مترادف هتل : مسافرخانه، مهمانخانه، مهمانسرا
برابر پارسی : مهمانسرا
مسافرخانه، مهمانخانه، مهمانسرا
← مهمانخانه
هتل . [ هَُت ْ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هاتل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به هاتل شود.
هتل . [ هَُت ْ ت َ ] (ع ص ) سحائب هتل ؛ باران پیوسته . هطل . (از اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
هتل . [ هَُ ت ُ ] (اِ) در تداول برخی از عوام به معنی اتومبیل است و صورت مصحفی از آن میباشد. || در تداول زنان به معنی شکم : هتلش پیش آمده ، یعنی آبستن است . این کلمه به این معنی پیش از اختراع اتومبیل متداول بوده است و از هتل (به معنی اتومبیل ) مأخوذ نیست . (یادداشت مؤلف ).
هتل . [ هََ ] (ع مص ) پیاپی باریدن ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هطل . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).باران باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نیک باریدن ابر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). این کلمه مبدل هتن باشد، چه تبدیل لام به نون و بالعکس نزد پیشینیان بسیار معمول بوده است . «هتنت السماء و هتلت ». (نشوء اللغة ص 51).هُتول . هَتَلان . تَهتال . هطل . هطلان . تهطال . هتن . هتون . هتنان . تهتان . رجوع به هر یک از این کلمات شود.
هتل . [ هََ ت ِ ] (ع ص ) سحاب هتل ؛ ابر نیک بارنده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
هتل . [ هَُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مسافرخانه . مهمانخانه . این کلمه از اصل قدیمی کلمه هوسپیتال در زبان فرانسه ٔ باستان ، مشتق شده و در زبان انگلیسی به خانه ای که برای پذیرایی از مسافران اختصاص دارد، اطلاق شده است . (از دائرةالمعارف بریتانیکا).
مهمانسرا
آدم ساده و بی ریا