کلمه جو
صفحه اصلی

انی


مترادف انی : ( آنی ) بلافاصله، دردم، فوراً، فوری، فی الفور، زودگذر، موقتی، موقت

متضاد انی : ( آنی ) دیرپا

برابر پارسی : ( آنی ) گذرا، بی درنگ، زودگـُذر، گـُذرا

فارسی به انگلیسی

inductive, a posteriori


abrupt, offhand, immediate, instantaneous, momentary, spontaneous

فارسی به عربی

آنی , خاطف , فوری

فرهنگ اسم ها

اسم: آنی (دختر) (ترکی) (تلفظ: ani) (فارسی: آنی) (انگلیسی: ani)
معنی: خاطره

مترادف و متضاد

posthaste (صفت)
انی

momentary (صفت)
زود گذر، انی

temporary (صفت)
زود گذر، سپنج، انی، موقتی، موقت، سپنجی

immediate (صفت)
بی درنگ، بدیهی، ضروری، فوری، بلا واسطه، پهلویی، انی

instantaneous (صفت)
فوری، انی

فرهنگ فارسی

( آنی ) شهری در ارمنستان که وقتی پایتخت آن ناحیه بود . در ۱۳۱۳ م . بواسطه زلزله خراب شد . آنی در قرن هشتم م . در تصرف خلفای اسلام بود .
علامت نسبت در بعضی کلمات عربی : روحانی جسم-انی صمد- انی .
( صفت ) منسوب به ( ان ) : ۱ - آنکه ان کند کودکی که بسیار خود را ملوث کند . ۲ - مالیده به ان مالیده بگه گهی .
برهان انی در برابر لمی آن پی بردن از معلول است به علت . به واسطه دلیل انی یعنی برهانی از وجود بر موجد استدلال می کنند و از اثر به موثر می رسند .

لغت نامه دهخدا

( آنی ) آنی. ( اِخ ) نام شهر و دژی استوار به ارمینیه ، میان خلاط و گنجه.

آنی. ( ع ص ) آن. آب بغایت گرم. ( مهذب الاسماء ). || مرد بغایت بردبار.

آنی. [ نی ی ] ( ع پسوند ) َانی. در بعض کلمات عرب بجای یاء نسبت آید، چون صنعانی ، منسوب بصنعاء.

آنی. ( ص نسبی ، ق ) فی الفور. فوری. آناً.

آنی. ( پسوند ) َانی. حرف نسبت است چون یاء: خسروانی. کیانی. کاویانی. پهلوانی ، بجای خسروی و کیی و کاوَیی و پهلوی :
ببخشای بر پهلوانی من
بدین بازوی خسروانی من.
فردوسی.
برافراشته کاویانی درفش
همایون همان خسروانی درفش.
فردوسی.
یکی پهلوانی نهادند خوان
نشستند بر خون او فرّخان.
فردوسی.
کنون تاجت آوردم ای شاه و تخت
ببار آمد آن خسروانی درخت.
فردوسی.
پیاده بدینسان ز پرده سرای
برنجیدت آن خسروانی دو پای.
فردوسی.
وز این ریدکان سپهبدپرست
وز این باغ و این خسروانی نشست.
فردوسی.
تنش را یکی پهلوانی قبای
بپوشید و از کوه بگذارْد پای.
فردوسی.
گشاده زبان و جوانیت هست
سخن گفتن پهلوانیت هست.
فردوسی.
ترا گاه بزم است و آوای رود
کشیدن ْ می و پهلوانی سرود.
فردوسی.
دو لب پر ز خنده دو رخ پر ز شرم
کیانی زبان پر ز گفتار نرم.
فردوسی.
بدان تیز زهر آبگون خنجرش
همی کرد چاک آن کیانی برش.
فردوسی.
بزور کیانی بیازید دست
جهانسوز مار از جهانجو بجست.
فردوسی.
بتندی میان کیانی به بست
بر آن باره شیردل برنشست.
فردوسی.
سخنهای منظوم شاعر شنیدن
بود سیرت و شیمت خسروانی.
منوچهری.

انی. [ اَ نا / اِ نا ] ( ع اِ ) ساعت. ( ترجمان علامه جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) ( ناظم الاطباء ). ساعت و بهره ای از شب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || بردباری و وقار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اناة. ( اقرب الموارد ).

انی. [ اِن ْ نی ] ( ع اِ ) مرکب از اِن حرف مشبه و یا ( ضمیر متکلم )؛ همانا من.

انی. [ اِ نا ] ( ع اِ ) ساعت و بهره ای از شب. ( منتهی الارب ). ج ، آناء. ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) نزدیک شدن و حاضر گردیدن. || بپایان رسیدن گرمی چیزی. || رسیدن هنگام پختگی چیزی و پخته شدن. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || درنگی کردن. || سستی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

انی . [ اَ نا / اِ نا ] (ع اِ) ساعت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). ساعت و بهره ای از شب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || بردباری و وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اناة. (اقرب الموارد).


انی . [ اَن ْ نا ] (ع اِ) ظرف مکان به معنی اَین (کجا) و در این صورت دو فعل را جزم دهد: انی تجلس اَجلس . || از کجا: انی لک هذا؛ از کجا آورده ای ؟ || به معنی ظرف زمان ؛ چه وقت . چه هنگام : انی جئت ؛ چه وقت آمدی ؟ || استفهامی : انی یحیی هذه اﷲ بعدموتها؛ چگونه زنده میکند خدا این را پس از مردنش .


انی . [ اِ نا ] (ع اِ) ساعت و بهره ای از شب . (منتهی الارب ). ج ، آناء. (از اقرب الموارد). || (مص ) نزدیک شدن و حاضر گردیدن . || بپایان رسیدن گرمی چیزی . || رسیدن هنگام پختگی چیزی و پخته شدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درنگی کردن . || سستی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


انی . [ اِن ْ نی ] (ع اِ) (اصطلاح فلسفه ٔ و منطق ) برهان انی در برابر برهان لمی . و آن پی بردن از معلول است به علت . بواسطه ٔ دلیل انی یعنی برهانی از وجود بر موجد استدلال میکنند و از اثر به مؤثر میرسند. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). رجوع به لمی شود.


انی . [ اِن ْ نی ] (ع اِ) مرکب از اِن حرف مشبه و یا (ضمیر متکلم )؛ همانا من .


انی . [ اُ نی ی ] (ع مص ) درنگی کردن . || سستی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

( آنی ) ۱. موقت، موقتی.
۲. فوری، بی درنگ.
۱. موقت، موقتی.
۲. فوری، بی درنگ.

دانشنامه عمومی

آنی. آنی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آنی (خدا)
آنی (شهر باستانی)
آنی (فیلم ۲۰۱۴)
آنی (نام کوچک)

دانشنامه آزاد فارسی

آنی. پایتخت دوم و قدیمِ ارمنستان، در عهد پادشاهی آشوت سوم، از دودمان بگراتیان (حک: ۹۵۲ـ۹۷۷م) و جانشین او، سمباط دوم. گویا نام این شهر برگرفته از نام آناهیتا، ایزدبانوی ایرانی، است. آشوت شهر آنی را بر گرد دژی به همین نام ساخت و رونق داد. رومیان در دورۀ قسطنطین مونوماخوس، آنی را تصرف کردند (۱۰۴۵م). در ۱۰۶۴م آلب ارسلان سلجوقی آن جا را تصرف و ویران کرد. این شهر بار دیگر آباد شد، اما با حملات جلال الدین ملک شاه (۱۲۲۶م) و مغولان (۱۲۳۹م) و سرانجام زمین لرزۀ شدیدی در ۱۳۱۹م تماماً ویران شد. ویرانه های آنی در نزدیکی شهر قارص، در ترکیۀ کنونی، برجای مانده است.

نقل قول ها

آنی (فیلم ۲۰۱۴). آنی (به انگلیسی: Annie) فیلمی در سبک موزیکال و کمدی-درام به کارگردانی ویل گلوک است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی إِنِّی: یقیناً من
معنی أَنِّی: که من
معنی قَالِینَ: دشمنان ( عبارت "إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ﭐلْقَالِینَ" یعنی : یقیناً من عمل شما را دشمن میدارم)
معنی تَکُونَ: که باشد - که باشی ("که نباشی" در ترکیبی مانند : "إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ ﭐلْجَاهِلِینَ (هود46):تو را پند می دهم تا از جاهلان نباشی")
معنی طه: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که " طه " خود یکی از اسماء رسول خدا است ، و معنایش "یا طالب الحق الهادی الیه "است یعنی ای که طالب حق و هدایت کننده خلق به سوی آنی )
معنی نُّونِ: ماهی (ذا النون یعنی صاحب ماهی ، که لقب حضرت یونس فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پس نفرینشان کرد و از خدا خواست تا عذابشان کند همین که نشا...
معنی ذَا ﭐلنُّونِ: لقب حضرت یونس علی نبینا و علیه السلام (کلمه نون به معنای ماهی است و ذا النون یعنی صاحب ماهی ، یونس پیغمبر فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پ...
معنی یُونُسَ: از پیامبران الهی علی نبینا و علیهم السلام (ذا النون یعنی صاحب ماهی ، یونس پیغمبر فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پس نفرینشان کرد و از خدا خ...
ریشه کلمه:
انن (۱۸۳۵ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

گویش مازنی

/aani/ جن - جن زده & انده

۱جن ۲جن زده


انده


پیشنهاد کاربران

پاسی

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) به آن: جیرینگی گویند.

اِنی یکی از نام های اصیل ایرانی به زبان کردی باستان می باشد. مردم محله در کرد معتقد هستند که اِنی به معنی بزرگ، بزرگ زاده و عظیم می باشد.

سه سوت!

سریع
زود

انی یعنی بزرگی/عظیم/کبیر

انی. [ اَن ْ نا ] ( ع اِ ) کجا، از کجا، چه وقت، چگونه. باید ببینیم در جمله کدام معنی مناسب است گاها از چهار معنی گفته شده یکی با جمله سازگار خواهد بود.

منم
منم که


آنی : آنی یک واژه ایرانی است به معنای فوراً . این واژه در لغتنامه ی سغدی به شکل یونیثyōnēɵ و به معنای: درجا، یهو، یکمرتبه ، ثبت شده است.

معرفی یادسپاری به روش ساخت تصویر ذهنی ( با حافظه سپاری چندین کلمه با هم ) :
در یک خانواده ی ترک، آنا ( مادر به ترکی ) و آتا ( پدر به ترکی ) و آتیه ( نام دخترشان در این قصه و به معنی آینده ) در آشپزخانه مشغول آشپزی هستند آنا می گوید، آتیه، آنی ( فورا ) یک آنیه ی ( ظرف ) آب بیار که غذامون سوخت، آتیه در آنی ( در لحظه ای ) ، آینه شمع دان بدست آنا می دهد آتا داد می زند آتیه ، آنا آنیه می خواست نه آینه، و بعد غرغر می کند که چه دختری آنا تربیت کرده است و آتیه قول می دهد که در آتی ( آینده ) بیشتر دقت کند. [البته آنیه جمع است و به معنای ظرف هاست، دقت شود. ( جمع انا ) ]
این داستان، که نوعی بازی با کلمات است همراه با تصور ذهنی ان می تواند یادسپاری کلماتی چون آنا، آتا، آنی، آنیه، آتیه را آسان تر و مدت ماندگاری در حافظه را از جهت تداعی داستان در ذهن بیشتر کند. برای یادسپاری بهتر توصیه هایی شده است از جمله ارتباط برقرار کردن کلمات جدید با کلمات آشنای قبلی، افزودن طنز و حالت غیر طبیعی دادن به داستان، دیدن تصویر ذهنی همراه با رنگ و صدا و حرکت و احساس وغیره؛ پیروز باشید.

در استعمالات عرب و حتی در قرآن مجید می بینیم که در برخی موارد از واژه "اِنّا" و در موارد دیگر از واژه "اِنَّنا" ، همچنین گاه از واژه "اِنّی" و گاه از "اِنَّنی" استفاده می شود.
در این زمینه باید گفت، "اِنّا" در اصل "اِنّنا" بوده، ترکیبی از "اِنّ" و ضمیر متکلم مع الغیر "نا"!
و "اِنّی" نیز در اصل "اِنَّنی" بوده، ترکیبی از اِنَّ و نون وقایه و ضمیر متکلم وحده"ی"
به دلیل اجتماع سه نون، یکی از نون ها را می توان برای تخفیف حذف کرد.
همان گونه که در علم ادب بیان شده، حروفی در کلام عرب وجود دارند که اگر آورده نشوند خلل و اشکالی در اصل معنا به وجود نمی آید، ولی آوردنشان در کلام سبب تأکید کلام می شود. بنابراین هرگاه متکلم احساس کند کلامش علاوه بر تأکید شدن به سبب اِنَّ نیاز به تأکید بیشتری دارد، نون را در کلامش می آورد و با لفظ "اِنَّنی" یا "اِنَّنا" با مخاطب سخن می گوید، مانند سخن موسی و هارون ( علیه السلام ) با پروردگار متعال برای رساندن و القای ترس بیش از حد از روبرو شدن با فرعون و جواب پروردگار به آنان مبنی بر تأکید بر معیت و همراهی با آنان جهت از بین بردن این ترس مفرَط در آیات:
قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا أَوْ أَنْ یَطْغی ( طه، 45 ) .
قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى ( طه، 46 ) .
هر گاه نیاز به تأکید مضاعف نباشد نون آورده نمی شود. بنابر این، آوردن و نیاوردن نون، دایر مدار احتیاج به تأکید مضاعف و عدم احتیاج به آن است که تشخیص مصادیق آن با توجه لوازم زمانی و مکانی بر عهده متکلم حکیم می باشد. ( برگرفته از سایت شیعه نیوز )


کلمات دیگر: