walk, footpath, apron, parapet(of a gallery)
خرند
فارسی به انگلیسی
row, train
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - ردیفی از آجر که روی زمین کنار جوی یا باغچه جنب یکدیگر چینند خشتکاری اطراف باغچه و کنار صفه و ایوان . ۲ - ردیف رده قطار . ۳ - گیاهی است شبیه اشنان که بدان رخت شویند و اشخار و قلیا از آن سازند .
دهی است جزئ دهستان شرائ بخش وفس شهرستان اراک . واقع در ۳۷ هزار گزی جنوب کمیجان و یک هزار گزی راه مالرو عمومی .
دهی است جزئ دهستان شرائ بخش وفس شهرستان اراک . واقع در ۳۷ هزار گزی جنوب کمیجان و یک هزار گزی راه مالرو عمومی .
فرهنگ معین
(خَ رَ ) (اِ. ) ردیفی از آجر که روی زمین ، کنار نهر یا باغچه ، پهلوی هم چینند.
لغت نامه دهخدا
خرند. [ خ َ رَ ] ( اِ )گیاهی باشد مانند اشنان که بدان هم رخت شویند و هم از آن اشخار و قلیا سازند. ( از برهان قاطع ) ( از انجمن آرای ناصری ) ( از آنندراج ). گیاهی است بر شبه اشنان و بزبان دیگر شخار خوانندش. بوشکور گفت :
تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد
گوزن تا همی از شیر پر کند پستان.
نبود حاجت شخار و خرند.
اولاً خرگاه سازند و خرند
ترک را زآن پس بمهمان آورند.
خرند. [ خ َ رَ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان شراء بخش وفس شهرستان اراک ، واقع در 37هزارگزی جنوب کمیجان و یک هزارگزی راه مالرو عمومی. این ده کوهستانی و سردسیر است. آب آن از قنات. محصول آن غلات و انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد
گوزن تا همی از شیر پر کند پستان.
( از لغت فرس اسدی ).
هر کجا تیغ تو بود قصارنبود حاجت شخار و خرند.
فخری ( از آنندراج ).
مرحوم دهخدا می گوید در خوار ورامین آنرا سخار گویند و گازران و رنگرزان بکار دارند. || خشتکاری اطراف باغچه و کنار صفه و ایوان را نیز گویند. ( از برهان قاطع ) ( از انجمن آرای ناصری ) : اولاً خرگاه سازند و خرند
ترک را زآن پس بمهمان آورند.
مولوی ( مثنوی ).
خرند. [ خ َ رَ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان شراء بخش وفس شهرستان اراک ، واقع در 37هزارگزی جنوب کمیجان و یک هزارگزی راه مالرو عمومی. این ده کوهستانی و سردسیر است. آب آن از قنات. محصول آن غلات و انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
خرند. [ خ َ رَ ] (اِ)گیاهی باشد مانند اشنان که بدان هم رخت شویند و هم از آن اشخار و قلیا سازند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). گیاهی است بر شبه اشنان و بزبان دیگر شخار خوانندش . بوشکور گفت :
تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد
گوزن تا همی از شیر پر کند پستان .
هر کجا تیغ تو بود قصار
نبود حاجت شخار و خرند.
مرحوم دهخدا می گوید در خوار ورامین آنرا سخار گویند و گازران و رنگرزان بکار دارند. || خشتکاری اطراف باغچه و کنار صفه و ایوان را نیز گویند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) :
اولاً خرگاه سازند و خرند
ترک را زآن پس بمهمان آورند.
تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد
گوزن تا همی از شیر پر کند پستان .
(از لغت فرس اسدی ).
هر کجا تیغ تو بود قصار
نبود حاجت شخار و خرند.
فخری (از آنندراج ).
مرحوم دهخدا می گوید در خوار ورامین آنرا سخار گویند و گازران و رنگرزان بکار دارند. || خشتکاری اطراف باغچه و کنار صفه و ایوان را نیز گویند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) :
اولاً خرگاه سازند و خرند
ترک را زآن پس بمهمان آورند.
مولوی (مثنوی ).
فرهنگ عمید
آجرچینی لبۀ باغچه، جوی، و مانند آن: ◻︎ تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد / گوزن تا همی از شیر پُر کند پستان (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۹).
اشنان#NAME?
آجرچینی لبۀ باغچه، جوی، و مانند آن: تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد / گوزن تا همی از شیر پُر کند پستان (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۹ ).
= اشنان
= اشنان
دانشنامه عمومی
حیاط
محوطه باستانی خرند یکی از مناطق باستانی شهمیرزاد در استان سمنان است. این منطقه باستانی در فاصله 20 کیلومتری شمال شرق شهمیرزاد و ۵۱ کیلومتری شمال شرق سمنان در دامنه جنوبی رشته کوه البرز قرار گرفته است.بخش هایی از آثار تاریخی موزه گرمابه پهنه سمنان از منطقه خرند شهمیرزاد، کشف و به این موزه انتقال داده شده است.
wiki: خرند
گویش مازنی
۱ایوان چیده شده با آجرهای قائم ۲آب راهه ی باریک دور حیاط ...
جور بودن – مطابقت داشتن – مانند هم بودن
/Kharand/ ایوان چیده شده با آجرهای قائم - آب راهه ی باریک دور حیاط که برای هدایت آب باران به جوی اصلی تعبیه شود & جور بودن – مطابقت داشتن – مانند هم بودن &
جدول کلمات
ردیف, قطار
پیشنهاد کاربران
در اصفهان به حیاط منازل قدیم گفته می شد
هوالعلیم
خَرَند : در گویشِ اصفهانیها حیاط خانه یا مسجد را خرند گویند ؛ صحنِ ساختمان. . .
خَرَند : در گویشِ اصفهانیها حیاط خانه یا مسجد را خرند گویند ؛ صحنِ ساختمان. . .
خرند xarand ( اِ ) آجر چینی کنار ایوان، لبه باغچه، جوی.
خرند xarand ( گیاهی ) گیاهی شبیه اشنان که با آن، رخت می شستند.
فرهنک سخن ( حسن انوری )
خرند xarand ( گیاهی ) گیاهی شبیه اشنان که با آن، رخت می شستند.
فرهنک سخن ( حسن انوری )
کلمات دیگر: