کلمه جو
صفحه اصلی

صادره


برابر پارسی : فرموده، دستور داده شده

فرهنگ فارسی

تانیث صادر

لغت نامه دهخدا

صادره . [ دِ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، 9600گزی جنوب خاور کنگان ، کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه ، گرمسیر و مالاریائی . سکنه ٔ آن 63 تن شیعه ، فارسی زبان . آب از قنات و باران . محصول غلات ، تنباکو، کنجد. شغل اهالی زراعت . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


صادرة. [ دِ رَ ] (ع ص ) تأنیث صادر. || (اِخ ) نام سدرةالمنتهی است . (منتهی الارب ).


( صادرة ) صادرة. [ دِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث صادر. || ( اِخ ) نام سدرةالمنتهی است. ( منتهی الارب ).
صادره. [ دِ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، 9600گزی جنوب خاور کنگان ، کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه ، گرمسیر و مالاریائی. سکنه آن 63 تن شیعه ، فارسی زبان. آب از قنات و باران. محصول غلات ، تنباکو، کنجد. شغل اهالی زراعت. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

دانشنامه عمومی

صادره (مهر)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مهر در استان فارس ایران است.
این روستا در دهستان مهر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۷۳ نفر (۱۰۳خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

خارج شد - داده شد. . همانند: داد شد از همدان


کلمات دیگر: