مترادف شادان : خرم، خندان، خوشرو، شادمان، مسرور، مشعوف
متضاد شادان : غمگین، غمناک
glad, happy
(تلفظ: šādān) شاد ، مسرور ؛ (در حالت قیدی) باحال شاد ، شادمانه .
خرم، خندان، خوشرو، شادمان، مسرور، مشعوف ≠ غمگین، غمناک
شادان . (اِخ ) ابن مسرور. نام خلیفه ٔ عمروبن لیث در سیستان : چون [ عمروبن لیث ] به رمل سم رسید، آن حصار را بر شادان مسرور و اصرم حصار کرد. (زین الاخبار گردیزی ، ص 9). وکیل عمرو به سیستان عبداﷲبن محمدبن میکال بود و شریک او شادان بن مسرور بود. (تاریخ سیستان چ ملک الشعرای بهار ص 237). بوطلحه به سیستان آمد، عبداﷲبن محمدبن میکال و شادان بن مسرور پذیره ٔ بوطلحه بیرون آمدند و او را بشهر اندر آوردند و خلعتها دادند و نیکویی کردند، و سوی عمرو نامه فرستادند، عمرو جواب کرد و بوطلحه را بخواست و ابوطلحه برفت و آنجا شد و بسیرجان بعمرو رسید. (تاریخ سیستان ص 244). باز عمرو قصد فارس کرد و احمدبن شهفوربن موسی را خلیفت کرد بر سیستان بر حرب و نماز و خراج [ و ] و کالة و شهفور آزاد مرد را یار او کرد اندر وکالة و خزینه ، و محمدبن عبداﷲبن میکال را و شادان بن مسرور را معزول کرد از وکالت ، و این رفتن اندر ماه ربیعالاخر سنه ٔ ست و سبعین و مائتین بود. (تاریخ سیستان ص 247). در روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات خلیفه ٔ عمروبن لیث درنیشابور و والی خراسان معرفی گردیده است . (ص 383).
فردوسی .
شادان . (اِخ ) تخلص شاعری است که وزیر یکی از پادشاهان هند ظاهراً موسوم به مهاراج راجه چند و لعل بهادر بوده و از ماده تاریخی که برای تعمیر پلی ساخته است معلوم میگردد که در نیمه ٔ اول قرن سیزدهم میزیسته و آن این است :
بعهد شاه اسکندر بشد تعمیر پل یکسر
ز سعی را جه چند و لعل از سابق بود بهتر.
بشادان شد، ندا «جای غریبی » بهر تاریخش
ز سیل اینک بود محفوظ چون اندر صدف گوهر.
که «جای غریبی » در حساب جمل 1236 است . دیوان او شامل حدود 2000 بیت غزل و ترکیب بند و غیره در کتابخانه ٔ مدرسه عالی سپهسالار موجود است . غزلیات او بعرفان متمایل است . (از فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 614 و 615).
رودکی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
ناصرخسرو.
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظامی .
شادان .(اِخ ) دیهی است از دهستان قیس آباد، بخش خوسف ، شهرستان بیرجند، واقع در 50 هزارگزی جنوب خوسف و 9 هزارگزی مالرو قلیل آباد. در دامنه ٔ کوهستانی قرار دارد. آب و هوای آن معتدل و جمعیت آن 88تن است . آب آن از قنات ، محصول آن غلات و شغل اهالی آن زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).