انسی
فارسی به عربی
فرهنگ اسم ها
معنی: مربوط به انس، انسان، ( اِنس = انسان، بشر، ی ( پسوند نسبت ) )، انسانی، ( در قدیم ) فردی از انس
(تلفظ: ensi) (عربی ـ فارسی) ( اِنس = انسان، بشر + ی (پسوند نسبت)) ، مربوط به انس ، انسانی ؛ (در قدیم) فردی از انس ، انسان .
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
قاضی نور الله ساوه ای برادر زاده قاضی مسیح الدین عیسی ساوه ای شاعر قرن نهم در اراک و خراسان قاضی بود .
لغت نامه دهخدا
انسی . [ اُ ] (از ع ، ص نسبی ) همدم و آشنا. (آنندراج ).
نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی
نه راکب دیدم آنجا و نه راجل.
بجز وحشی دگر انسی ندیدم.
زد کاتب صنعت از پی ایجاد رقم را
این هردو جهان انسی و وحشی است قلم را.
انسی. [ اِ / اَ ن َ ] ( ع اِ ) واحد انس. ( از اقرب الموارد ).واحد انس یعنی یک نفر آدم از مردم. ( ناظم الاطباء ). آدمی. ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). مردم. انسان. یکی از مردم. یک انسان. یک آدمی. یک انس. ( یادداشت مؤلف ) : فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم الیوم انسیاً. ( قرآن 27/19 )
هستم آبستن ، لیکن ز چنان جنسی
که نه اویستی جنی و نه خود انسی.
انسی . [ اَ سا ] (ع اِ) دردگین نسا. (منتهی الارب ). دردگین رگ نسا. (ناظم الاطباء). مبتلا به نقرس . (یادداشت مؤلف ). || رگی است در ساق سفلی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام رگی در ساق سفلی و عامه آن را عرق انثی گویند. (یادداشت مؤلف ). || قسمتی از شهب و ثوابی نجوم که بصورت آدمی توهم شود. (یادداشت مؤلف ).
نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی
نه راکب دیدم آنجا و نه راجل .
منوچهری .
که عمری شد که همجنسی ندیدم
بجز وحشی دگر انسی ندیدم .
(منسوب به نظامی ).
|| اصطلاح طب ) طرف درون عضو. (از آنندراج ). جانب چپ از هر چیز. اصمعی گفته است جانب راست از هر چیز و نیز گفته هر دو عضو انسان مانند دو ساعد و دو قدم و هرچه رو به انسان دارد انسی است و هرچه پشت به انسان دارد وحشی است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). از دستها و پاها آنچه رو بداخل دارد. (از اقرب الموارد). جانب اندرونی عضو و هر چیز و جانب راست . (غیاث اللغات ). آن سوی چیز که روی بدرون دارد مثلاً جانب انسی دست یا پای آن سوی است که ابهام در آن است . جانب انسی ِ در، آن است که روی به اطاق دارد نه به حیاط. سوی درونی . آن سوی از تن یا اعضاءتن یا چیز دیگر که روی به درون سوی دارد. جانب درونی هرچیز. آن جانب چیزی که بسوی تو باشد. درون سو. درون رویه . سوی پای که روی با مردم دارد. سوی اندرونی پای . آن طرف از حرفی یا صحیفه ای که چون برابر نهی در مقابل دست چپ افتد. (از یادداشتهای مؤلف ). (اصطلاح خطاطی ) طرف راست قط قلم ، انسی و طرف چپ وحشی است :
زد کاتب صنعت از پی ایجاد رقم را
این هردو جهان انسی و وحشی است قلم را.
عالی (از آنندراج ).
|| شکم کمان که روی به کشنده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روی کمان که بطرف کماندار باشد. (آنندراج ). انسی کمان ،آن روی کمان که فراکشنده دارد. (یادداشت مؤلف ).
هستم آبستن ، لیکن ز چنان جنسی
که نه اویستی جنی و نه خود انسی .
منوچهری .
بگوی من پذیرفته ام و پیمان کرده ام خدای تعالی را خاموشی ، امروز با هیچ مردم سخن نخواهم گفت . (کشف الاسرار ج 6 ص 24). و سخنش روح افزای دل انسیان . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 28).
- انسی و جان ؛ انس و جن :
تو کعبه ٔ عجم شده او کعبه ٔ عرب
او و تو هر دو قبله ٔ انسی و جان شده .
خاقانی .
پدیدآرنده ٔ انسی و جانی
اثرهای زمینی وآسمانی .
نظامی .
ج ، اَناسی ّ، اَناسی ، اَناسیَة، اُناس . (منتهی الارب ). ج ، اُناس و اَناسی ّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به انسان و انس شود.
انسی . [ اُ ] (اِخ ) سید قطب الدین حسین جنابدی معروف به امیر حاج . از جنابد خراسان و مردی وارسته وشاعر و معاصر امیرعلیشیر نوائی بود و به سال 923 هَ. ق . درگذشت . از اوست :
نماز شام که چندین هزار مشعل نور
ز پرده ٔ افق آورد آسمان بظهور
درآمدم متألم به محنت آبادی
که در زمین نشاطش فرح نکرده عبور.
(از آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 73) (تحفه ٔ سامی ص 25) (قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1049). و رجوع به آتشکده و تحفه ٔ سامی شود.
گر دل ز غم دوست سلامت بودی
آماجگه تیر ملامت بودی
گویند قیامتی و دیداری هست
ای کاش که امروز قیامت بودی .
(از تذکره ٔ روز روشن چ تهران ص 88).
انسی . [ اُ ] (اِخ ) قاضی نوراﷲ ساوه ای برادرزاده ٔ قاضی مسیح الدین عیسی ساوه ای شاعر قرن نهم . در اراک (عراق ) و خراسان قاضی بود. از اوست :
دردا که ندارد خبر آن سیمبر از من
من بی خبر ازخویشم و او بی خبر از من
بیمار توام سوی من آخر قدمی نه
زان پیش که آیی و نیابی خبر از من .
(از الذریعة قسم 1 از جزء 9 ص 107) (تذکره ٔ صبح گلشن چ هند ص 557) (قاموس الاعلام ترکی ج 6 ص 4606).
انسی . [ اُ ] (اِخ ) اسماعیل بیگ شاملو. شاعر بود.بهند رفت و به حضور شاهجهان رسید و در سال 1026 هَ . ق . کشته شد . از اوست :
آنرا که عقل بیش غم روزگار بیش
دیوانه باش تا غم تو دیگران خورند.
(از الذریعة قسم 1 از جزء 9 ص 107). (تذکره ٔ صبح گلشن چ هند ص 44) (قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1049).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
بلژیک
فهرست شهرهای بلژیک
360 کیلومتری (۲۲۴ مایلی) E ملبورن
80 کیلومتری (۵۰ مایلی) N Bairnsdale
50 کیلومتری (۳۱ مایلی) SE Omeo
26 کیلومتری (۱۶ mi) SE Swifts Creek
دانشنامه آزاد فارسی
آنِسی (Annecy)
آنِسی
مرکز استان اوت ـ ساووآ۱ در ناحیۀ رون ـ آلپ۲، جنوب شرقی فرانسه، در منتهی الیه شمالی دریاچۀ آنسی۳. ۵۱,۱۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۹۰). جمعیت ناحیۀ شهری ۱۲۳هزار نفر است. نساجی، کاغذسازی و تولید ابزار دقیق صنایع آن محسوب می شوند. این شهر دارای مرکز پژوهش هسته ای است. آنسی مقر اسقف و شهری توریستی است، که کلیسای جامعی از قرن ۱۶ در آن برجا مانده است.