مترادف زباله : آشغال، خاشاک، خاکروبه
برابر پارسی : آشغال، خار، خاشاک، خاشه، خاکروبه
sweepings, rubbish, dirt
garbage, litter, refuse, rubbish, trash
جگن , ني , جنس اوراق و شکسته , اشغال , کهنه و کم ارزش , جنس بنجل , بدورانداختن , بنجل شمردن , قايق ته پهن چيني
آشغال، خاشاک، خاکروبه
زباله . [ زُ ل َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) از ایام عرب است . (از معجم البلدان ).
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) جد محمدبن حسن بن ابی الحسن . محدث است . (تاج العروس )(منتهی الارب ) (انساب سمعانی ). رجوع به زبالی شود.
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) دختر عتبةبن مرداس که شاعرة است . (منتهی الارب ). وی خواهر هردان و خدله است و با لعین منقری مهاجاة داشته و همچنین با خواهر خویش خدله اشعاری در هجو یکدیگر تبادل کرده اند. (تاج العروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . از آنجا است محمدبن حسن بن عباس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) ابن تمیم برادر عمروبن تمیم است . ابن اعرابی گوید: (قبیله ٔ او) بسیار نیستند. (تاج العروس ).
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) ابن حباب بن مکرب بن عملیق است که بگفته ٔ ابن خردادبه زباله میان بغداد و مدینه منسوب بدوست . (تاج العروس ).
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) جد پدر مالک بن حویرث بن اشیم است . (منتهی الارب ). زبالةبن خشیش جد پدر مالک بن حویرث بن اشیم لیثی صحابی است . (تاج العروس ). سمعانی آرد: زبالةبن حشیش بن عبد یا لیل بن لیث از اجداد مالک بن حویرث صحابی است . (از انساب سمعانی ). رجوع به زبالی شود.
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) دختر مسعود از عمالقه است و بگفته ٔ ابن کلبی زبالة میان بغداد و مدینه منسوب بدوست . (تاج العروس ).
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) لقب امیر احمدبن طاهر علی بن عزیز محمدبن ظاهر غازی صاحب حلب است . او مردی شجاع بود و در 680 هَ . ق . در مصر درگذشت . (تاج العروس ).
(از انساب سمعانی ).
ناصرخسرو.
آشغال
تکیه ای: âšqâl/ zobâla
طاری: âšqâl
طامه ای: âšqâl
طرقی: âšqâl
کشه ای: âšqâl
نطنزی: âšqâl