برابر پارسی : گام، بخش
فاز
برابر پارسی : گام، بخش
فارسی به انگلیسی
phase
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
بخشی از یک سامانۀ فیزیکی همگن با مرزهای مشخص که میتوان آن را ازلحاظ فیزیکی از بخشهای دیگر جدا کرد
( اسم ) سیم برقی که دارای الکتریسیته مثبت است . یا برق سه فاز . مقدار الکتریسیته ای که از سه سیم مثبت وارد دستگاه کنتور می شود .
یا فازیس . رودی در گرجستان غربی که امروز آن را ریون گویند و در زمان داریوش بزرگ گذرگاه سربازان ایران و یونان و یکی از راههای جنگی آن روزگار بوده است.
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فاز. (اِخ ) فازیس . فازیست . فاسیوس . رودی در گرجستان غربی که امروز آن را ریون گویند و در زمان داریوش بزرگ گذرگاه سربازان ایران و یونان و یکی از راههای جنگی آن روزگار بوده است . (از ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 667).
فاز. (اِخ ) شهری از نواحی مرو. (معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی در هفت فرسنگی مرو این ناحیه را ذکر کرده است . (نزهةالقلوب ج 3 چ لیدن ص 179).
فاز. (فرانسوی ، اِ) سیم برقی که دارای الکتریسیته ٔ مثبت باشد، چنانکه گوییم برق سه فاز یعنی مقدار الکتریسیته ای که از سه سیم مثبت وارد دستگاه کنتور می شود.
فاز. ( اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 20هزارگزی شمال خاوری مشهد، کنار راه عمومی مشهد به کلات واقع است. جلگه ای معتدل و دارای 1256 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). و این پاژ یا باژ است که گویند مولد فردوسی بوده است. رجوع به باژ و پاژ شود.
فاز. ( اِخ ) شهری از نواحی مرو. ( معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی در هفت فرسنگی مرو این ناحیه را ذکر کرده است. ( نزهةالقلوب ج 3 چ لیدن ص 179 ).
فاز. ( اِخ ) فازیس. فازیست. فاسیوس. رودی در گرجستان غربی که امروز آن را ریون گویند و در زمان داریوش بزرگ گذرگاه سربازان ایران و یونان و یکی از راههای جنگی آن روزگار بوده است. ( از ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 667 ).
فاز. (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 20هزارگزی شمال خاوری مشهد، کنار راه عمومی مشهد به کلات واقع است . جلگه ای معتدل و دارای 1256 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). و این پاژ یا باژ است که گویند مولد فردوسی بوده است . رجوع به باژ و پاژ شود.
فرهنگ عمید
۲. [عامیانه، مجاز] حالت، نمود.
۳. سیم دارای جریان، سیم فاز.
۴. (فیزیک ) حالت های فیزیکی یک ماده، مانندِ مایع، جامد، ویژگی گاز بودن آب.
دانشنامه عمومی
فاز (ماده) حالت یک ماده
فاز (موج)
فاز (بلوک) در آدرسهای پستی
فاز (مرحله) در برخی روش های مطالعاتی
اختلاف فاز هر تغییری است که در فاز یک کمیت یا در فاز میان چند کمیت روی می دهد.
دانشنامه آزاد فارسی
در شیمی، حالت فیزیکی ماده. مثلاً یخ و آبِ مایع فازهای متفاوت آب اند. به مخلوطی از این دو سیستم دو فازی می گویند.
در فیزیک، مرحله ای از حرکت نوسانی یا حرکت موجی، وقتی قله و قعرهای دو موج بر همدیگر منطبق یا هم فاز باشند. در غیر این صورت، موج ها با یکدیگر اختلاف فاز دارند. پیامدهای اختلاف فاز در موج در پدیده های تداخل و جریان متناوب برق بررسی می شوند.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
فوز (۲۹ بار)
«فازَ» از مادّه «فَوز» در اصل به معنای نجات از هلاکت و رسیدن به محبوب است.
پیشنهاد کاربران
که در اصطلاح عرفانی ، هرمرحله از پشترفت فهم و ادراکات انسان در مسیر یا سیر و سلوک عرفانی بکار برده می شود .
فاز همانند فازله= فاز له
فاز = جدایی
له = رپت. پسوند رپت داشتن
فازله > فاسله> فاصله
حالا فاز کلا چیه
یعنی :رو چه سیستمی
گعنولا ررای ادمای گیج یا اونا که معلوم نی تو چه حالن به کار میره
حالا ناموصا فازت چیه