مترادف مسند : اسنادداده شده، نسبت داده شده، محمول، محکوم به، مجموعه مدون احادیث | اورنگ، تخت، تکیه گاه، سریر، عرش، کرسی، بالش، پشتی، پیشگاه، جاه، مرتبه، مقام، خبر، محکوم به، محمول، مسند
متضاد مسند : مسندالیه |
برابر پارسی : تخت، جایگاه، تکیه گاه
seat, throne, [fig.] dignity, position
predicate
bench, office, seat
متکا , نازبالش , کوسن , مخده , زيرسازي , وسيله اي که شبيه تشک باشد , با کوسن وبالش نرم مزين کردن , لا يه گذاشتن , چنبره
۱. اسناددادهشده، نسبتداده شده
۲. محمول، محکومبه
۳. مجموعه مدون احادیث
۴. ≠ مسندالیه
اسم ≠ مسندالیه
اسناددادهشده، نسبتداده شده
محمول، محکومبه
مجموعه مدون احادیث
اورنگ، تخت، تکیهگاه، سریر، عرش، کرسی
بالش، پشتی، پیشگاه
جاه، مرتبه، مقام
خبر
محکومبه، محمول، مسند
۱. اورنگ، تخت، تکیهگاه، سریر، عرش، کرسی
۲. بالش، پشتی، پیشگاه
۳. جاه، مرتبه، مقام
۴. خبر
۵. محکومبه، محمول، مسند
(مَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تکیه گاه . 2 - بالش بزرگ . 3 - مقام ، مرتبه . 4 - فرشی گرانبها که بالای اطاق می افکندند و بزرگان بر آن جلوس می کردند.
(مَ نَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نسبت داده شده . 2 - چیزی که به آن تکیه شود. 3 - یکی از ارکان اصلی جمله .
منوچهری (دیوان ص 425).
مسند. [ م َ ن َ ] (ص ) حرامزاده . (ناظم الاطباء) (شعوری ) . || تنبل و هیچکاره . || دروغگوی . لاف گوی . گزافه گوی . || بدذات و بدکردار. (از ناظم الاطباء).
فردوسی .
مولوی .
شهیدبلخی .
منوچهری .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
مسعودسعد.
سوزنی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
سعدی .
فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 3 ص 1113)
منوچهری .
مسند. [ م ِ ن َ ] (ع اِ) هر چیز که بر آن تکیه کرده شود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بالش بزرگ . (دهار).
مسند. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) آنچه سبب تکیه دادن میشود. || کسی که ایراد میکند و تقریر می نماید گواهی دیگری را. (ناظم الاطباء).
فرخی .
خاقانی .
مولوی .
مولوی .
۱. تکیهگاه.
۲. [مجاز] مقامومرتبه. [قدیمی] نوعی بالش بزرگ.
۱. اسناد دادهشده؛ نسبتدادهشده.
۲. (ادبی) = گزاره
۳. حدیثی که به گویندۀ آن اسناد شود.