خیرات
فارسی به انگلیسی
charitable deeds, charities
alms, benefaction, benevolence, charities, collection, eleemosynary, offering, welfare
فارسی به عربی
زکاة , صدقة
مترادف و متضاد
صدقه، خیرات، خیر
صدقه، خیرات، خوش قلبی، دستگیری، نیکوکاری
خیرات، خیر، اعانه، نوبت بازی
فرهنگ فارسی
کارهای نیکو، کارهایی که نفع آن به مردم برسد
(صفتاسم ) جمع خیره . ۱ - بسیار خیرها. ۲ - کارهای نیکو اعمال حسنه .
نام محلی است کنار راه زاهدان به قاین میان کلاته عصمت آباد چونیک در پانصد و بیست و نه هزار و هفتصد و شصت گزی زاهدان .
(صفتاسم ) جمع خیره . ۱ - بسیار خیرها. ۲ - کارهای نیکو اعمال حسنه .
نام محلی است کنار راه زاهدان به قاین میان کلاته عصمت آباد چونیک در پانصد و بیست و نه هزار و هفتصد و شصت گزی زاهدان .
فرهنگ معین
(خِ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) جِ خیره ، کارهای نیکو، اعمال پسندیده .
لغت نامه دهخدا
خیرات. [ خ َ ] ( ع اِ ) ج ِ خیرة. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( ترجمان علامه جرجانی ). اعمال حسنه. کارهای نیکو. و نواخته. ( ناظم الاطباء ). نیکوئی ها. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
زانکه خیرات تو از فرد قدیر است همه
بر تو اقرار فریضه است بدان فرد قدیر.
راستی قیمت پدید آرد خشب را بر خشب.
دعاهات گفتم بخیرات بپذیر
اگر چه دعای مقسم ندارم.
- || بناهای مقدس و بناهایی که فوائد آن عام بهمه مردم باشد مانند مسجد و آب انبار و پل و کاروانسرا و موقوفات. ( ناظم الاطباء ).
خیرات. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 39 هزارگزی جنوب قاین. آب آن ازچشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
خیرات. [ خ َ ] ( اِخ ) نام محلی است کنار راه زاهدان به قاین میان کلاته عصمت آباد چونیک در پانصد و بیست و نه هزار و هفتصد و شصت گزی زاهدان. ( یادداشت مؤلف ).
زانکه خیرات تو از فرد قدیر است همه
بر تو اقرار فریضه است بدان فرد قدیر.
ناصرخسرو.
مایه و تخم همه خیرات یکسر راستی است راستی قیمت پدید آرد خشب را بر خشب.
ناصرخسرو.
عمارت راههای مسلمانان و پولها و مانند این خیرات بسیار کرد. ( از فارسنامه ابن بلخی ). و یک دینار از آن اثارات بخزانه خویش نگذاشت و بهیچ سپاهی نداد الاکی همه در خیرات صرف کرد. ( فارسنامه ابن بلخی ). خاصه در این روزگار تیره که خیرات بر اطلاق روی بتراجع نهاده است. ( کلیله و دمنه ). و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی. ( کلیله و دمنه ). که امداد خیرات و اقسام سعادات بدان نزدیکتر که در کارها ثابت قدم باشد. ( کلیله و دمنه ). اگر در معالجت برای ایشان حسبت سعی پیوسته آید، اندازه خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت. ( کلیله و دمنه ).دعاهات گفتم بخیرات بپذیر
اگر چه دعای مقسم ندارم.
خاقانی.
- خیرات و مبرات ؛ نیکوئیها. اعمال حسنه کارهای خیر و عام المنفعه.- || بناهای مقدس و بناهایی که فوائد آن عام بهمه مردم باشد مانند مسجد و آب انبار و پل و کاروانسرا و موقوفات. ( ناظم الاطباء ).
خیرات. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 39 هزارگزی جنوب قاین. آب آن ازچشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
خیرات. [ خ َ ] ( اِخ ) نام محلی است کنار راه زاهدان به قاین میان کلاته عصمت آباد چونیک در پانصد و بیست و نه هزار و هفتصد و شصت گزی زاهدان. ( یادداشت مؤلف ).
خیرات . [ خ َ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه زاهدان به قاین میان کلاته ٔ عصمت آباد چونیک در پانصد و بیست و نه هزار و هفتصد و شصت گزی زاهدان . (یادداشت مؤلف ).
خیرات . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خیرة. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). اعمال حسنه . کارهای نیکو. و نواخته . (ناظم الاطباء). نیکوئی ها. (یادداشت بخط مؤلف ) :
زانکه خیرات تو از فرد قدیر است همه
بر تو اقرار فریضه است بدان فرد قدیر.
مایه و تخم همه خیرات یکسر راستی است
راستی قیمت پدید آرد خشب را بر خشب .
عمارت راههای مسلمانان و پولها و مانند این خیرات بسیار کرد. (از فارسنامه ٔ ابن بلخی ). و یک دینار از آن اثارات بخزانه ٔ خویش نگذاشت و بهیچ سپاهی نداد الاکی همه در خیرات صرف کرد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). خاصه در این روزگار تیره که خیرات بر اطلاق روی بتراجع نهاده است . (کلیله و دمنه ). و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی . (کلیله و دمنه ). که امداد خیرات و اقسام سعادات بدان نزدیکتر که در کارها ثابت قدم باشد. (کلیله و دمنه ). اگر در معالجت برای ایشان حسبت سعی پیوسته آید، اندازه ٔ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت . (کلیله و دمنه ).
دعاهات گفتم بخیرات بپذیر
اگر چه دعای مقسم ندارم .
- خیرات و مبرات ؛ نیکوئیها. اعمال حسنه کارهای خیر و عام المنفعه .
- || بناهای مقدس و بناهایی که فوائد آن عام بهمه ٔ مردم باشد مانند مسجد و آب انبار و پل و کاروانسرا و موقوفات . (ناظم الاطباء).
زانکه خیرات تو از فرد قدیر است همه
بر تو اقرار فریضه است بدان فرد قدیر.
ناصرخسرو.
مایه و تخم همه خیرات یکسر راستی است
راستی قیمت پدید آرد خشب را بر خشب .
ناصرخسرو.
عمارت راههای مسلمانان و پولها و مانند این خیرات بسیار کرد. (از فارسنامه ٔ ابن بلخی ). و یک دینار از آن اثارات بخزانه ٔ خویش نگذاشت و بهیچ سپاهی نداد الاکی همه در خیرات صرف کرد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). خاصه در این روزگار تیره که خیرات بر اطلاق روی بتراجع نهاده است . (کلیله و دمنه ). و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی . (کلیله و دمنه ). که امداد خیرات و اقسام سعادات بدان نزدیکتر که در کارها ثابت قدم باشد. (کلیله و دمنه ). اگر در معالجت برای ایشان حسبت سعی پیوسته آید، اندازه ٔ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت . (کلیله و دمنه ).
دعاهات گفتم بخیرات بپذیر
اگر چه دعای مقسم ندارم .
خاقانی .
- خیرات و مبرات ؛ نیکوئیها. اعمال حسنه کارهای خیر و عام المنفعه .
- || بناهای مقدس و بناهایی که فوائد آن عام بهمه ٔ مردم باشد مانند مسجد و آب انبار و پل و کاروانسرا و موقوفات . (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
۱. چیزهایی که نفع و فایدۀ آن به مردم می رسد.
۲. [قدیمی] کارهای نیکو.
۳. [قدیمی] اجرهای اخروی.
* خیرات کردن: (مصدر متعدی ) انفاق کردن چیزی در راه خدا.
۲. [قدیمی] کارهای نیکو.
۳. [قدیمی] اجرهای اخروی.
* خیرات کردن: (مصدر متعدی ) انفاق کردن چیزی در راه خدا.
۱. چیزهایی که نفع و فایدۀ آن به مردم میرسد.
۲. [قدیمی] کارهای نیکو.
۳. [قدیمی] اجرهای اخروی.
〈 خیرات کردن: (مصدر متعدی) انفاق کردن چیزی در راه خدا.
دانشنامه عمومی
مختصات: ۳۶°۴۷′۴۲″ شمالی ۵۴°۳۴′۱۷″ شرقی / ۳۶٫۷۹۵۰۰°شمالی ۵۴٫۵۷۱۳۹°شرقی / 36.79500; 54.57139
خیرات ، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان گرگان در استان گلستان ایران.
این روستا در دهستان استرآباد جنوبی قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۳۴۸ نفر (۸۴ خانوار) بوده است.
خیرات ، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان گرگان در استان گلستان ایران.
این روستا در دهستان استرآباد جنوبی قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۳۴۸ نفر (۸۴ خانوار) بوده است.
wiki: خیرات
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی خَیْرَاتِ: خیرها -اعمال صالح -مالهایی که در راه خدا صرف می شود(اصل در معنای کلمه خیر همانا انتخاب است ، و اگر ما چیزی را خیر مینامیم ، بدان جهت است که آنرا با غیر آن مقایسه میکنیم ، و یکی از آن دو را انتخاب نموده و میگوئیم این خیر است ، و معلوم است از بین چند چ...
ریشه کلمه:
خیر (۱۹۶ بار)
ریشه کلمه:
خیر (۱۹۶ بار)
wikialkb: خَیْرَات
گویش مازنی
/Kheyraat/ روستایی از دهستان استرآباد رستاق گرگان
روستایی از دهستان استرآباد رستاق گرگان
پیشنهاد کاربران
خیرات = بخشش
بخشیدن چیزی یا انجام کاری برای دیگران در راه خدا بدون چشم داشت به دریافت آن از دیگران
بخشیدن چیزی یا انجام کاری برای دیگران در راه خدا بدون چشم داشت به دریافت آن از دیگران
در پارسی" برزارش " ، خیر = برزارشگر
در سرحدات کرمانج های خراسان در برخی از روستا محلی بود به نام خیرات که در آن افراد فقیر و در راه مانده و دارویش و. . . جمع میشدند و مردم روستا هم که برای مردگان خیرات داشتند به درب خیرات رفته نانی چند و مقداری غذا ایشان را مرحمت می فرمودند.
خِیرات
در روستاهای کرمانج شمال خراسان نام مکانی بوده در کنار مسجد که غذای رایگان برای فقرای و مستمندانی که خانه به دوش بودند و روستا به روستا می گشتند. توضیع میشد. افراد خانه به دوش مثل آهنگران و چینی بند زن ها و دروگر ها ( کارگران گندم جمع کن ) و. . .
در روستاهای کرمانج شمال خراسان نام مکانی بوده در کنار مسجد که غذای رایگان برای فقرای و مستمندانی که خانه به دوش بودند و روستا به روستا می گشتند. توضیع میشد. افراد خانه به دوش مثل آهنگران و چینی بند زن ها و دروگر ها ( کارگران گندم جمع کن ) و. . .
کلمات دیگر: