کلمه جو
صفحه اصلی

احسان


مترادف احسان : انعام، بخشش، خوبی، دهش، عطا، محاسن، مرحمت، منت، نواخت، نوال، نوع پروری، نوع دوستی، نیکخواهی، نیکوکاری، نیکویی، نیکی

برابر پارسی : بخشش، مهرورزی، نکوکاری، نکویی، نیکی

فارسی به انگلیسی

alms, benefaction, beneficence, charity, favour

favour, beneficence


alms, benefaction, beneficence, charity


فارسی به عربی

منفعة , هدیة

عربی به فارسی

خير خواهي , نيک خواهي , نوع پرستي , سخاوتمندي , التفات , توجه , مرحمت , مساعدت , طرفداري , مرحمت کردن , نيکي کردن به , طرفداري کردن


فرهنگ اسم ها

اسم: احسان (پسر، دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ehsān) (فارسی: اِحسان) (انگلیسی: ehsan)
معنی: بخشش، نیکویی، خوبی، نیکی، انعام، نیکویی کردن، ( در تصوف ) نیکی کردن در مقابل بدی دیگران

(تلفظ: ehsān) (عربی) خوبی ،نیکی ، نیکویی ؛ (به مجاز) بخشش ، انعام ، نیکویی کردن؛ (در تصوف) نیکی کردن در مقابل بدی دیگران .


مترادف و متضاد

benefit (اسم)
استفاده، مزیت، سود، منفعت، مصلحت، خیر، احسان، مزایا، اعانه، نمایش برای جمعاوری اعانه، افاضه

boon (اسم)
مزیت، خیر، بخشش، خوبی، احسان، لطف، استدعاء، فرمان یادستوری بصورت استدعا

benefaction (اسم)
خیر، بخشش، نیکی، احسان، کرم

beneficence (اسم)
بخشش، نیکی، احسان، لطف، نیکوکاری

benignity (اسم)
مهربانی، احسان، لطف، شفقت، خوش خیمی

فرهنگ فارسی

نیکی کردن، نیکویی کردن درباره کسی، نیکی، نیکوکاری، بخشش
۱ - ( اسم ) خوبی نیکی نیکو کاری بخشش انعام . ۲ - ( مصدر ) نیکویی کردن . ۳ - بخشش کردن . ۴ - نیک گفتن .
میرزا نواب ظفرخان

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نیکی کردن . ۲ - بخشش کردن . ۳ - (اِمص . ) نیکوکاری ، بخشش .

لغت نامه دهخدا

احسان . [ اِ ] (اِخ ) لنگرگاهی است بعدن .


احسان . [ اِ ] (اِخ ) میرزا نواب ظفرخان . صاحب قاموس الاعلام گوید: او یکی از شعرا و امرای هندوستان است و وقتی ولایت کابل داشت و وی را دیوانی بفارسی است . وفات وی به سال 1073 هَ . ق . بوده است .


احسان. [ اِ ] ( ع مص ) خوبی.نیکی. صنیع. نیکوکاری. بخشش. بِرّ. ید. دست. ازداء.انعام. افضال. نیکی کردن. نیکوئی کردن :
به دو سه بوسه رها کن این دل از گرم و خباک
تا بمن احسانت باشد احسن اﷲ جزاک.
رودکی.
دست سخن ببست و بمن دادش
هرگز چنین نکرد کس احسانی.
ناصرخسرو.
این چنین احسان بر خلق کرا باشد
جز کسی را که ندارد ز جهان ثانی.
ناصرخسرو.
مرا حسّان اوخوانند ازیراک
من از احسان او گشتم چو حسّان.
ناصرخسرو.
سخا و علم و حلم و خلق نیکو
عطا و فضل و اصل و عدل واحسان.
ناصرخسرو.
با تو نکند کسی کنون احسان
زیرا که نه اهل برّ و احسانی.
ناصرخسرو.
آن است کریم طبع کو احسان
با اهل وفا و فضل خو دارد.
ناصرخسرو.
معترف است در صورت نعمت به احسان او. ( تاریخ بیهقی ).
نه از این اخترانم اقبالی است
نه ازاین روشنانم احسانی است.
مسعودسعد.
احسان همه خلق را نوازد
آزادان را چو بنده سازد.
نظامی.
هر روز... درجت وی [ گاو ] در احسان و انعام ، منیف تر میشد. ( کلیله و دمنه ). و جناح انعام و احسان او بر عالمیان گسترده. ( کلیله و دمنه ). هیچ مشاطه ای عفو و احسان مهتران را چون زشتی جرم... کهتران نیست. ( کلیله ودمنه ).
چیست احسان را مکافات ای پسر
لطف و احسان و ثواب معتبر.
مولوی.
مُرد محسن لیک احسانش نمرد.
مولوی.
گرچه احسان نکوست از کم و بیش
ظلم باشد بغیر موضع خویش.
مکتبی.
- احسان کردن ؛ افضال کردن :
اگرچه شعر مرا گفته ای بسی احسنت
و گرچه درحق من کرده ای بسی احسان.
امیرمعزی.
چه احسانهاکه من با خویش کردم
که آخر خویش را درویش کردم.
میرزا اسحاق شیخ الاسلام.
- احسان نمودن ؛ بِرّ و نیکوئی نمودن :
احسان نماید و ننهد منّت
منّت نهاد هرکه نمود احسان.
فرخی.
- احسان یافتن ؛ نیکوئی یافتن. نعمت یافتن :
به غزل یافتم همی احسنت
به ثنا یافتم همی احسان.
فرخی.
|| دانستن چیزی. بدانستن. || نیک کردن. || نیک گفتن. نیکوئی گفتن : وانصاف ، در احسان این نظم هیچ باقی نگذاشته است. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || بر پشته بلند نشستن. || و جرجانی در تعریفات آورده است که : احسان در لغت ، بعمل آوردن خیری است که اجرای آن سزاوار باشد و در شریعت آن است که خدا را آن چنان عبادت کنی که گوئی او را می بینی ، چه اگر تو او را نبینی اوتو را می بیند. و نیز احسان عبارت است از تحقیق بعبودیت بر مشاهده حضرت ربوبیت بنور بصیرت یا رؤیت حق موصوف بصفات خود بعین صفت وی. او را از راه یقین توان دید ولی بحقیقت نتوان دید و از این رو رسول اﷲ ( ص ) فرموده : کأنک تراه. زیرا بنده خدا را از پشت پرده صفات می بیند ولی در حقیقت خدا را نمی بیند، زیرا که خدا خود داعی بر وصف خویش میباشد و این رؤیت دون مقام مشاهده است در مقام روح.

فرهنگ عمید

۱. نیکی کردن، نیکی، نیکوکاری.
۲. [مجاز] بخشش.

دانشنامه عمومی

احسان یک اصطلاح عربی به معنی کمال یا برتریست که به نیکی (عربی: حُسن) (یا خِیر مخالف شر) مربوط می شود. این یک امر مهم از رسیدن به ایمان درونی شخصی و نشان دادن آن در کردار و رفتار است، یک حس مسئولیت اجتماعی که شخص را نسبت به ارتکاب جرم دینی (گناه) صبور نگاه می دارد. در اسلام احسان یک وظیفهٔ مسلمانی برای بدست آوردن کمال یا برتری در عبادت است؛ مانند مسلمانانی که خدا را چنان عبادت می کنند که انگار او را می بینند در حالی که آن ها نمی توانند او را ببینند (رسیدن به این باور که خدا از ماده ساخته نشده است.) آن ها مسلماً باور دارند که خدا دائما در حال نگاه کردن به آن هاست. این تعریف از یک حدیث می آید (که به عنوان حدیث جبرئیل شناخته شده است.) به طوری که محمد توضیح می دهد که، احسان پرستش خداست، آنچنان که انگار او را می بینی، و اگر تو نمی توانی او را ببینی، همانا او تو را می بیند. (مسلم بن الحجاج و محمد بخاری).
ویکی پدیای انگلیسی و عربی در تاریخ 26 مارس 2009
احسان به معنی انجام دادن چیزهای عالی، یکی از ابعد سه گانهٔ دین اسلام است: اسلام، ایمان و احسان. در مقابل تأکیدهای اسلام (کدام کار بهتر است انجام شود) و ایمان (چرا بهتر است انجام شود) عقیدهٔ احسان ابتدایی و همراه با قصد است. کسی که آنچه را عالیست انجام می دهد محسن نامیده می شود. این به طور معمول جا افتاده است که شخص می تواند به احسان درست با کمک و هدایت الله، کسی که بر همه چیز حکومت می کند، دست یابد.
برخی مکاتب اسلامی احسان را به عنوان ابعاد درونی اسلام توصیف می کنند در حالی که شریعت اغلب ابعد بیرونی را شرح می دهد.
در اول بحث بهتر است روشن شود که نه تنها هر مسلمانی مؤمن (جزو مؤمنین و مؤمنات) است، بلکه هر انسان مؤمنی یک مسلمان است. بعلاوه هر مسلمانی که به تمامی اصول اسلام اعتقاد دارد لزوما انسان نیکوکاری نیست. یک نیکی کننده (محسن)، جز یک شخص خوب و نیکوکار به طور صادقانه که هم یک مسلمان است و هم یک مومن حقیقیست، نیست.

دانشنامه آزاد فارسی

اِحسان
(در لغت به معنای نیکویی کردن) یکی از مراتب عرفان. اسلام، ایمان و احسان، مراتب سه گانه ای است که عارفان، به ترتیب برای وصول به قسم حقایق ذکر می کنند. این تفسیر مأخوذ از حدیث مشهوری است که بنابر آن، جبرئیل، احسان را «پرستش خداوند به گونه ای که گویا دیده می شود» تفسیر کرد. بدین ترتیب، احسان هم معرفت عبودیت و هم معرفت ربوبیت را هم زمان در خود دارد. از این نظر، واصلانِ به مقام احسان، حائز مرتبۀ اتحاد نیز هستند.

فرهنگ فارسی ساره

نکویی، نکوکار


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انجام دادن کار نیک، نیکی کردن به دیگران، انجام دادن شایسته کاری در شکل کامل آن را احسان گویند.
احسان، مصدرباب افعال از ریشه «ح س ن» است.
حُسْن (مصدر و اسم مصدر) در مقابل سُوْء و سَوْء (بدی و بد شدن) و نیز قُبح (زشتی و زشت شدن)، به کار رفته و متناسب با موارد کاربرد در معنای اسم مصدری آن، مفهوم، زیبایی ، خوبی، نیکی، شایستگی، مورد پسند و ...را می رساند.
این واژه و مشتقّاتی چون حَسَن، حَسَنَة، حَسَنَات، حُسْنی، محسن و اَحْسَن که در قرآن نیز فراوان آمده است ، در وصف آن دسته از امور دینی و دنیایی به کار می رود که به سبب داشتن گونه ای از زیبایی عقلی، عاطفی، حسّی و ...می تواند با برانگیختن احساس خوشی، رضایت، زیبایی و تحسین در انسان، او را به خود جذب کند.

کاربرد واژه احسان
واژه احسان در مقابل إساءة بوده و دو گونه کاربرد دارد: با حرف إلی که بیش تر با آن به کار می رود و نیز با حرف لام و باء به معنای نیکی و خوبی کردن به کسی و بدون حرف اضافه، مفهوم کار نیکو کردن و نیز انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل آن را می رساند.

واژگان مرتبط با احسان
قرابت معنایی این واژه با کلماتی چون اِنعام، اِفضال، و برّ، واژه پژوهان و مفسّران را بر آن داشته است تا به بیان روابط و تفاوت های آن ها بپردازند.
احسان که در فارسی به معنای خوبی، نیکوکاری، بخشش، انعام، افضال و...آمده، در کنار مجموعه اسما و افعال مرتبط با آن به طور کلّی ۷۱ بار در ۶۶ آیه از ۲۸ سوره به کار رفته است.
مفهوم احسان در هر سه معنا، تصویر ارزش و جایگاه آن در نظام فکری و ارزشی اسلام، در کنار بیان و تحلیل مصادیق و پی آمدهای گوناگون روانی، اخلاقی، عرفانی، فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آخرتی آن، حوزه بسیار گسترده ای از احادیث شیعه و سنّی و نیز مباحث تفسیری، فقهی ، اخلاقی ، عرفانی و کلامی آنان را تشکیل داده و در زبان و ادبیّات آنان نیز اعمّ از فارسی و عربی بازتاب گسترده ای یافته است.
بخش قابل توجّهی از احادیث مربوط به احسان که بیش تر به مباحث جزئی تر پرداخته، در تفسیر آیات گوناگون احسان، مورد توجّه و استناد مفسّران شیعه
و سنّی قرار گرفته است.

معنای اصطلاحی احسان
...

[ویکی اهل البیت] راغب در مفردات می گوید احسان چیزی برتر از عدالت است زیرا عدالت این است که انسان آنچه برعهده اوست بدهد و آن چه متعلق به او است بگیرد ولی احسان این است که انسان پیش از آنچه وظیفه او است؛ انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است بگیرد.
لذا احسان و نیکوکاری به طور مطلق در این دنیا در گفتار در عمل در طرز اندیشه و تفکر نسبت به دوستان و نسبت به بیگانگان نتیجه اش برخورداری از پاداش عظیم در هر دو جهان است که نیکی جز نتیجه نیک نخواهد داشت. لذا قرآن مردم را به آن تشویق و تحریص می کند و در آیه 10 سوره زمر می فرماید: «لِلَّذِینَ أَحسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنیا حَسَنَةٌ» برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند، پاداش نیک است.
این گونه مواهب و نعمت الهی مفهوم ضمنیش این است که همه آن به تو تعلق ندارد بلکه تو وکیل پروردگار در منتقل ساختن آن به دیگران هستی، خدا این موهبت و نعمت را به تو داد که با دست تو بندگانش را اداره کند.
واژه های «احسان» و «محسنین» در قرآن کریم به صورت فراوان به کار رفته است، تا حدّی که از مشتقات ریشة اصلی این واژه (ح ـ س ـ ن) جمعاً 194 کلمه در قالب 28 ریخت و صورت، به کار رفته است. کلمه «احسان» با مشتقاتش، 34بار و واژه «محسن» با مشتقاتش 39 بار در قرآن کریم آمده است.
با توجه به بررسی موارد استعمال کلمه «احسان» در قرآن کریم و نهج البلاغه، چنین به نظر می رسد که این کلمه دارای سه معنای کاربردی زیر است:
همچنانکه در قرآن آمده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا». ؛ یاد کنید که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگوییدو در سوره الرحمن آمده است: « هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إِلا الإحْسَانُ » ؛ آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟» البته در آیه فوق کلمه احسان دو بار و به توالی به کار رفته است. بار اول احسان به معنی مطلق رفتار نیک انجام دادن است. که در آینده از آن بحث خواهیم کرد.
در بار دوم، احسان در همین معنا و مفهومی به کار رفته است که در اینجا در صدد بیانش هستیم، یعنی انعام و نیکی به غیر، به همین جهت برخی از مفسران به استناد همین آیه، گفته اند پاداش الهی در قیامت بیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود؛ زیرا تفاوت عدل و احسان این است که در عدل جزا و پاداش به اندازه عمل است، اما در احسان، پاداش و جزا بیش از عمل و رفتار است؛ همچنان که راغب اصفهانی در این باره می نویسد: «احسان چیزی برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان، آنچه بر عهدة اوست را انجام بدهد، و آنچه متعلق به اوست را بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است را بگیرد.»

[ویکی فقه] احسان (قرآن). احسان برگرفته از حسن معنایی برتر از عدالت دارد؛ زیرا عدالت آن است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد و آنچه سهم اوست بگیرد ولی احسان این است که بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد.
واژه «احسان» از ریشه «حسن» به معنای زیبایی و نیکی می باشد که در قرآن در سه معنا به کار رفته است: ۱. تفضل و نیکی به دیگران، ۲. انجام و سر و سامان دادن به کارها به وجه نیکو و کامل، ۳. انجام اعمال و رفتار صالح. احسان در این کاربرد تقریبا مترادف با تقوا و پرهیزکاری است. از بررسی موارد کاربرد واژه «محسن» و مشتقاتش در قرآن، استفاده می شود که این واژه دارای دو معنی و کاربرد است: ۱. نیکی و خیر رساننده به دیگران، ۲. انجام دهنده اعمال و رفتارهای صالح و نیک. مقام محسنان در این کاربرد از برخی مقامات متقیان برتر است، و به طور کلی این واژه در این معنی و کاربرد خود بیشتر به کسانی اطلاق شده که از ایمانی راسخ و ثبات قدم در راه ایمان و انجام تکالیف الهی برخوردار بوده اند. واژه «احسان» و «محسنین» از ریشه «حسن» است. لغت شناس معروف،ابن فارس، درباره معنی «حسن» می نویسد: «الحاء و السین و النون، اصل واحد، فالحسن ضد القبح»؛ این واژه ریشه تک معنایی دارد، و به معنای ضد و مخالف زشتی است». البته ضد و مخالف زشتی ممکن است هر یک از معانی زیبایی و یا نیکی باشد، و در نتیجه واژه حسن در هر یک از «جمال و زیبایی» و «خوبی و نیکی» قابل کاربرد و اطلاق است. همچنان که در قاموس قرآن به مطلب فوق تصریح شده است: «حسن بر وزن قفل، زیبایی، نیکویی، هر دو این معنی در قرآن یافت می شود، مثل «و لا ان تبدل بهن من ازواج ولو اعجبک حسنهن الا ما ملکت یمینک وکان الله علی کل شیء رقیبا ؛ و نه تو را است که آنها را به همسران دیگر عوض کنی، اگر چه «زیبایی» ایشان تو را به شگفت آورد.» و مانند: «و وصینا الانسان بوالدیه حسنا ؛ انسان را نسبت به پدر و مادرش به نیکی سفارش کرده ایم» تعریفی که راغب اصفهانی از واژه «حسن» ارائه می دهد نیز مؤید مطلب فوق می باشد؛ ایشان می نویسد: «الحسن عباره عن کل مبهج مرغوب فیه؛ حسن عبارت است از هر چیز بهجت آفرین و شادی بخش که مورد رغبت و آرزو باشد»، زیرا بدیهی است که امر خوشایند شامل هر یک از «زیبایی» و «نیکی» می گردد. البته نویسنده کتاب لغت قاموس به یکی از دو کاربرد «حسن» دقیقا اشاره کرده و آن را به زیبایی معنا نموده است: «الحسن الجمال». علاوه بر دو آیه ای که پیش تر درباره کاربرد واژه «حسن» در هر یک از زیبایی و نیکی بیان شده، شاید بتوان ادعا نمود که واژه «حسن» که در آیه ۳۷ سوره آل عمران دو بار آمده، هر کدام در یکی از دو معنای مذکور به کار رفته است، نخست در معنی «نیکو» و سپس در معنی «زیبا»: «فتقبلها ربها بقبول حسن وانبتها نباتا حسنا؛ پس پذیرفتش خدا پذیرفتنی نیکو و رویانیدش روئیدنی زیبا». آیه فوق درباره حضرت مریم و تولد او و پذیرش و پرورشش از سوی خداوند می باشد. در کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید» در این باره آمده است. باید خاطرنشان ساخت که در این آیه، حسن دو بار و به توالی آمده است؛ در بار اول معنای آن رفتار «نوازشگرانه و نیکویی» است که خداوند نسبت به حضرت مریم نشان می دهد. و در بار دوم پرورش «تندرستانه» او را تا زمانی که زنی زیبا شود،متبادر ذهن می سازد». اگر چه این احتمال که واژه مذکور در «انبتها نباتا حسنا» به معنی پرورش نیکوی اخلاقی و روحانی مریم باشد بسیار قوی به نظر می رسد، همچنان که دیدگاه بسیاری از مفسران از جمله علامه طباطبایی در «المیزان» و نویسندگان تفسیر نمونه، همین احتمال است. در تفسیر نمونه آمده است: «تعبیر انبات» یعنی «رویانیدن» در مورد پرورش مریم، اشاره به جنبه های تکامل معنوی و روحانی و اخلاقی مریم است.
مفهوم احسان در قرآن
آیه ۹۰سوره نحل «آیه احسان» نام گرفته است. «ان الله یامر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی...» در این آیه، شش اصل مهم (سه اصل مثبت و سه اصل منفی) دیده می شود. به گفته ابن مسعود، آیه ای جامع تر از این در قرآن نیست و عثمان بن مظعون می گوید: از روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم این آیه را بر من قرائت کرد،اسلام در دلم جای گرفت و پیامبر را دوست می داشتم. عکرمه نیز نقل می کند که حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلّم این آیه را بر ولید خواند. ولید گفت: ای پسر برادر! باز هم بخوان. پیامبر دوباره خواند. ولید گفت: به خدا سوگند! در آن حلاوت و تازگی است. بالای آن میوه دار و زیر آن شاخ آور است و این کلام آدمیان نیست. از واژه ها و مفاهیمی که در قرآن کریم به صورت فراوان به کار رفته، واژه «احسان» و «محسنین» است، تا حدی که از مشتقات ریشه اصلی این واژه (ح . س . ن) جمعا ۱۹۴ کلمه در قالب ۲۸ ریخت و صورت، به کار رفته است. کلمه «احسان» با مشتقاتش، ۳۴بار و واژه «محسن» با مشتقاتش ۳۹ بار در قرآن کریم آمده است. خداوند در قرآن کریم بارها با تعبیر «یحب المحسنین» مورد محبت الهی بودن «محسنان» را بیان می دارد و نیز با این وصف و عنوان پیامبران بزرگ خود، مانند نوح علیه السّلام و ابراهیم علیه السّلام را توصیف کرده است. با توجه به بررسی موارد استعمال کلمه «احسان» در قرآن کریم، چنین به نظر می رسد که این کلمه دارای معانی کاربردی زیر است:
← خوبی و نیکی به دیگران
یکی از واژه های اساسی و کلیدی در قرآن کریم، واژه «محسن» و مشتقات آن می باشد. این واژه اسم فاعل از فعل «احسن» می باشد. در آیات متعددی از قرآن کریم، از برخی پیامبران الهی با عنوان «محسنین» یاد شده است به عنوان نمونه:۱. «ونادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا انا کذلک نجزی المحسنین ؛ و ندایش دادیم که ای ابراهیم رؤیایت را به حقیقت باور داشتی، ما بدینسان نیکوکاران را جزا می دهیم.» آیات بالا جزو آیاتی است که داستان رؤیایحضرت ابراهیم علیه السّلام درباره ذبح فرزندش و درصدد جامه عمل پوشاندن این رؤیا که یک فرمان الهی بود، از سوی او را بیان می دارد و بعد از این اطاعت بی چون و چرای ابراهیم از فرمان الهی بود که از زمره «محسنین» شمرده می شود.۲. «سلام علی موسی وهارون انا کذلک نجزی المحسنین انهما من عبادنا المؤمنین ؛ سلام بر موسی و هارون، ما بدینسان نیکوکاران را جزا می دهیم که آن دو از بندگان مؤمن ما بودند». مسلما خداوند به خاطر رفتار صالح بسیار فراوان حضرت موسی و هارون آن دو را به وصف «محسنین» توصیف نموده است. از بررسی آن دسته از آیاتی که در آنها واژه های «محسن»، «محسنین» و «محسنات» به کار رفته است، این نتیجه به دست می آید که این واژه در قرآن در دو معنی خیر رساننده و نیکی کننده به دیگران و کسی که کارهای نیک و رفتار صالح انجام می دهد، به کار رفته است.
← نیکی کننده به دیگران
...

پیشنهاد کاربران

احسان

معنی احسان: بخشش، مهرورزی، نکوکاری، نکویی، نیکی .



نیکی بخشش


نیکو کار . . . بخشنده . . . لطف. . . خوبی

اسم پارسی هس

بزرگواری

خوبی برای احسان و انسان بودن است

خوبی به دیگر ونیکی

نیکی کردن


احسان یعنی نیکو . کار نیک

منت

احسان ریشه ایرانی داره و به معنی نیکو کاری هست این اسم خیلی قشنگیه و هیچ وقت قدیمی نمی شه

نیکوکار

لطف و بخشش ، نیکی

نیکو ، بخشش


نیکو. . نیکو کار. . . نیکی. . بخشش . . بخشنده . .

احسان : /ehsān/ اِحسان ( عربی ) 1 - خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2 - ( به مجاز ) بخشش، انعام، نیکویی کردن؛ 3 - ( در تصوف ) نیکی کردن در مقابل بدی دیگران.

زیبایی، نیکویی، نیکی، شایستگی، موردپسند و . . . .

فضل و نیکی

احسان، انسان را بنده ی خود میکند. . .

خوبی و نیکی کردن به دیگران

خوبی نیکی

احسان
معنیش خوبی نیک ومهربانی من شش ساله با احسان زندگی میکنم معنی واقعی احسان عشقه

خدا نه تنها بخشاینده بلکه خودموهبت است
همه میتونن انسان باشند فقط باید راه درست و پیدا کرد. . . .
من به همه انسانها کتاب
( چهار اثر از فلورانس اسکاول شین )
ترجمه گیتی خوشدل
بی شک این کتاب بیداری محض هست. . .
به یاد روح القدس و به نام پدر، پسر، روح القدوس
عیسی تنها پسر خدای سبحان
اگر ایمان را کلام اولتون و اعتماد ب خدای غفار و سر منشا راهت قرار بدی به تمام چیزهایی ک میخوای میرسی
اگر قدرت درونت و پیدا کنی بعد زندگیت تغییر میکنه
مراقبه و علم چاکراه و دنبال کنید. . . . رشد کنید و خودتون و پیدا کنین. . .
روزگاری پر از شگفتی و زندگی حیرت انگیز همراه با ثروت بی کران برایتان آرزومندم
بدونید با هدیه دادن و شور و شوق از ته دل درهای ورود ثروت و باز میکنید فقط همیشه به همه محبت کنین و شادی بهشون بدین. . . ب هر صورتی ک میتونین. . حتی کسایی که واقعا بهتون بد کردند و ببخشید. . و به اونها هم خوبی کنین
خود عیسی می گوید این سخت ترین مرحله خود ساختگیه انسانه ولی باید رنج و تنفر و درونت منهدم کنی
دوستانی ک در راه علم مراقبه و خدا شناسی و خود ساختگی کمکی لازم داشتند
شماره واتساپ من
09155129800
هست 🌹🌹🌹

خورشید و زیبا ترین دخترین دونیا

احسان اسم عربی برریشه افعله یفعله افعال واسم پارسی به هیج وجه نیست ریشه در در اسم عرب ها دارد ومعنای نیکی ونیکوکاریست

معنی احسان در پایه ششم ابتدایی=خوبی_نیکوکاری_بخشش

مهربان . خوب بودن . پاک دل .

احسان یعنی، " زندگی، عشق، صفا، محبت" من 28 ساله که با احسان زندگی میکنم♥️بلوچستان ایرانشهر

نیکی ، نیکویی ، مهربانی ، بخشش ، اسم فارسی و عربی هست که در زبان عربی بر وزن افعال است ، اسمی هست که قدیمی نمیشود و اسم دختر که به ان میخورد مهسان و اسم پسر که به ان میخورد حسام است .

انعام، بخشش، خوبی، دهش، عطا، محاسن، مرحمت، منت، نواخت، نوال، نوع پروری، نوع دوستی، نیکخواهی، نیکوکاری، نیکویی، نیکی

نیکی و بخشس

نیکی و بخشش

یک اسم پسرانه و واژه ای عربی است.
معانی مرتبط با این اسم :
نیکی - نیکوکار - نیکوکاری - کار نیک - خوبی - مهربانی - عطا یا اعطا - انعام - بزرگواری - فضل - بخشش - منت - مرحمت - رحم و ترحم - امان

به انگلیسی :
Benevolent / Benevolence
Magnanimous / Magnanimity
Beneficenct / Beneficence
Generous / Generosity
Forgiving / Forgiveness
Merciful / Mercy
Liberal / Liberity
Bestowal / Reward / Free gift
Charity
Lenient
Noble
Kind
Gentle
Charitable
Grace


کلمات دیگر: