کلمه جو
صفحه اصلی

رایش

فرهنگ فارسی

( اسم ) تیر با پر
بنی رایش نام قبیله است از ساکنان کوفه .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . رائش ] (اِفا. ) واسطة میان رشوه گیرنده و رشوه دهنده .
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) تیر با پر.

(یِ) [ ع . رائش ] (اِفا.) واسطة میان رشوه گیرنده و رشوه دهنده .


( ~.) [ ع . ] (اِ.) تیر با پر.


لغت نامه دهخدا

رایش . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) رائش . اسم فاعل از ریشه ٔ «روش »، و مخفف آن راش . میانجی میان پاره دهنده و پاره گیرنده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و فی الحدیث : لعن اﷲ الراشی و المرتشی و الرائش ؛خدا لعنت کند به پاره دهنده و پاره گیرنده و میانجی آن دو. (از اقرب الموارد). || تیر باپر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تیر ضعیف . (از المنجد). و رجوع به راش شود. || شتر ضعیف .(از المنجد) (از اقرب الموارد). رجوع به راش شود.


رایش. [ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) رائش. اسم فاعل از ریشه «روش »، و مخفف آن راش. میانجی میان پاره دهنده و پاره گیرنده. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و فی الحدیث : لعن اﷲ الراشی و المرتشی و الرائش ؛خدا لعنت کند به پاره دهنده و پاره گیرنده و میانجی آن دو. ( از اقرب الموارد ). || تیر باپر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). تیر ضعیف. ( از المنجد ). و رجوع به راش شود. || شتر ضعیف.( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به راش شود.

رایش. [ ی ِ ] ( اِخ ) ( بنی... ) نام قبیله ای است از ساکنان کوفه. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

رایش . [ ی ِ ] (اِخ ) (بنی ...) نام قبیله ای است از ساکنان کوفه . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).


دانشنامه عمومی

تیر باپر


راییدن- رای دادن- نظر دادن- اندیشیدن- پرداختن و پردازش کردن- هم گروه رایانه


رایش (به آلمانی: Reich) واژه ایست برای امپراتوری و کشور. این اصطلاح را اولین بار مولروان دن بروک با کتاب رایش سوم (۱۹۲۴) باب کرد. اولین دولتی که رایش نام گرفت امپراتوری مقدس روم بود و واپسین دولتی که رایش خوانده شد دولت آدولف هیتلر بود که به رایش سوم شناخته می شود. رایش در بن معنای ثروت و نیرومندی را می رساند و گاه به ریخت رایخ برگردان می شود.
امپراتوری آلمان
رایش (ابهام زدایی). رایش ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
فردیناند رایش
مارسل رایش-رانیسکی
رابرت رایش
استیو رایش
ویلهلم رایش
آنتونین رایشا
رایش (آلمان)

دانشنامه آزاد فارسی

رایْش (Reich)
واژه ای آلمانی به معنی امپراتوری. به سه دوره در تاریخ اروپا گفته می شود. رایش اول همان امپراتوری مقدس روم (۹۶۲م ـ ۱۸۰۶) است. اما رایش دوم به امپراتوری آلمان (۱۸۷۱ـ ۱۹۱۸) و رایش سوم به آلمان نازی (۱۹۳۳ـ۱۹۴۵) اطلاق می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به واسطه در رشوه رائش می گویند.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۱.
...

پیشنهاد کاربران

واژه ی ساده فارسی یا هند و اروپایی - اسم پسرانه
رای: اندیشه، فکر، نظر، باوَر، عقیده، دیدگاه - عقل، دانش، خِرَد، هوش، تدبیر، چاره - عنوان پادشاهان، وامیران و فرمانروایان هند و ایران در زمان قدیم بود!
معنی: اندیشمند، خردمندانه، حکیمانه، عاقلانه، هوشمندانه - مشاوره، رایزنی، کنکاش! - امپراتوری، فرمانروایی، پادشاهی، شاهانه، خسروانه

رایش ، واژه ی جایگزین برای علم ریاضی است که توسط پورسینا ، دانشمند و همه چیزدان ایرانی ارایه شده است.

رائش, سامان دهنده.


کلمات دیگر: