کلمه جو
صفحه اصلی

پاپیروس

فارسی به انگلیسی

papyrus

مترادف و متضاد

papyrus (اسم)
پاپیروس، بردی، لوخ، درخت کاغذ

فرهنگ فارسی

سکستوس کشیش رومی که تدوین مجموعه قوانین رومی به او منسوبست . این مجموعه را قانون مدنی پاپیروس مینامیدند.
( اسم ) بردی گیاهی از نوع نی که مصریان در قدیم از آن کاغذ مانندی میساختند و بر آن چیز مینوشتند کاغذ مصری .
ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود یا کتاب خطی بر ورق پوست این گیاه نوشته

فرهنگ معین

( اِ. ) = پاپروس : گیاهی که در سواحل نیل می روید و در قدیم از آن ورق های کاغذ مانند می ساختند.

لغت نامه دهخدا

پاپیروس. ( لاتینی ، اِ ) بَردی. پیزُر. لُخ. اَباء. حفا. تک. جگَن. چغ ( در مازندران ). پاپورس ( یونانی ). ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود. || کتاب خطی بر ورق پوست این گیاه نوشته.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی )گیاهی از خانوادۀ جگن با ساقۀ بی برگ که در مصر باستان، از ریشه اش به عنوان سوخت، مغزش به عنوان خوراک، و ساقه اش برای تهیۀ طناب و پارچه استفاده می کردند.
۲. ورقه های شبیه مقوا که از این درخت تهیه و به جای کاغذ تا قرن هشتم میلادی برای نوشتن استفاده می شد.

دانشنامه عمومی

پاپیروس یا قرطاس که با نام کاغذ حصیری نیز آمده، از نام نی آبیِ بسیار بزرگی با نام نی مردابی (نام علمی: Cyperus papyrus) گرفته شده که از ساقهٔ آن مصریان کالاهایی تهیه می کردند که بتوان روی آن نوشت و در نتیجه این کالا نیز بنام پاپیروس خوانده می شود.گونه ابتدایی کاغذ بوده است. در فرهنگ ها و معاجم، از این گیاه و محصول فرهنگی آن، با عناوین ونام های مختلفی یاد شده است. نام هایی که مصریان، قبطیان، یونانیان، رومیان، عبریان، اعراب و دیگر ملل جهان باستان بر آن نهاده اند؛ از آن جمله است: پاپیروس، بردی، قرطاس، پیزر، لخ، أباء، حفا، تک، جگن، چغ. پاپیروس از مغزهٔ گیاهی به نام علف بوریا تهیه می شد.علف بوریا گونه ای جگن است که روزگاری به فراوانی در دلتای رودخانه نیل در مصر می روئید.
فرهنگ فارسی دهخدا
بوریا معمولاً به بلندی ۲ تا ۳ متر می روید ولی رویش آن تا ۵ متر هم مشاهده شده است.از پاپیروس در مصر باستان استفاده می شد ولی این گونه کاغذ در منطقه مدیترانه و بخش هایی از اروپا و جنوب غربی آسیا نیز کاربرد داشت.
مصریان باستان از نزدیک ۲ هزار سال پیش از میلاد، از گیاه پاپیروس، که گونه ای از نی است، کاغذی می ساختند که به همان نام پاپیروس شناخته شد و امروزه به صورت واژهٔ Paper در زبان انگلیسی ماندگار شده است. قرطاس واژه ای اصلاً یونانی است مشتق از کارتس یعنی چیزی که بر آن می نویسند و معادل آن در عربی ورقه و صحیفه است.
در باب کاغذهای پاپیروسی و چگونگی ساخت آن ها چند تن از مستشرقین محقق تاکنون مطالعات کرده اند و آلفرد بتلر که یکی از ایشان است در این باب چنین می گوید: «در مصر سفلی جنگلهای بسیاری است که گیاه پاپیروس در آن ها می روید. مصریها مغز این گیاه بلندقامت زیبا را می گرفتند و آن را قطعه قطعه می کردند بعد بفشار صفحاتی از آن درست می نمودند سپس با آلتی از عاج آن ها را صیقل می دادند بعد آن صفحات را بهم می چسباندند و به این ترتیب مجموعه هایی درست می کردند تا در نوشتن استفاده از آن ها آسان باشد.به طور خلاصه مراحل تولید پاپیروس به شرح زیر است نقل از سایت پاپیروس.۱- چیدن ساقه های گیاه پاپیروس۲ - کندن پوست سبز ساقه و بیرون آوردن مغز داخلی آن و رشته رشته کردن مغز داخلی- خواباندن رشته ها به مدت ۳ روز در آب۳ - بریدن رشته ها به طول دلخواه و نهادن آن ها به شکل افقی بر روی صفحه ای پارچه ای به طوری که ۱ میلی متر از هر رشته روی دیگری بیفتد. قرار دادن سایر رشته ها به صورت عمودی که به کاغذ بافتی صلیبی می دهد. نهادن یک صفحه پارچه ای روی همه این مجموعه مرحله سوم ساختن کاغذ پاپیروس می باشد

دانشنامه آزاد فارسی

پاپیروس (papyrus)
گیاهی آبزی (سایپروس پاپیروس) که، در سطحی وسیع، در ساحل رود نیل می روید. در مصر باستان، ساقۀ آن را برای ساختن بادبان کشتی، حصیر و طناب و از مغز آن برای تهیۀ نوعی کاغذ استفاده می کردند. بدین ترتیب که، هستۀ مرکزی ساقۀ گیاه را، به صورت نوار، می بریدند. سپس این نوارها را در کنار هم می چیدند (در حکم تار) و آن گاه نوارهایی را، به طور عرضی، روی نوارهای قبلی قرار می دادند (در حکم پود). این نوارها را، در حالی که مرطوب بودند، زیر فشار قرار می دادند تا خشک شود. در مرحلۀ بعد، با نوعی چسب گیاهی سطح این ورقه را به دنبال هم می چسباندند تا طوماری به دست آید. از این طومار برای نوشتن کتاب و مکاتبات و اسناد حقوقی استفاده می شد. استفاده از پاپیروس در امپراتوری روم نیز بسیار متداول بود. در قرن های ۱ و ۲ق، پس از آشنایی مسلمانان با شیوۀ کاغذسازی چینی ها و رواج آن، از اهمیت پاپیروس کاسته شد. در ایران و سایر کشورهای عهد باستان، نوشتن بر روی پوست، چوب، و پارشمن بیشتر متداول بود. استفادۀ از پاپیروس، به طور نامنظم، تا قرن ۱۲م در اروپا ادامه داشت. امروزه، گیاه پاپیروس به صورت حوضچه های تزئینی در مناطق گرم یا گلخانه ها پرورش می یابد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پاپیروس (تلفظ اصلی: پاپوروس۱)، نام یونانی گیاهی که در مصر باستان از آن برای تهیۀ کاغذی به همین نام بهره می گرفتند (همین دانشنامه، کاغذ) و در پزشکی کهن نیز کاربرد دارویی داشت.
این واژه در متون عربی و فارسی به شکل فافورس/بابوروس/بابُروس، فافیروس و فافیر/بابیر، و نیز در متن چاپی آثار داروشناسی دورۀ اسلامی به صورت های تصحیف شدۀ عافر، فاقیر و مانند آن آمده است. در بیش تر آثار گیاه ـ داورشناسی دورۀ اسلامی و نیز واژه نامه های عرفی بَردی را نام عربی این گیاه دانسته اند، اما برخی همچون ابوالعباس نباتی، مشهور به ابن رومیه، غافقی و ابوالخیر اشبیلی برای بردی چندگونه (صنف) و از جملۀ آنها: پاپیروس_ برشمرده اند (که تلویحاً «بردی مصر» را نوعی از انواع بردی دانسته است). در برخی لهجه های عربی (از جمله عربی اندلس)، بردی را خوص نیز نامیده اند، زیرا برگ آن شبیه «برگ نخل» (= خوص) است. به گفتۀ خلیل بن احمد فراهیدی بردی سبزی را که در رویشگاه خود بسیار مانده باشد، حَفَا (مفرد آن: حفاة) گفته اند نیز بخشی از نوک ساقۀ آن را که شبیه به پنبه است (قُطن البردی) طوط پیه سفید رنگی را که از ریشۀ بردی گرفته می شود: خُراط و ریشۀ بردی (و نیز ساقۀ تازۀ هر گیاه) را عنقر یا عنقز نامند. همچنین این گیاه را در خراسان «لُخ»، در شیراز «تک» و در اصفهان «پیزر» نامند.
کاربردهای درمانی پاپیروس
پزشکان دورۀ اسلامی دربارۀ طبع بردی (در آثار پزشکی همیشه معادل پاپیروس) دیدگاه های مختلفی داشته اند، از جمله: سردکننده از درجۀ دوم و خشک کننده و گیرنده (مقبض) در اعتدال، سرد و خشک از درجۀ دوم سرد و خشک بدون اشاره به درجه و نیز سرد از درجۀ دوم و خشک از درجۀ اول. گرچه جالینوس تاکید داشت که این گیاه نه به صورت طبیعی، که تنها خاکستر آن (به ویژه حل شده در سرکه) در پزشکی کاربرد دارد، اما دیوسکوریدس برآن بود که چون خواهند سرزخم کهنۀ چرکین (ناسور) را باز کنند، بردی را در آب می افکنند و سپس پهن می کنند تا خشک شود. سپس نوک آن را در زخم فرو می کنند. بردی رطوبت زخم را به خود می گیرد و باد می کند و زخم را می گشاید. به نظر ماسرجویۀ جندی شاپور بوی بد دهان کسی که سیر یا پیاز خورده، یا شراب نوشیده است، با لیسیدن بردی از میان می رود. ابن جزار نیز نوشیدن افشرۀ برگ سبز کوبیده شدۀ بردی را برای درمان بیماری های طحال بسیار سودمند می دانست. یعقوب کشکری برای بیرون آوردن آب از گوش این دستور را یاد کرده است: بیمار را طوری به پهلویی می خوابانیم که گوشی که در آن آب رفته، روبه بالا باشد. نیمی از یک قطعۀ بردی به طول یک ذراع را با پنبه می پوشانیم و در روغن می افکنیم تا خوب روغن اندود شود. سردیگر بردی را در گوش بیمار فرو می کنیم و سر روغن اندود را آتش می زنیم. بردی همچنان که آتش می گیرد، آب درون گوش را به خود می گیرد. آن هنگام که بیمار از آتش به رنج افتد، آب نیز از گوش وی کاملاً بیرون آمده است. حکیم مؤمن نیز آب این گیاه را به تنهایی جلادهندۀ دندان و بند آورندۀ خون ریزی، و همراه با سرکه برای درمان طحال نیک می شمرد.
← کاربرد خاکستر بردی
(۱) ابن بیطار، عبدالله، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، به کوشش ابراهیم بن مراد، بیروت، ۱۹۸۹م. (۲) ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، ۱۲۹۱ق. (۳) ابن جزار، احمد، الاعتماد فی الادویة المفردة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۴) ابن ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸م. (۵) ابن سرابیون، الکناش الصغیر، نسخۀ خطی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، شم ۹۶۶۸. (۶) ابن سینا، القانون، بولاق، ۱۲۹۴ق. (۷) ابن وافد، عبدالرحمان، الادویةالمفردة، به کوشش احمدحسن بسج، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م. (۸) ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م. (۹) ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش. (۱۰) اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش. (۱۱) اهوازی، علی، کامل الصناعةالطبیة، بولاق، ۱۲۹۴ق. (۱۲) بدیغورس، دست نویسهای شم ۳۵۷۲ و ۴۸۳۸ کتابخانۀ ایا صوفیه. (۱۳) بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ش. (۱۴) جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۵ش. (۱۵) جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۱۶) حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی، به کوشش محمدتقی میر، تهران، ۱۳۷۱ش. (۱۷) حکیم مؤمن، محمد، تحفة، تهران، ۱۴۰۲ق. (۱۸) فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، دارالهجره. (۱۹) دینوری، احمد، النبات، به کوشش برنهارد لوین، ویسبادن، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م. (۲۰) رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م. (۲۱) شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، به کوشش آلبرت دیتریش، گوتینگن، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م. (۲۲) عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، کلکته، ۱۸۵۱م. (۲۳) غافقی، احمد، جامع المفردات، انتخاب ابن عبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م. (۲۴) کاسانی، ابوبکر، ترجمه و تحریر کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش. (۲۵) کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م. (۲۶) نفیس بن عوض کرمانی، شرح الاسباب و العلامات نجیب الدین سمرقندی، به کوشش عبدالمجید، کلکته، ۱۳۵۱ق/۱۸۳۶م.

[ویکی اهل البیت] ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار می رفت.
پاپیروس گیاهی نی مانند است که بین سه تا ده فوت رشد می کند. ساقه های این گیاه، بسیار نرم بوده و بعضی اوقات به ضخامت مچ دست انسان است. در بالای این ساقه ها، شاخه های نرم و نازکی آویزان می باشند که بیشتر شبیه یک دسته موی پشمالو هستند. برگ های این گیاه خیلی کوچک و ریشه آن خیلی محکم است. در بیشتر آثار گیاه ـ داورشناسی دوره اسلامی و نیز واژه نامه های عرفی بَردی را نام عربی این گیاه دانسته اند، اما برخی برای بردی چندگونه (صنف) ـ و از جمله آنها: پاپیروس ـ برشمرده اند. این گیاه را در خراسان «لُخ»، در شیراز «تک» و در اصفهان «پیزر» نامند
این گیاه در ۲۰۰۰ سال قبل از مسیح به وسیله مصری ها کشف شد و برای مدتی حدود ۲۵۰۰ سال به عنوان تنها وسیله نگاشتن توسط بشر استفاده می شد. زمانی که کاغذ پاپیروس یکی از کالاهای تجارتی مهم مصری ها به شمار می رفت. حتی تمام گزارش های سیاسی، مدت چندین قرن در روی این کاغذهای پاپیروس نوشته می شده است تا این که پوست نوشتنی جایگزین کاغذ پاپیروس شد.
مورخ مشهور رومی، «پلینی» در یادداشتی شرح داده است که پاپیروس قدیم چطور ساخته شده است. ساقه های گیاه پاپیروس را ابتدا پوست کَنده بعد پهن و مسطح می کرده اند. ساقه وسطی پهن تر و باارزش تر بوده. بعد این باریکه ها را پهلو به پهلو قرار داده و روی آنها هم از زاویه دیگر یک رشته دیگر از این باریکه ها قرار می دادند و با آب گل آلود رود نیل یا چسب مخصوصی که از آرد گندم درست می کردند، آنها را به هم می چسباندند.
بعد این ورقه ها را با چکش کاملاً مسطح می کردند، بعد می گذاشتند تا در آفتاب خوب خشک شود.
مسلمانان پس از فتح سرزمین هاس مصر و شام با پاپیروس آشنا شدند و از آن پس ظاهرا تا قبل از این که با کاغذ - که پس از فتح ماوراءالنهر با آن آشنا شدند - کتابت بر آن را به مواد دیگر ترجیح می دادند.
پاپیروس گیاه مفیدی بود که علاوه بر استفاده ای که شرح آن رفت، استفاده های دیگری نیز از آن می شده است. مثلاً از بافتن ساقه های نازک آن سبد و یا از ساقه های کلفت تر، حصیر و بادبان درست می کردند و حتی از جوشاندن مغز این گیاه نیز برای درست کردن نوعی غذای فقیرانه استفاده می شد.
گرچه جالینوس تأکید داشت که این گیاه نه به صورت طبیعی که تنها خاکستر آن (به ویژه حل شده در سرکه) در پزشکی کاربرد دارد، اما دیوسکوریدس برآن بود که چون خواهند سرزخم کهنه چرکین (ناسور) را باز کنند، بردی را در آب می افکنند و سپس پهن می کنند تا خشک شود. سپس نوک آن را در زخم فرو می کنند. بردی رطوبت زخم را به خود می گیرد و باد می کند و زخم را می گشاید. به نظر ماسرجویه جندی شاپور بوی بد دهان کسی که سیر یا پیاز خورده یا شراب نوشیده است با لیسیدن بردی از میان می رود. ابن جزار نیز نوشیدن افشره برگ سبز کوبیده شده بردی را برای درمان بیماری های طحال بسیار سودمند می دانست اما کاربرد خاکستر بردی و نیز سوخته کاغذ فراهم آمده از پاپیروس، به ویژه به عنوان بندآورنده خوی ریزی و خشک کننده زخمها بسیار رایج تر بود.

پیشنهاد کاربران

نام یک نوع گیاه که در کنار رود نیل میروید و در قدیم مصریان از پوست آن، کاغذ ساخته بودند. گفته شده واژه انگلیسی پیپر، به معنی ورق نیز از این کلمه گرفته شده است.


کلمات دیگر: