مترادف تسکین : آرامش، التیام، تخفیف، تسلی، دلجویی، فروکش، آرامش بخشیدن، آرام کردن، تسلی بخشیدن، تسلی دادن
برابر پارسی : آرام کردن، دلداری، آرامش، دل آسایی
quieting, appeasing, pacification, alleviation
alleviation, mitigation, palliation, relief, sedation, solace
آرامش، التیام، تخفیف، تسلی
دلجویی
فروکش
آرامش بخشیدن، آرام کردن
تسلی بخشیدن، تسلی دادن
۱. آرامش، التیام، تخفیف، تسلی
۲. دلجویی
۳. فروکش
۴. آرامش بخشیدن، آرام کردن
۵. تسلی بخشیدن، تسلی دادن
ناصرخسرو.
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
تسکین . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار که در بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین و بر 54 هزارگزی باختر معلم کلایه و 30 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 59 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ فشام و محصول آنجا غله و لبنیات و عسل و انگور است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه صعب دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
تسکین . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم علیا که در بخش سیردان شهرستان زنجان و 36 هزارگزی شمال باختری سیردان و سر راه عمومی مالرو طارم بالا به منجیل قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 264 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غله و پنبه است . شغل مردم آنجا زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
آرامش