی ـ سامی.
3. عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه.