کلمه جو
صفحه اصلی

اخلاص


مترادف اخلاص : ارادت، خلوص، صدق

متضاد اخلاص : ریا، سالوس، ظاهرنمایی

برابر پارسی : پاکدلی، یکرنگی

فارسی به انگلیسی

devotion, sincerity, loyalty

devotion, sincerity


loyalty


عربی به فارسی

صدق وصفا , بي ريايي , خلوص , صميميت


فرهنگ اسم ها

اسم: اخلاص (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ekhlās) (فارسی: اِخلاص) (انگلیسی: ekhlas)
معنی: خلوص نیت، پاک بودن، بی آلایشی، دوستی خالص داشتن، خلوص نیت داشتن، عقیده داشتن، عقیده پاک داشتن، ارادت صادق داشتن، ( در تصوف ) یک سره روی کردن و پرداختن به خداوند، ( اَعلام ) سوره ی صد و دوازدهم از قرآن کریم دارای چهار آیه، ( در قدیم ) رها کردن، نجات دادن

(تلفظ: exlās) (عربی) دوستی خالص داشتن ، خلوص نیت داشتن ، عقیده داشتن ، عقیده پاک داشتن ، ارادت صادق داشتن؛ (در تصوف) یک سره روی کردن و پرداختن به خداوند ؛ سوره‌ی صد و دوازدهم از قرآن کریم دارای چهار آیه ؛ (در قدیم) رها کردن ، نجات دادن .


مترادف و متضاد

ارادت، خلوص، صدق ≠ ریا، سالوس، ظاهرنمایی


فرهنگ فارسی

( سوره ... ) صد و دوازدهمین سوره قر آن است سوره قل هوالله احد
تخلص چند تن از شعرای اخیر هندوستان

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) پاک کردن ، ویژه کردن . ۲ - (مص ل . ) دوستی پاک و بی ریا داشتن ، خلوص نیت داشتن .

لغت نامه دهخدا

اخلاص. [ اِ ] ( ع مص ) خالص کردن. ویژه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ویژه داشتن. بی آمیغ گردانیدن. || دوستی خالص داشتن. امحاض. خلوص نیت داشتن. عقیده پاک داشتن. ارادت صادق داشتن : بیعت کردم بسید خود... از روی اعتقاد و از ته دل براستی نیت و اخلاص درونی. ( تاریخ بیهقی ). از مددکاری آن صاحب اخلاصم و دوستدارم اهل آنرا. ( تاریخ بیهقی ). میداند که تو خواهی به آن راه رفتن که صاحبان اخلاص میروند. ( تاریخ بیهقی ). پیروی کنم و سرنزنم و اخلاص ورزم و شک نیارم. ( تاریخ بیهقی ).و هوی و طاعت و اخلاص و مناصحت ایشانرا از لوازم شمرد. ( کلیله و دمنه ). و حقوق هواخواهی و اخلاص دولت برعایت رسانیده شد. ( کلیله و دمنه ). و او را مثال داد که صدق مناصحت و فرط اخلاص برزویه دانسته... ( کلیله و دمنه ). گفت [ دمنه ] اگر قربتی یابم... خدمت او را باخلاص و مناصحت پیش گیرم. ( کلیله و دمنه ). ملک تا اتباع خویشرا نیکو نشناسد و بر... اخلاص و مناصحت هر یک واقف نباشد از خدمت ایشان انتفاع نتواند گرفت. ( کلیله و دمنه ). بر دست بندگان جز سعی و جهدی باخلاص نباشد. ( کلیله و دمنه ). || اخلاص بعیر؛ پر کردن مغز در استخوان شتر و فربه شدن او. || بی ریا و سمعه طاعت آوردن خدای را تعالی. عبادت بی ریا کردن. دین بی ریا داشتن. || گرفتن خلاصه چیزی چون روغن و مانند آنرا: اخلاص سمن. || و در عوارف آورده است که چون صحابه حضرت رسالت را پرسیدند که ماالاخلاص ؟ حضرت رسالت هیچ نگفت از جبرئیل پرسید جبرئیل خدای عز و جل را پرسیدکه یارب ماالاخلاص ؟ فرمان شد که در دل محبان صادق نهاده ام یعنی محبةالذّات مِن غیر نظر الی الصفات. و اخلاص در اعمال آنست که نیت محض برای رضا باشد زیرا چه درآن رضا مستور است. ( مؤید الفضلاء ). || ( اصطلاح متصوفه ) اخلاص آنست که از غیر حق مبرا آید و روی دل با حق تعالی داشته باشد و هر کاری که کند و هر سخن که بگوید قطع نظر از خلق کند و به مدح و ذم ایشان التفات ننماید. جرجانی در تعریفات آرد: اخلاص در لغت ،ترک کردن ریاست در طاعات و عبادات ؛ و در اصطلاح عبارتست از آزاد کردن قلب از مخلوط شدن و شائبه خلطی که صفای قلب را خراب و مکدر کند و تحقیق آنست که در هرچیز ممکن است چیز دیگر مخلوط و مشوب شود وقتی که آن چیز از این غیر صافی و خالی شد آنرا خالص گویند و این کار را اخلاص نامند. خدا فرموده : من بین فَرث و دم لبناً خالصاً و خلوص شیر آنست که از خون و کثافات خالی باشد. فضیل بن عیاض گفت : ترک کردن عملی برای خاطر مردم ریاء است و عمل کردن و بجا آوردن برای خاطر مردم شرک است و خالی بودن از این دو اخلاص است. اخلاص آنست که برای کار خود شاهدو ناظر دیگری غیر از خدا نخواهی. و گفته اند اخلاص عبارتست از صاف کردن کارها از کدورات. و گفته اند اخلاص پرده ایست بین خدا و بنده که نمیداند آنرا ملکی تا بنویسد و نه شیطان و خواهش نفسی که میل به او کند. فرق بین اخلاص و صدق اینست که صدق اصل و اول است و اخلاص فرع و تابع است و فرق دیگر اینست که اخلاص پس از داخل شدن در عمل پیدا میشود - انتهی. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اخلاص ، نزد سالکان ، اخراج خلق است از معامله با خدای تعالی یعنی هیچ عملی بجای نیاورد مگر برای حق عزّ اسمه چنانکه در مجمعالسلوک گفته. و در جای دیگر آن کتاب گوید: اخلاص ، آنست که بوده باشد همگی جنبش و آرامش و نشست و برخاست و دگرگونی احوال و کردار و گفتار آدمی خاص و ویژه آفریدگار. و در صحائف درصحیفه نوزدهم گوید: اخلاص ؛ تجرّد الباعث للواحد. و ضدّ آن اشتراک است. و کمال اخلاص صدقست - انتهی. و نتیجه عبارات جمله یکیست و در شرح قصیده فارضیه گفته : بدانکه آنچه از بنده سرزند خواه از گفتار و خواه از کردار، عملاً یا حالاً آنرا روئی بجانب حق و روئی بسوی خلق باشد. پس هرکه روی از خلق بازگردانید و بسوی حق سبحانه و تعالی روی آورد او را مخلص گویند و فعل او را اخلاص نامند. و اخلاص به دو قسمت منقسم است : اخلاص ، و اِخلاص اِخلاص. اما اخلاص بر حسب آنچه از آدمی بروز کند چهارگونه باشد: اوّل اخلاص در گفتار، باینکه خالص سازد عبارت فعل حق را در آنچه بر زبانش از گفتار جاری میشود از عبارت فعل خویش و عبارت نظر الهی بر او از عبارة نظر غیر خود. دوم اخلاص در افعال بسوی مباحات باشد، باینکه خالص سازد در هر عملی روی طلب رضای حق را در آنچه بجای می آورد از روی طلب حظوظ در دنیااز جلب نفع و دفع ضرر. و بجای نیاورد هیچ عملی را مگر لوجه اﷲ و طلباً لمرضاته تعالی. سوم اخلاص در اعمال یعنی عبادات شرعیه باینکه خالص سازد در هر عملی وجه طلب رضای حق را از وجه طلب حظّ نفس و انتظار حسن ثواب خود در جهان دیگر. چهارم اخلاص در احوال یعنی الهامات غیبیه و واردات قلبیه باینکه خالص سازد در هر حال وجه نظر حق را بر خود از وجه نظر خلق و بنظر مخلوق اهمیتی نداده و مخلوق را اصلاً در نظر نیاورد. و امااِخلاص اِخلاص ، آنست که خالص سازد وجه فعل خدای تعالی را در اخلاص خود از فعلش پس نمی بیند اخلاص فعل خود را بلکه می بیند اخلاص را محض فعل خدا. پس مُخْلِص بکسر لام خدای تعالی است در حقیقت و بنده مُخْلَص بفتح لام نه مخلص و این باشد نهایت اخلاص - انتهی. و در مجمعالسلوک گوید: اخلاص در عمل آنست که صاحب آن در دنیا و آخرت بر آن عوض نخواهد و این اخلاص صدیقانست اما کسی که به امید بهشت و بیم دوزخ عمل کند، او نیز مخلص است لکن از جمله مخلصان صدیقان نباشد. و هرکه عمل برای مجرد ریا کند در معرض هالکان باشد. و این است معنی آنچه که گفته شده است که خالص آن چیزیست که لوجه اﷲ اراده شده باشد و اینست آنچه رُوَیْم صوفی رحمةاﷲ علیه گفته که : اخلاص آنست که صاحب آن بر اخلاصی که ورزیده عوضی نخواهد در دو جهان و برای خود از نعیم دو جهان حصه و بهره ای نطلبد. و بعض مشایخ طریقت گفته اند: خالص آنچنان عملیست که باعثی نباشد مر او را مگر طلب قُرب بحق. و در تعریفات سید جرجانی است که اخلاص در لغت ترک ریاء است در طاعات و در اصطلاح پاک ساختن دل باشداز هرآنچه باعث تبدیل صفاء آن بکدورت شود. و تحقیق این سخن آنست که هر چیزی را که ممکن است شیئی دیگر آنرا مکدر سازد وقتی که از کدورت آن شی جلوگیری کردی و شی باعث کدورت را بدور انداختی البته شی اولیه قرین صفا خواهد گردید و این عمل را اخلاص نامند. و آن شی را خالص گویند. قال اﷲ تعالی : من بین فرث و دم لبناً خالصاً ( قرآن 66/16 ). چه پاکی شیر وقتی ثابت ومُحرز است که از فرث و دم پاک و خالص باشد. فضیل عیاض رحمه اﷲ گوید: ترک عمل برای خاطر مردم ریاء و عمل برای خاطر آنان شرک و اِخلاص رهائی از این دو باشد. ونیز گفته که اخلاص آنست که برای عمل خود جز خدای گواهی نخواهی و گفته اند اخلاص پاکیزه ساختن اعمال است ازکدورات. و نیز گفته اند: اخلاص پرده ایست بین بنده و حق ، نه فرشته از آن آگاه است که در لوح خود بنویسد و نه شیطان بدان راه برد تا بتباهیش اندازد و نه هوای نفس را بساحت آن راه است تا از صراط مستقیم آنرا متمایل سازد. و فرق بین اخلاص و صدق آنست که صدق اصل است و مقدم بر اخلاص و اخلاص فرعست و تابع صدق. و فرق دیگر آن است که اخلاص نمیباشد مگر بعد از دخول در عمل.

اخلاص . [ اِ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) صدودوازدهمین سوره ٔ قرآن ، مکیّه و بقولی مدنیه و آن چهار آیت است ، پس از تبت و پیش از فَلَق . سوره ٔ قل هواللّه احد :
مدیح او شعرا را چو سورةالاخلاص
سرای او ادبا را چو کعبةالاسلام .

فرخی .


چون کودک دبستان اخلاص و فاتحه
دشنام آن سیاهه زن از بر همی کنم .

سوزنی .



اخلاص . [ اِ] (اِخ ) تخلص چند تن از شعرای اخیر هندوستان است و یکی از آنان را تألیفی است به اسم پادشاه نامه بنظم فارسی و آن تاریخ شاه عالمگیر است . (قاموس الاعلام ).


اخلاص . [ اِ ] (ع مص ) خالص کردن . ویژه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ویژه داشتن . بی آمیغ گردانیدن . || دوستی خالص داشتن . امحاض . خلوص نیت داشتن . عقیده ٔ پاک داشتن . ارادت صادق داشتن : بیعت کردم بسید خود... از روی اعتقاد و از ته دل براستی نیت و اخلاص درونی . (تاریخ بیهقی ). از مددکاری آن صاحب اخلاصم و دوستدارم اهل آنرا. (تاریخ بیهقی ). میداند که تو خواهی به آن راه رفتن که صاحبان اخلاص میروند. (تاریخ بیهقی ). پیروی کنم و سرنزنم و اخلاص ورزم و شک نیارم . (تاریخ بیهقی ).و هوی و طاعت و اخلاص و مناصحت ایشانرا از لوازم شمرد. (کلیله و دمنه ). و حقوق هواخواهی و اخلاص دولت برعایت رسانیده شد. (کلیله و دمنه ). و او را مثال داد که صدق مناصحت و فرط اخلاص برزویه دانسته ... (کلیله و دمنه ). گفت [ دمنه ] اگر قربتی یابم ... خدمت او را باخلاص و مناصحت پیش گیرم . (کلیله و دمنه ). ملک تا اتباع خویشرا نیکو نشناسد و بر... اخلاص و مناصحت هر یک واقف نباشد از خدمت ایشان انتفاع نتواند گرفت . (کلیله و دمنه ). بر دست بندگان جز سعی و جهدی باخلاص نباشد. (کلیله و دمنه ). || اخلاص بعیر؛ پر کردن مغز در استخوان شتر و فربه شدن او. || بی ریا و سمعه طاعت آوردن خدای را تعالی . عبادت بی ریا کردن . دین بی ریا داشتن . || گرفتن خلاصه ٔ چیزی چون روغن و مانند آنرا: اخلاص سمن . || و در عوارف آورده است که چون صحابه حضرت رسالت را پرسیدند که ماالاخلاص ؟ حضرت رسالت هیچ نگفت از جبرئیل پرسید جبرئیل خدای عز و جل را پرسیدکه یارب ماالاخلاص ؟ فرمان شد که در دل محبان صادق نهاده ام یعنی محبةالذّات مِن غیر نظر الی الصفات . و اخلاص در اعمال آنست که نیت محض برای رضا باشد زیرا چه درآن رضا مستور است . (مؤید الفضلاء). || (اصطلاح متصوفه ) اخلاص آنست که از غیر حق مبرا آید و روی دل با حق تعالی داشته باشد و هر کاری که کند و هر سخن که بگوید قطع نظر از خلق کند و به مدح و ذم ایشان التفات ننماید. جرجانی در تعریفات آرد: اخلاص در لغت ،ترک کردن ریاست در طاعات و عبادات ؛ و در اصطلاح عبارتست از آزاد کردن قلب از مخلوط شدن و شائبه ٔ خلطی که صفای قلب را خراب و مکدر کند و تحقیق آنست که در هرچیز ممکن است چیز دیگر مخلوط و مشوب شود وقتی که آن چیز از این غیر صافی و خالی شد آنرا خالص گویند و این کار را اخلاص نامند. خدا فرموده : من بین فَرث و دم لبناً خالصاً و خلوص شیر آنست که از خون و کثافات خالی باشد. فضیل بن عیاض گفت : ترک کردن عملی برای خاطر مردم ریاء است و عمل کردن و بجا آوردن برای خاطر مردم شرک است و خالی بودن از این دو اخلاص است . اخلاص آنست که برای کار خود شاهدو ناظر دیگری غیر از خدا نخواهی . و گفته اند اخلاص عبارتست از صاف کردن کارها از کدورات . و گفته اند اخلاص پرده ایست بین خدا و بنده که نمیداند آنرا ملکی تا بنویسد و نه شیطان و خواهش نفسی که میل به او کند. فرق بین اخلاص و صدق اینست که صدق اصل و اول است و اخلاص فرع و تابع است و فرق دیگر اینست که اخلاص پس از داخل شدن در عمل پیدا میشود - انتهی . مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اخلاص ، نزد سالکان ، اخراج خلق است از معامله ٔ با خدای تعالی یعنی هیچ عملی بجای نیاورد مگر برای حق عزّ اسمه چنانکه در مجمعالسلوک گفته . و در جای دیگر آن کتاب گوید: اخلاص ، آنست که بوده باشد همگی جنبش و آرامش و نشست و برخاست و دگرگونی احوال و کردار و گفتار آدمی خاص و ویژه ٔ آفریدگار. و در صحائف درصحیفه ٔ نوزدهم گوید: اخلاص ؛ تجرّد الباعث للواحد. و ضدّ آن اشتراک است . و کمال اخلاص صدقست - انتهی . و نتیجه ٔ عبارات جمله یکیست و در شرح قصیده ٔ فارضیه گفته : بدانکه آنچه از بنده سرزند خواه از گفتار و خواه از کردار، عملاً یا حالاً آنرا روئی بجانب حق و روئی بسوی خلق باشد. پس هرکه روی از خلق بازگردانید و بسوی حق سبحانه و تعالی روی آورد او را مخلص گویند و فعل او را اخلاص نامند. و اخلاص به دو قسمت منقسم است : اخلاص ، و اِخلاص اِخلاص . اما اخلاص بر حسب آنچه از آدمی بروز کند چهارگونه باشد: اوّل اخلاص در گفتار، باینکه خالص سازد عبارت فعل حق را در آنچه بر زبانش از گفتار جاری میشود از عبارت فعل خویش و عبارت نظر الهی بر او از عبارة نظر غیر خود. دوم اخلاص در افعال بسوی مباحات باشد، باینکه خالص سازد در هر عملی روی طلب رضای حق را در آنچه بجای می آورد از روی طلب حظوظ در دنیااز جلب نفع و دفع ضرر. و بجای نیاورد هیچ عملی را مگر لوجه اﷲ و طلباً لمرضاته تعالی . سوم اخلاص در اعمال یعنی عبادات شرعیه باینکه خالص سازد در هر عملی وجه طلب رضای حق را از وجه طلب حظّ نفس و انتظار حسن ثواب خود در جهان دیگر. چهارم اخلاص در احوال یعنی الهامات غیبیه و واردات قلبیه باینکه خالص سازد در هر حال وجه نظر حق را بر خود از وجه نظر خلق و بنظر مخلوق اهمیتی نداده و مخلوق را اصلاً در نظر نیاورد. و امااِخلاص اِخلاص ، آنست که خالص سازد وجه فعل خدای تعالی را در اخلاص خود از فعلش پس نمی بیند اخلاص فعل خود را بلکه می بیند اخلاص را محض فعل خدا. پس مُخْلِص بکسر لام خدای تعالی است در حقیقت و بنده مُخْلَص بفتح لام نه مخلص و این باشد نهایت اخلاص - انتهی . و در مجمعالسلوک گوید: اخلاص در عمل آنست که صاحب آن در دنیا و آخرت بر آن عوض نخواهد و این اخلاص صدیقانست اما کسی که به امید بهشت و بیم دوزخ عمل کند، او نیز مخلص است لکن از جمله ٔ مخلصان صدیقان نباشد. و هرکه عمل برای مجرد ریا کند در معرض هالکان باشد. و این است معنی آنچه که گفته شده است که خالص آن چیزیست که لوجه اﷲ اراده شده باشد و اینست آنچه رُوَیْم صوفی رحمةاﷲ علیه گفته که : اخلاص آنست که صاحب آن بر اخلاصی که ورزیده عوضی نخواهد در دو جهان و برای خود از نعیم دو جهان حصه و بهره ای نطلبد. و بعض مشایخ طریقت گفته اند: خالص آنچنان عملیست که باعثی نباشد مر او را مگر طلب قُرب بحق . و در تعریفات سید جرجانی است که اخلاص در لغت ترک ریاء است در طاعات و در اصطلاح پاک ساختن دل باشداز هرآنچه باعث تبدیل صفاء آن بکدورت شود. و تحقیق این سخن آنست که هر چیزی را که ممکن است شیئی دیگر آنرا مکدر سازد وقتی که از کدورت آن شی ٔ جلوگیری کردی و شی ٔ باعث کدورت را بدور انداختی البته شی ٔ اولیه قرین صفا خواهد گردید و این عمل را اخلاص نامند. و آن شی ٔ را خالص گویند. قال اﷲ تعالی : من بین فرث و دم لبناً خالصاً (قرآن 66/16). چه پاکی شیر وقتی ثابت ومُحرز است که از فرث و دم پاک و خالص باشد. فضیل عیاض رحمه اﷲ گوید: ترک عمل برای خاطر مردم ریاء و عمل برای خاطر آنان شرک و اِخلاص رهائی از این دو باشد. ونیز گفته که اخلاص آنست که برای عمل خود جز خدای گواهی نخواهی و گفته اند اخلاص پاکیزه ساختن اعمال است ازکدورات . و نیز گفته اند: اخلاص پرده ایست بین بنده و حق ، نه فرشته از آن آگاه است که در لوح خود بنویسد و نه شیطان بدان راه برد تا بتباهیش اندازد و نه هوای نفس را بساحت آن راه است تا از صراط مستقیم آنرا متمایل سازد. و فرق بین اخلاص و صدق آنست که صدق اصل است و مقدم بر اخلاص و اخلاص فرعست و تابع صدق . و فرق دیگر آن است که اخلاص نمیباشد مگر بعد از دخول در عمل .
- کلمه ٔ اخلاص ؛ لااله الاّ اﷲ.


فرهنگ عمید

۱. خلوص نیت، پاک بودن، بی آلایشی.
۲. عبادت خداوند با خلوص نیت.
۳. (تصوف ) توجه کامل سالک به خداوند.
۴. (اسم ) صدودوازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای چهار آیه، توحید.
۵. (اسم مصدر ) [قدیمی] رها کردن، نجات دادن.

دانشنامه آزاد فارسی

اِخلاص
(در لغت به معنی خالص کردن، ویژه داشتن و عقیدۀ پاک داشتن) صفت انسانی که از غیر خدا دوری جوید و توجهی به مدح و ستایش و نکوهش انسان ها نداشته باشد و در عبادت، ریا و خودنمایی نکند. این امر آن گاه به انجام می رسد که بنده دل را از کدورت ها و شک ها پاک کند و برای اعمال خود شاهدی جز خداوند نخواهد. برخی عارفان، اخلاص را امری کاملاً پنهان دانسته اند که حتی بر فرشته و شیطان نیز روشن نیست. فرق میان اخلاص و صدق آن است که صدق اصل و اساس عمل است و اخلاص فرع و تابع آن. اخلاص را چهار دسته دانسته اند: اخلاص در گفتار، کردار، عبادات، و احوال قلبی. اخلاص در عمل آن است که آن را نه برای بهشت یا رهایی از دوزخ بلکه صرفاً به خاطر خدا و ملاحظۀ مقام او انجام دهد. این نوع اخلاص را از آنِ صدّیقان دانسته اند.

فرهنگ فارسی ساره

یکرنگی، پاکدل


نقل قول ها

اخلاص ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد:

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] اخلاص، به معنای پاک کردن نیّت از غیر خدا و انجام دادن عمل تنها برای خدا می باشد. در دانش های گوناگون اسلامی از جمله فقه، اخلاق و عرفان، اخلاص با تعابیر متفاوتی بیان شده است. اخلاص در فقه در باب های مربوط به عبادات مانند صلات و صوم به عنوان رکن اصلی نیّت مطرح شده است.در روایات اسلامی برای اخلاص ثمرات و مراتب متفاوت، و برای شناختن افراد مخلص نشانه هایی ذکر شده است.
واژه اخلاص، مصدر باب افعال از ریشه خلوص و خلاص به معنای پاک شدن و سالم گشتن از آمیختگی است. خالص، کالایی را گویند که با چیزی ممزوج و مخلوط نباشد و معنایی نزدیک به «صافی» دارد با این تفاوت که صافی به جنسی که از همان ابتدا با چیزی آمیخته نبوده اطلاق می شود؛ ولی خالص، جنسی است که پس از امتزاج با چیز دیگر، خواه پست تر باشد یا نه، پاک، و ناخالصی آن زدوده شود. لغویان برای خلوص، معانی دیگری نیز بر شمرده اند؛ مانند رسیدن، نجات یافتن، کناره گیری کردن از دیگران و ویژه خود گردانیدن که در هر یک از این معانی، به نوعی معنای اصلی این ریشه یا لوازم آن وجود دارد. «اخلاص» به معنای خالص کردن، پاک گردانیدن و برگزیدن است. مقصود از آن در فرهنگ اسلامی، پاک کردن نیّت از غیر خدا و انجام دادن عمل برای خدا است.
وَمَا أُمِرُ وا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّـهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ ۚ وَذَٰلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ﴿٥﴾ (ترجمه: و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند، و در حالی که به توحید گراییده اند، دین را برای او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زکات بدهند، و دین پایدار همین است.)

جدول کلمات

ارادت

پیشنهاد کاربران

ارادت، خلوص، صدق

خالص بودن ، پاکی نیت

پاک بودن

مثل آب باش. که در ظاهر و باطن. یه رنگ است. پاک بودن. پاکی. بی ریا. برای رضای خدا کاری انجام دادن .

همه ی کوشش خود را بدون توجه به دیگران و تنها برای خدمت به کسی یا انجام دستورهایش به کار بردن با این هدف که مورد پسند او واقع شود.

پاکدلی و پاکدامنی

پاکی

خلوص نیت

در درگه ما دوستی یک دله کن

هر چیز که غیرماست آنرا یله کن

یک صبح به اخلاص بیا بر در ما

گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن

پاکی عمل درست تره

بی ریا بودن

پاک بودن ، مطهر بودن

پاک دلی

پیراستن از امیزه ها

صدق و صفا. [ ص ِ ق ُ ص َ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) خلوص. راستی. حقیقت :
هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم همساز.
حافظ.


کلمات دیگر: