کلمه جو
صفحه اصلی

قمشه

فرهنگ فارسی

قریه ایست در دو فرسنگی میانه شمال و مغرب شیراز .

لغت نامه دهخدا

قمشه . [ ق ُ م ِ ش َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین میان چشمه سفید و ماهیدشت ، در 591هزارگزی طهران . (یادداشت مؤلف ).


قمشه . [ ق ُ م ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 18هزارگزی خاور کرمانشاه و کنار رودخانه ٔ قره سو، موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری معتدل و سکنه ٔ آن 200 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن مختصر غلات ، چغندر قند، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد و از طریق صالح آباد در تابستان بسختی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


قمشه . [ ق ُ م ِ ش َ ] (اِخ ) قریه ای است در دوفرسنگی میانه ٔ شمال و مغرب شیراز. (فارس نامه ).


قمشه. [ ق ُ م ِ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 18هزارگزی خاور کرمانشاه و کنار رودخانه قره سو، موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری معتدل و سکنه آن 200 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن مختصر غلات ، چغندر قند، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و از طریق صالح آباد در تابستان بسختی اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

قمشه. [ ق ُ م ِ ش َ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین میان چشمه سفید و ماهیدشت ، در 591هزارگزی طهران. ( یادداشت مؤلف ).

قمشه. [ ق ُ م ِ ش َ ] ( اِخ ) قریه ای است در دوفرسنگی میانه شمال و مغرب شیراز. ( فارس نامه ).

دانشنامه عمومی

قمشه (روستا). قمشه روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه استان کرمانشاه ایران محسوب می شود.
این روستا از توابع دهستان دورود فرامان است و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۴۶۶ نفر (۱۱۲ خانوار) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

قُمشِه
رجوع شود به:شهرضا، شهر


کلمات دیگر: