کلمه جو
صفحه اصلی

خطا


مترادف خطا : اشتباه، سهو، غلط، خبط، لغزش، زلت، نادرست، ناصواب، سقیم ، جرم، تقصیر، قصور ، معصیت، خطیئه، ذنب، اثم، گناه، فول، خلاف

متضاد خطا : صحیح، درست، صواب

برابر پارسی : نادرستی

فارسی به انگلیسی

error, false, fault, inaccuracy, lapse, mistake, slip, stumble, penalty, foul, faux pas, inaccurate, inadvertence, wild, sin, wrong, slip-up

sin, mistake, error, wrong


faux pas, error, false, fault, inaccuracy, inaccurate, inadvertence, lapse, mistake, slip, stumble, wild


فارسی به عربی

تجاوز , خاطی , خطا , ذنب , زلة , سوء التصرف , شریر , ظلم

عربی به فارسی

لغزش , اشتباه , غلط , سهو , خطا , عقيده نادرست , تقصير , عيب , نقص , ناپاک , پليد , شنيع , ملعون , نادرست , خلا ف , طوفاني , حيله , جرزني , بازي بيقاعده , ناپاک کردن , لکه دار کردن , گوريده کردن , چرک شدن , بهم خوردن , گيرکردن , نارو زدن (در بازي) , ناشايستگي , بي مناسبتي , نادرستي , عدم صحت , چيز ناصحيح و غلط , عدم دقت , نسيان , برگشت , انحراف موقت , انصراف , مرور , گذشت زمان , زوال , سپري شدن , انقضاء , استفاده از مرور زمان , ترک اولي , الحاد , خرف شدن , سهو و نسيان کردن , از مدافتادن , مشمول مرور زمان شدن


مترادف و متضاد

slip (اسم)
گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطابه خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی

error (اسم)
ضلالت، غلط، اشتباه، سهو، خطا، خبط، تقصیر، لغزش، عقیده نادرست

mistake (اسم)
غلط، اشتباه، سهو، خطا، خبط، بدشانسی

transgression (اسم)
تجاوز، گناه، خطا، تخلف، سر پیچی، عصیان

lapse (اسم)
الحاد، خطا، زوال، مرور، انقضاء، لغزش، گذشت زمان، استفاده از مرور زمان، انحراف موقت، ترک اولی، خطابه خواندن

fault (اسم)
چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج

miss (اسم)
خطا، دوشیزه

sin (اسم)
گناه، عیب، خطا، بزه، حرج، فسق، عصیان، معصیت

blunder (اسم)
اشتباه بزرگ، اشتباه لپی، سهو، خطا، خبط

miscue (اسم)
سهو، خطا

misfeasance (اسم)
خطا، سوء استفاده از اختیار قانونی

peccant (صفت)
غلط، فاسد، ناصحیح، گناهکار، خطا، ناخوش، اشتباه کار

wrong (صفت)
غلط، بی مورد، نا درست، ناصحیح، خطا، غیر صحیح

اسم ≠ صحیح، درست، صواب


اشتباه، سهو، غلط


خبط، لغزش، زلت


نادرست، ناصواب، سقیم


۱. اشتباه، سهو، غلط
۲. خبط، لغزش، زلت
۳. نادرست، ناصواب، سقیم ≠ صحیح، درست، صواب
۴. جرم، تقصیر، قصور ≠ صواب
۵. معصیت، خطیئه، ذنب، اثم، گناه
۶. فول، خلاف


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گناهی غیر عمدی . ۲ - سهو اشتباه نادرست .
ناراست نقیض صواب

لغت نامه دهخدا

خطا. [ خ َ ] (اِخ ) نام شهریست از ترکستان . زمین مشکخیز منسوب به خوبرویان و شاهدان . (از شرفنامه ٔ منیری ). ختا. رجوع به ختا در این لغت نامه شود :
همه مرز چین با خطا و ختن
گرفتش ببازوی شمشیرزن .

فردوسی .


مرکب غزو ورا کوه منی زیبد زین
پرده ٔ خان خطا زین ورا زیبد یون .

مجلدی .


بگامی سپرد از خطا تاختن
بیک تک دویداز بخارا به وخش .

بخاری .


بچهره بودی محسود نیکوان خطا.

سوزنی .



خطا. [ خ ِ ] (اِخ ) نام یک کوه و یا یک زمینی است در سراة. (از معجم البلدان ).


خطا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام جائیست در بین کوفه و شام . (معجم البلدان ).


خطا. [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خُطوَة و خَطوَة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).


خطا. [ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ خُطوَة و خَطوَة. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

خطا. [ خ ِ / خ َ ] ( از ع ، اِ ) سهو و اشتباه. ( ناظم الاطباء ). نقیض صواب. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
گرت سوی نخجیر کردن هواست
گر از خانه نخجیر گیری خطاست.
فردوسی.
زین بیش شما را سوی من نیست خطایی.
ناصرخسرو.
او در خشم شده ، گفت : بر زبان من خطا کجا رود.( کلیله و دمنه ). این نوع ممارست بخطا راه برد. ( کلیله و دمنه ).
یا اگر گویی اهل دل کس هست
گویدت دل خطاست این گفتار.
خاقانی.
او همی گوید که امر و نهی لاست
اختیاری نیست وین جمله خطاست.
مولوی.
چو دانی و پرسی سوءالت خطاست.
سعدی ( بوستان ).
مرد فرزانه کز بلا ترسد
عجب ار فکر او خطا نبود.
ابن یمین.
- خطا رفتن ؛ اشتباه از کسی سر زدن :
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد.
حافظ.
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت.
حافظ.
- خطا کردن ؛ اشتباه کردن : پس گفت خطا کردم. ( تاریخ بیهقی ). سلطان ماضی ، مردی بود مستبد برأی خویش و آن خطا نکرد. ( تاریخ بیهقی ).
دردت کند ای دوست خطا خواهی کرد.
احمد برمک ( از فرهنگ اسدی ).
از رخ تو کس نداد هیچ نشانی تمام
وز مژه تو نکردهیچ خدنگی خطا.
خاقانی.
بوسیم عطا کردی زآن کرده پشیمانی
دانی که خطا کردی دیگر نکنی دانم.
خاقانی.
اصل بد در خطا خطا نکند.
نظامی.
اتفاقاً چهارصد مرد حکم انداز که در خدمت اوبودند، جمله خطا کردند. ( گلستان سعدی ).
- خطا کردن راه ؛ گم کردن راه. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خطا گفتن ؛ ناصواب گشتن. اشتباه گفتن. نادرست گفتن :
خطا گفته ست زی من هرکه گفته ست
که مردم بنده مالست و احسان.
ناصرخسرو.
عامه دیو است اگر دیو خطا گوید
جز خطا باشد هرگز سخن حیوان.
ناصرخسرو.
نی خطا گفتم ادب نیست آنچه گفتم جهد کن.
عطار.
- خطای باصره ؛ خطایی که در دیدن حاصل میشود، یعنی آنچه در بیرون است چنانکه در درون است ، دیده نمی شود، بلکه بصورت دیگر دیده میشود.

خطا. [ خ ِ / خ َ ] (از ع ، اِ) سهو و اشتباه . (ناظم الاطباء). نقیض صواب . (یادداشت بخط مؤلف ) :
گرت سوی نخجیر کردن هواست
گر از خانه نخجیر گیری خطاست .

فردوسی .


زین بیش شما را سوی من نیست خطایی .

ناصرخسرو.


او در خشم شده ، گفت : بر زبان من خطا کجا رود.(کلیله و دمنه ). این نوع ممارست بخطا راه برد. (کلیله و دمنه ).
یا اگر گویی اهل دل کس هست
گویدت دل خطاست این گفتار.

خاقانی .


او همی گوید که امر و نهی لاست
اختیاری نیست وین جمله خطاست .

مولوی .


چو دانی و پرسی سوءالت خطاست .

سعدی (بوستان ).


مرد فرزانه کز بلا ترسد
عجب ار فکر او خطا نبود.

ابن یمین .


- خطا رفتن ؛ اشتباه از کسی سر زدن :
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد.

حافظ.


تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت .

حافظ.


- خطا کردن ؛ اشتباه کردن : پس گفت خطا کردم . (تاریخ بیهقی ). سلطان ماضی ، مردی بود مستبد برأی خویش و آن خطا نکرد. (تاریخ بیهقی ).
دردت کند ای دوست خطا خواهی کرد.

احمد برمک (از فرهنگ اسدی ).


از رخ تو کس نداد هیچ نشانی تمام
وز مژه ٔ تو نکردهیچ خدنگی خطا.

خاقانی .


بوسیم عطا کردی زآن کرده پشیمانی
دانی که خطا کردی دیگر نکنی دانم .

خاقانی .


اصل بد در خطا خطا نکند.

نظامی .


اتفاقاً چهارصد مرد حکم انداز که در خدمت اوبودند، جمله خطا کردند. (گلستان سعدی ).
- خطا کردن راه ؛ گم کردن راه . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خطا گفتن ؛ ناصواب گشتن . اشتباه گفتن . نادرست گفتن :
خطا گفته ست زی من هرکه گفته ست
که مردم بنده ٔ مالست و احسان .

ناصرخسرو.


عامه دیو است اگر دیو خطا گوید
جز خطا باشد هرگز سخن حیوان .

ناصرخسرو.


نی خطا گفتم ادب نیست آنچه گفتم جهد کن .

عطار.


- خطای باصره ؛ خطایی که در دیدن حاصل میشود، یعنی آنچه در بیرون است چنانکه در درون است ، دیده نمی شود، بلکه بصورت دیگر دیده میشود.
- خطای حس ؛ اشتباهی که حواس در دریافت محسوسی می کند، یعنی محسوس خارجی آنطور که باید در معرض احساس قرار نمیگیرد.
|| گناه . جرم . ذنب . عصیان . اثم . معصیت . جناح . (یادداشت بخط مؤلف ). گناه بی قصد. (آنندراج ) : گفت : [ مسعود ] حاجب رفت تا دل خواجه بازیابد و چنین مثال دادم که سیاست این واجب کرد از آن خطا که از حصیری رفت . (تاریخ بیهقی ). اگر رای عالی بیند بیک خطا کز وی رفت تبدیلی نباشد. (تاریخ بیهقی ).
بحرام و خطا چو نادانان
مفروش ای پسر حلال و صواب .

ناصرخسرو.


اول خطا ز آدم و حوا بود
تو هم ز مثل آدم و حوائی .

ناصرخسرو.


ای بخطاها بصیر و جلد و ملی
نایدت از کار زشت خود خجلی .

ناصرخسرو.


بزرگا گر خطایی آمد از من
مگیر از من و گر باشد بزرگ آن .

جوهری هروی .


خطای بندگان باشد بهرحال
که تا پیدا شود عفو بزرگان .

انوری .


هر دو فرموش کن از آنکه کریم
هم خطا هم عطا کند فرموش .

خاقانی .


خطایی نه الحمدﷲ ز آنجا
که اینجا ز بیم خطا می گریزم .

خاقانی .


وظیفه ٔ روزی خواران را بخطای منکر نبرد. (گلستان سعدی ).
از خطا نادم نگردیدن خطای دیگر است .

صائب .


- بی خطا ؛ بی گناه :
ملک آن تست و شاهی فرمای هرچه خواهی
گر بی گنه بسوزی ور بی خطا بگیری .

سعدی (طیبات ).


بنده ام گر بی گناهی می کشد
راضیم گر بی خطایی می زند.

سعدی (طیبات ).


- جایزالخطا ؛ بخشوده گناه . از اینجاست این عبارت معروف : الانسان جایزالخطا؛ انسان جایزالخطاست .
- خطا رفتن ؛ گناه از کسی سر زدن : ما بسیار نصیحت کردیم و گفتیم چاکریست مطیع... از وی خطا نرفته است . (تاریخ بیهقی ).
- خطاشوی ؛ شوینده ٔ خطا. زائل کننده ٔ گناه :
آبرو می رود ای ابر خطاشوی ببار
که بدیوان عمل نامه سیاه آمده ایم .

حافظ.


- خطا کردن ؛ گناه کرد : پس گفت من خطا کرده ام و مستوجب هر عقوبت هستم . (تاریخ بیهقی ).
گر ترا گردن نهم از بهر مال
پس خطا کرده ست لابد مادرم .

ناصرخسرو.


اهل صفاهان مرا بدی ز چه گویند
من چه خطا کرده ام بجای صفاهان .

خاقانی .


- مادر بخطا ؛ مادر بگناه . فحشی است که کسی بکس دیگر دهد و در آن زنا کردن مادر کسی را قصد کند.
|| (ص ) ناصواب . ناراست :
دلت گر براه خطا مایل است
ترا دشمن اندر جهان خود دل است .

فردوسی .


بوسهل نیکو نکرد و حق نعمت خداوند را نشناخت ، بدین تدبیر خطا که کرد. (تاریخ بیهقی ). امیر بوسهل را بخوانده بود و بزبان بمالیده و سردکرده و گفته تا کی از این تدبیرهای خطای تو. (تاریخ بیهقی ).
ز کوی میکده برگشته ام زراه خطا
مرا دگر ز کرم ، با ره صواب انداز.

حافظ.


- قتل خطا ؛ قتلی که از روی عمد، قصدو اراده صورت نگرفته باشد.
|| (ق ) ناراست . ناصواب :
اگر باره ٔ من نگشتی خطا
ز چنگم کجا یافتی دورها.

فردوسی .


روزی در محفل تازی خطا می گفت . (کلیله و دمنه ).
هندوی چشم مبیناد رخ ترک تو باز
گر بچین سر زلفت بخطا می نگرم .

سعدی .


وزیران در نهانش گفتند: رای ملک را چه مزیت دیدی بر فکر چندین حکیم ؟ گفت : بموجب آنکه انجام کار معلوم نیست و رای همگنان در مشیت است که صواب آید یا خطا. (گلستان سعدی ).

فرهنگ عمید

۱. سهو، اشتباه.
۲. (صفت ) [مقابلِ صواب] نادرست.
۳. (اسم ) گناه.
۴. (ورزش ) در یک رشتۀ ورزشی، هر عمل خلاف مقررات.

دانشنامه عمومی

خطا (به انگلیسی: error) در علم و زندگی روزمره می تواند معانی متفاوتی داشته باشد و بسته به موضوع مورد نظر بیان کنندهٔ پیامدهایی است که مدنظر فاعل آن فعل نبوده است.
خطاکردن راه: گم کردن راه
خطاگفتن: ناصواب گشتن، اشتباه گفتن، نادرست گفتن
خطای باصره: خطایی که در دیدن حاصل می شود
بی خطا: بی گناه
قتلِ خطا: قتلی که از روی عمد، قصد و اراده صورت نگرفته باشد.
خطا در ادبیات فارسی به معنای سهو و اشتباه، نقیضِ صواب است و در اشعار متعددی از این واژه استفاده شده است.
در طی تاریخ بشر در مقاطع مختلف خطاهای بسیاری داشته است.
مانند:

خطا (آلبوم ویکس). Error دومین مینی آلبوم گروه ویکس می باشد که در تاریخ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴ زیرنظر کمپانی جلی فیش منتشر شد. این آهنگ همراه با موزیک ویدیویش در نسخهٔ ژاپنی تحت نظر کمپانی ویکتور منتشر شد که به منزلهٔ شروع کار آن ها در ژاپن بود. نهایتاً این آهنگ در چین و تایوان هم منتشر شد و وارد چارت های موسیقی این دو کشور شد.
KOR: 93,239
پروموشن این آهنگ از ۱۵ اکتبر شروع شد و طی مدت پروموشن، پنج جایزه را از موزیک شوها دریافت کرد.
این آهنگ توسط Kim Eana نوشته و توسط هوانگ سه جونگ و MELODESIGN آهنگسازی شده است. موزیک ویدیوی این آهنگ توسط Hong Won Ki از ZanyBros کارگردانی شده که او موزیک ویدیوهای زیادی از ویکس را در کارنامهٔ کاری خود دارد. این موزیک ویدیو با حضور هیو یونگجی از کارا به عنوان نقش دختر داستان فیلمبرداری شد.
※ آهنگ پررنگ شده، آهنگ اصلی آلبوم می باشد.

خطا (ابهام زدایی). خطا (ابهام زدایی) ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
خطا
خطا (فیلم)
تابع خطا
پیام خطا
محدودکننده جریان خطا
خطای برنامه نویسی
عدم قطعیت
باگ

خطا (فوتبال). خطا در فوتبال به حرکتی غیرمنصفانه می گویند که توسط یک بازیکن علیه بازیکن دیگر صورت گرفته و از نظر داور از قانون شماره ۱۲ قوانین فوتبال تخطی می کند.برای خطا شناخته شدن یک حرکت باید
از نوع حرکت یورشی که در قانون دوازدهم قوانین فوتبال به عنوان خطا نام برده شده باشد
توسط بازیکن حاضر در زمین صورت گرفته شده باشد (نه بازیکن تعویضی)
در زمین بازی صورت گرفته باشد
علیه بازیکن دیگری صورت گرفته باشد
زمانی که توپ در گردش است اتفاق افتاده باشد
همانطور که در بالا مشاهده می شود همهٔ حرکات بالا خطا محسوب نمی شوند بلکه خطاها سوءرفتارهایی هستند که از یک بازیکن علیه بازیکن تیم حریف صورت می پذیرد که توسط داور خطا محسوب شده و اعلام می شود.سوءرفتار در اصل به حرکاتی گفته می شود که طبق قوانین دوازدهم خطا محسوب شده و بازیکن خطاکار مطابق قوانین انضباطی مجازات می شود.سوءرفتارها در هر زمانی اتفاق می افتد هنگامی که بازی در جریان نیست هنگامی که بازیکن تعویض شده است ممکن است بین دو نیمه اتفاق بی افتد یا هنگامی که بازی تمام شده است نیز ممکن است اتفاق بی افتد.سوءرفتارها هنگامی که صورت می گیرند بازخوردی دارند همانند بازیکنی که خطا می کند ممکن است اخطار بگیرد (گرفتن کارت زرد) یا از بازی اخراج بشود (گرفتن کارت قرمز)هنگامی که بازیکنی اخطار می گیرد جزئیات حرکت او تحت عنوان حرکت غیر ورزشی در دفترچه یادداشت داور نوشته می شود.سیستم کارتی یا اخطار و اخراج از زمان های دور وجود داشته اما ایده استفاده در فوتبال اولین بار به ذهن کن آستون داور انگلیسی رسید این ایده زمانی به ذهن او رسید که وی پشت چراغ قرمز منتظر بود و اولین بار از کارت های قرمز و زرد در جام جهانی ۱۹۷۰ مورد استفاده قرار گرفت.خطای هند تک ضرب گل است. قانون جدید FiFA.
تاریخچه استفاده از کارت های رنگی به عنوان زبان بیطرفی توسط داوران به داور انگلیسی کن آستون باز می گردد. آستون بابت این ایده از طرف فیفا تشویق شد و به عضویت کمیته داوران جام جهانی ۱۹۶۶ منصوب شد.در۱/۴ نهایی بازی بین انگلیس و آرژانتین در ورزشگاه ومبلی برگزار شد. داور مسابقه رادولف کریتلین به برادران چارلتون اخطار داد و همچنین انتونیو راتین آرژانتینی را نیز از بازی اخراج کرد. این در حالی بود که داور تصمیم خود را قطعی نکرده بود. این ماجرا جرقه ای بود برای آستون تا به فکر چاره ای باشد تا تصمیمات داور را برای بازیکنان دو تیم و همچنین تماشاگران روشن تر کند. آستون متوجه شد که همانند کدبندی رنگ ها در چراغ راهنمایی (زرد=اخطار و قرمز=ایست) می توان زبانی را برای روشنتر کردن تصمیمات داوران به وجود آورد. و نتیجه آن رنگ زرد برای اخطار بازیکن و رنگ قرمز برای اخراج بازیکن انتخاب شد. که از این کدبندی رنگ ها اولین بار در جام جهانی ۱۹۷۰ مکزیک استفاده شد. استفاده از کارت های جریمه علاوه بر فوتبال در ورزش های دیگر نیز توسط قوانین مربوط به آن ها استفاده می شود.
هنگامی که بازیکنی یکی از حرکات زیر را در جریان بازی انجام دهد داور حرکت او را خطا شمرده و به تیم حریف یک ضربه آزاد مستقیم می دهد.

خطا (فیلم). خطا (فیلم) فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا سرهنگی ساختهٔ سال ۱۳۷۰ است.
سهیلا تیلاوی
فرامرز کشاورز
شراره مدنی
شهاب الدین پزشک
آلما صمیمی
نگار عرفانیان
سارا عرفانیان
روزبه عرفانیان
آیدین صمیمی
کیوان جواهریان
پویا پورامین
علیرضا رئیسی
سمانه شهامت

خطا (مهندسی برق). در مهندسی برق، خطا (انگلیسی: Fault) به هرگونه جریان غیرعادی در مدار گفته می شود. مثلاً وقتی یک بار اتصال کوتاه می شود و جریان کنارگذر می شود. در حالت سه فاز خطاهایی چون سه فاز به زمین، خط به فاز، فاز به زمین و... وجود دارد؛ که به خطاهای متقارن و نامتقارن دسته بندی می شوند.
خطای تکفاز به زمین (۳)
خطای دو فاز به زمین (۳)
خطای دو فاز (۳)
خطای سه فاز (چون معمولاً جریان متعادل فرض می شود، خطای سه فاز به زمین هم در همین دسته قرار می گیرد)
بدون در نظر گرفتن خطاهای مدار باز، ۱۰ نوع خطا داریم:

دانشنامه آزاد فارسی

خطا (رایانه). خطا (رایانه)(error)
وضعیتی که منطبق با وضعیت واقعی و مشخص و مورد انتظار کاربر نباشد. در رایانه خطا موقعی بروز می نماید که یک رویداد، آن چنان که مورد انتظار است به وقوع نپیوندد. در زمینه ارتباطات داده ها، خطا موقعی بروز می کند که اختلافی میان داده های ارسال شده و دریافت شده وجود داشته باشد.

خطا (ریاضیات). خطا (ریاضیات)(error)
در ریاضیات، مقدار نادرستی حاصل از اندازه گیری یا محاسبه، و نیز اختلاف این مقدار با مقدار واقعی. خطا در اندازه گیری به علل متفاوت رخ می دهد، ازجمله نقص ابزار اندازه گیری، ضعف حواس انسانی و اشتباه اندازه گیر. خطای محاسباتی نیز به علل گوناگونی پیش می آید، ازجمله تقریبی بودن ذاتیِ روش محاسبه، مثلاً در روش های تقریب زنی ریشه های معادله یا مقدار تابع در آنالیز عددی (← دقت). همچنین، ممکن است محاسبه کننده در کاربرد روش یا استفاده از ماشین حساب اشتباه کند. این گونه خطا با روش های مناسب امتحان محاسبات آشکار می شود. منبع عمدۀ دیگر در خطای محاسباتی گردکردن عمدی مقادیر است که برای ساده کردن محاسبه صورت می گیرد. وقتی عددی را گرد (سرراست) می کنند، خطایی ایجاد می شود که ممکن است در محاسبه مؤثر باشد و با ترکیب شدن خطاها، خطای کلی به حد غیرقابل قبولی برسد. مثلاً اگر مقادیر طول و عرض مستطیلی را گرد کنیم، خطای محاسبۀ مساحت زیاد می شود. به این سبب، معمولاً تا رسیدن به نتیجۀ نهایی از گردکردن اجتناب می کنند. دقت نتیجۀ محاسبه، تا آن جا که به فرآیند گردکردن مربوط است، به تعداد ارقام معنی دار یا ارقام اعشاری بستگی دارد که در این فرآیند درنظر گرفته می شوند. این دقت حدود خطا را هم مشخص می کند. مثلاً، نتیجه ای که بین۳۶.۲۶۵ و۳۶.۲۷۵ است، در صورتی که با دو رقم اعشار گرد شود، به صورت۳۶.۲۷ درمی آید: ۳۶.۲۷۵> ۳۶.۲۷> ۳۶.۲۶۵

خطا (نام قدیم چین). رجوع شود به:ختا

فرهنگ فارسی ساره

نادرست


فرهنگستان زبان و ادب

{error} [مهندسی نقشه برداری] اختـلاف میـان مقدار مشـاهده شده یا محـاسبه شدۀ یک کـمیت با مقدار واقـعی یا پذیرفته شدۀ آن
{foul} [ورزش] نقض قوانین که به اعطای فرصت هایی مانند ضربۀ آزاد مستقیم به تیم حریف منجر می شود

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خطا در دو معنا استعمال شده است. از احکام خطا در بابهای بسیاری نظیر اجتهاد و تقلید، طهارت، صلات، صوم، حج، صید و ذباحه، قضاء، شهادات و دیات سخن گفته‏اند.
۱-ارتکاب عملی بدون قصد
۲-گناه.

تفاوت خطا به معنای نخست با سهو، فراموشی و غفلت
تفاوت خطا به معنای نخست با سهو، فراموشی و غفلت در این است که متعلّق خطا فعل خارجی است؛ در حالی که سهو و مانند آن به نفس آدمی تعلّق می‏گیرد.
البته سهو، نسیان و غفلت از اسباب خطا به شمار می‏روند.

حکم تکلیفی خطا
کاری که از روی خطا انجام می‏گیرد بخشوده است و خطا کار بر آن مؤاخذه نمی‏شود؛ خواه در ارتباط با خود فرد باشد، مانند آنکه شراب را به گمان آب بودن بنوشد، یا در ارتباط با دیگری، مثل اینکه به اشتباه در مال کسی تصرّف کند.

خطا در اجتهاد
...

[ویکی الکتاب] معنی خِطْئاً: خطا
معنی أَخْطَأْتُم: خطا کردید
معنی أَخْطَأْنَا: خطا کردیم
معنی مَا غَوَیٰ: به خطا نرفته
معنی غَوِیٌّ: به خطا رفته - گمراه
معنی خَطَئاً: ازروی خطا و اشتباه
معنی غَوَیْنَا: به خطا رفتیم - گمراه شدیم
معنی زَلَلْتُمْ: لغزیدید - اشتباه کردید - خطا کردید
معنی مُّرْشِداً: رهبر - رشد دهنده - هدایت کننده (از کلمه رشد به معنای اصابت به واقع که مخالف غیّ و گمراهی و خطا رفتن است )
معنی مَا طَغَیٰ: طغیان نکرد -از حد نگذشت (عبارت "مَا زَاغَ ﭐلْبَصَرُ وَمَا طَغَیٰ "یعنی :دیده [پیامبر آنچه را دید] به خطا ندید و از مرز دیدن حقیقت هم درنگذشت(آنچه دیده بود حقیقت داشت))
معنی غَیِّ: به خطا رفتن - گمراهی - جهلی است که از اعتقادی باطل ناشی شده باشد - جهالتی که از اعتقادی فاسد نشأت گرفته ونه از بی اعتقادی - سرگشتگی - گمراهی - پیمودن راهی که منجر به دوری از مقصد می شود ضدّ رشد
معنی غَیّاً: به خطا رفتن - گمراهی - جهلی است که از اعتقادی باطل ناشی شده باشد - جهالتی که از اعتقادی فاسد نشأت گرفته ونه از بی اعتقادی - سرگشتگی - گمراهی - پیمودن راهی که منجر به دوری از مقصد می شود ضدّ رشد
معنی لُقْمَانُ: نام یکی ازبندگان شایسته خداوند که یکی از سوره های قرآن به نام اوست وبرخی از سخنان حکیمانه وی در این سوره نقل شده است (از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)نقل شده است که:" به حق میگویم که لقمان پیغمبر نبود ، و لیکن بندهای بود که بسیار فکر میکرد ، و یقین...
ریشه کلمه:
خطء (۲۲ بار)

اشتباه. ماگفته نماند: خطا و اشتباه سه قسم است. اوّل آنکه کاری ناشایست را از روی عمد و بی اعتنائی انجام دهند، این گونه خطا مسئولیت آور و مورد بازخواست است و آن مثل جهالت عمدی است که در «جهل» گذشت مثل پیداست که مشرکان فرزندان خویش را از روی عمد و اراده می‏کشتند و علّت خطا بودن همان ناشایست بودن آن عمل است. «خطاء» در آیه شریفه بکسر خاء و فتح آن هر دو خوانده شده است. و آن را بکسر اوّل، گناه معنی کرده‏اند در قاموس گوید: آن به معنی گناه یا گناه عمدی است در مجمع آمده: «خطی‏ء یخطاء خطاء» آن گاه گویند که گناه از روی عمد باشد و خاطی‏ء نیز از آن است یعنی آن که از روی عمد خطاکار است راغب نیز در مفردات چنین گفته است. تمام گناهان که از آنها بخطا و خطیئه و خطایا تعبیر شده همه از این قبیل‏اند مثل ، ، . دوّم آن که کار شایسته‏ای اراده کند ولی خلاف آن واقع شود مثل آن که می‏خواست پرنده‏ای شکار کند اشتباهاً انسانی را کشت. این خطا قابل عفو و غیر مسئول است و فاعل آن را مخطی‏ء گویند نه خاطی‏ء مثل و مثل . خطاء و اخطاء هر دو به یک معنی است (اقرب). سوّم آن که کار خلافی را اراده کند و اشتباهاً کار خوبی را انجام دهد. این گونه شخص درباره اراده‏اش مذموم بوده و درباره فعلش نیز ممدوح نیست. راجع به این شّق در قرآن مصداقی نیامده است. قسم اوّل چنان که گفته شد خطای مسئول است و در قسم دوّم اراده صواب و فعل خطا و در قسم سوّم به عکس است. در تعیین این سه قسم از مفردات استفاده شده است. در اقرب الموارد هست: گفته‏اند: خطا بر سه معنی است گناه، ضدّ عمد و ضدّ صواب و در معنی اخیر اکثر با مد آید. * توجیه این آیه در «حوط» گذشت. * اگر مراد از آیه خطا به معنی دوّم باشد صریح است که بعضی از نسیان‏ها و خطاها مؤاخذه دارد مثل اینکه نسیان و خطا در اثر اهمال و بی اعتنائی باشد در این صورت هر چند عامل در موقع نسیان و خطا غیر مختار است درباره شخص مجرم آمده که روز قیامت می‏گوید: خدایا چرا مرا کور محشر کردی خطاب رسد گر چه مراد از نسیان در این آیه بی اعتنائی و ترک عمل است. المنار درباره آیه ما نحن فبه توجیه متقنی دارد که قابل توجّه است. * خاطئون و خاطئین پنج بار در قرآن مجید آمده و همه درباره کسانی است که عمداً خطا و گناه کرده‏اند مثل و در سابق گفتیم: که خاطی‏ء به گناهکار اطلاق می‏شود و مخطی‏ء به خطا کننده معذور. خاطئه مؤنث خاطی‏ء است مثل و در آیه به معنی گناه است چنان که راغب گفته. در مجمع آن را مصدر گرفته و اسم مصدر معنی کرده است و در اقرب می‏گوید: مصدر است مثل عاقبت. * هر که خطا یا گناهی کند و آن را بگردن بیگناهی افکند، بهتانی و گناهی آشکار بدوش گرفته است. به نظر می‏آید که مراد از خطیئه شّق دوّم خطاست که خطای معذور و غیر مسئول است. راغب نیز چنین معتقد است. در این صورت تردید میان خطیئه و اثم کاملاً روشن است در المیزان خطیئه را به معنی معصیت گرفته معصیتی که و بال آن از موردش تجاوز نمی‏کند مثل ترک روزه و خوردن خون، و اثم را به معنی گناهی گرفته که و بال آن مستمّر است مثل قتل نفس و سرقت. و در این باره تحقیق شایانی کرده است. ولی باید دانست که ذیل آیه درباره نسبت گناه به دیگری است «ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئاً» نسبت ترک روزه و خوردن خون مثلاً به دیگری، به امساق آیه چندان جور در نمی‏آید. بهتر آن است که خطیئه را به معنی خطای معذور بگیریم چنان که گفتیم آن وقت معنی آیه کاملاً طبیعی و مطابق فهم می‏شود یعنی: هر که خطائی مرتکب شود مثلاً کسی را به اشتباه بکشد و یا گناهی مرتکب شود مثلاً پولی بدزدد سپس آن را بگردن بیگناهی افکند گناهی بزرگ متحمل شده است. کلمه خطیئه به طور مفرد فقط سه بار در قرآن مجید آمده یکی آیه 81 بقره که گذشت و دیگری آیه 82 شعراء و سوّمی آیه ما نحن فیه. اوّلی حتماً درباره گناه و دوّمی محتمل است و سوّمی بنا بر آنکه گفته شد به معنی خطای معذور است. فقط این اشکال می‏ماند که آیا خطیئه بر خطای محض اطلاق می‏شود و یا با آن فقط خطا گفته می‏شود چنانکه فرمده «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤمِناً خَطَأً».

جدول کلمات

اشتباه

پیشنهاد کاربران

این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
لژا lažã ( سنسکریت: لَجّا )
ویرام virãm ( سنسکریت: ویبهْرَمَ )
ویژون vižun ( کردی: ویچوون )

سهو

بیراهه

خطا ( error در واژه های رایانه ای به کار می رود

لغزش

پادکنش

زلت

خارج شدن از حدود

بدکنش ( زبر "ب" ، پیش "ک" ، زیر "ن" )

اشتباه، سهو، غلط، خبط، لغزش، زلت، نادرست، ناصواب، سقیم، جرم، تقصیر، قصور، معصیت، خطیئه، ذنب، اثم، گناه، فول، خلاف

خطا Error : [اصطلاح اندازه گیری دقیق] خطا برابر با تفاوت جبری بین مقدار اندازه گیری شده ( نشان داده شده توسط تجهیز اندازه گیری فشار ) و مقدار واقعی فشار ورودی می باشد که معمولا با درصدی از کل محدوده خروجی ( full span output - FSO ) نشان داده می شود و بعضی از مواقع به عنوان درصدی از خروجی خوانده شده ترانسمیتر ( transmitter output Reading ) بیان می شود.

غلط، اشتباه

انجام کار ناپسند

بد رفتاری ، بدکنش ، نا هنجاری ، کجروی ،


کلمات دیگر: