کلمه جو
صفحه اصلی

سپاه


مترادف سپاه : ارتش، جند، جیش، خیل، رژیمان، فوج، قشون، گند، لشکر، هنگ

فارسی به انگلیسی

army, corps, host, legion

army, host


فارسی به عربی

جیش , مضیف

مترادف و متضاد

army (اسم)
ارتش، سپاه، لشکر، گروه، جمعیت، صف، دسته

host (اسم)
سپاه، گروه، دسته، خواجه، ازدحام، خانه دار، مهمانخانه دار، میزبان، صاحبخانه، مهمان دار، انگل دار

corps (اسم)
سپاه، لشکر، گروه، دسته، هیئت

ارتش، جند، جیش، خیل، رژیمان، فوج، قشون، گند، لشکر، هنگ


فرهنگ فارسی

سپه، لشکر، قشون، اسپه، قسمتی ازارتش، اسپاه
( اسم ) ۱ - واحدی از لشکریان ( قدیم ) لشکر قشون جیش . ۲ - واحدی نظامی شامل چند ( و معمولا سه ) لشکر هر ارتش شامل چند سپاه است .

فرهنگ معین

(س ) [ په . ] (اِ. ) لشکر، قشون .

لغت نامه دهخدا

سپاه. [س ِ ] ( اِ ) از پارسی باستان «تَخمه سپاد» ، اوستا «سپاذه » ( قشون )، ارمنی عاریتی و دخیل «سپه » ، استی «افساد» و «افساد» ( مقدار بسیار، سپاه ، فوج )، پهلوی «سپاه » ( مجموعه لشکریان ). رجوع شود به اسپاه ، اسبه ، سپه. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). فوج و لشکر. ( آنندراج ). لشکر گشن و انبوه. اسپاه و اسپه از این لغت است. ( شرفنامه منیری ). جند. ( ترجمان القرآن ). جیش. ( دهار ). عسکر. قشون. لشکر. خیل. ( دهار ) :
خوبان همه سپاهند اوشان خدایگان است
مر نیک بختیم را بر روی او نشان است.
رودکی.
سپاه اندک و رای و دانش فزون
به از لشکر گشن بی رهنمون.
ابوشکور.
سپاهی که نوروز گرد آورد
همه نیست گردش ز ناگه شجام.
دقیقی.
پیاده بدانند و پیل و سپاه
رخ و اسب و رفتار فرزین و شاه.
فردوسی.
رده برکشیده سپاهش دو میل
بدست چپش هفتصد ژنده پیل.
فردوسی.
نباید که بیکار باشدسپاه
نه آسوده از رنج و تدبیر شاه.
اسدی.
با لشکر زمانه و با تیغ تیز دهر
دین و خرد بس است سپاه و سپر مرا.
ناصرخسرو.
تنها یکی سپاه بود دانا
نادانْت با سپاه بود تنها.
ناصرخسرو.
سپاه زنگ بغیبت او [ شاه ستارگان ] بر لشکر روم چیره گشت. ( کلیله و دمنه ). || درشت. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. قسمتی از ارتش که شامل چند لشکر باشد.
۲. نیروی نظامی ثابتی در ایران که بعد از انقلاب اسلامی تشکیل شد.
۳. [قدیمی] لشکر، قشون: سپاه اندک و رای و دانش فزون / به از لشکر گشن بی رهنمون (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۱۰۵ ).

دانشنامه عمومی

سپاه — یگانی راه کنشی که دارای تجهیزات و تسلیحات لازم برای اجرای عملیات رزمی است و از دو یا سه لشکر تشکیل می شود.
Tsouras, P.G. Changing Orders: The evolution of the World's Armies, 1945 to the Present Facts On File, Inc, 1994. ISBN 0-8160-3122-3
در تقسیمات نظامی، سپاه (به ترکی و فارسی افغانی: قول اردو؛ به ترکی استانبولی: Kolordu) نام یگانی است که از لشکر بزرگتر و از ارتش کوچکتر باشد. این یگان یک آرایش نظامی بزرگ یا گروه مدیریتیِ نظامی است که غالباً وظایف معمول نظیر توپخانه را بر عهده دارد. ممکن است سپاه برای نامیدن یگان های خاص یا یک رستهٔ خاص استفاده شود که برای نمونه می توان به سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده و سپاه تفنگداران دریایی پادشاهی بریتانیا اشاره کرد.
از این واژه بعدها برای نامیدن سازمان های ارائه دهندهٔ خدمات عمومی نیز استفاده شد که دارای ساختارهای شبه نظامی بودند. برای نمونه: سپاه صلح و انواع سپاه های آمبولانس در ایالات متحدهٔ آمریکا و برخی از سازمان های مردم نهاد. در ایران نیز از این نام برای اطلاق به نهادهایی نظیر سپاه دانش، سپاه ترویج و آبادانی و سپاه بهداشت استفاده شده است.
امروزه در ایران از واژهٔ سپاه به طور اختصاری و اصطلاحی برای اشاره به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره می شود. در حال حاضر، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک نیروی شبه نظامی مستقل است که دارای تقسیمات سازمانی گستره، در حد یک ارتش کلاسیک است. این سازمان در حال حاضر قدرتمندترین نیروی شبه نظامی در خاورمیانه و صرفاً به لحاظ انضباطی، تحت امر فرماندهی نیروهای مسلح ایران است و فعالیت های بین المللی گوناگونی را با همکاری دیگر گروه های شبه نظامی منطقه ای انجام می دهد. در سال های گذشته از سوی برخی دولت ها و سازمان های بین المللی، اتهاماتی متوجه این سازمان بوده این که جمهوری اسلامی همواره آن ها را رد کرده است.

سپاه (آبدانان). سپاه (آبدانان)، روستایی از توابع بخش زرنه شهرستان ایوان در استان ایلام ایران است.
این روستا در دهستان کلان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

سپاه (یگان نظامی). در تقسیمات نظامی، سپاه (یا به فارسی افغانی: قول اردو؛ به ترکی استانبولی: Kolordu) نام یگانی است که از لشکر بزرگتر و از ارتش کوچکتر باشد. این یگان یک آرایش نظامی بزرگ یا گروه مدیریتیِ نظامی است که غالباً وظایف معمول نظیر توپخانه را بر عهده دارد. ممکن است سپاه برای نامیدن یگان های خاص یا یک رستهٔ خاص استفاده شود که برای نمونه می توان به سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده و سپاه تفنگداران دریایی پادشاهی بریتانیا اشاره کرد.
از این واژه بعدها برای نامیدن سازمان های ارائه دهندهٔ خدمات عمومی نیز استفاده شد که دارای ساختارهای شبه نظامی بودند. برای نمونه: سپاه صلح و انواع سپاه های آمبولانس در ایالات متحدهٔ آمریکا و برخی از سازمان های مردم نهاد. در ایران نیز از این نام برای اطلاق به نهادهایی نظیر سپاه دانش، سپاه ترویج و آبادانی و سپاه بهداشت استفاده شده است.
امروزه در ایران از واژهٔ سپاه به طور اختصاری و اصطلاحی برای اشاره به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره می شود. در حال حاضر، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک نیروی نظامی مستقل است که دارای تقسیمات نظامی در حد یک ارتش کلاسیک است.

دانشنامه آزاد فارسی

سپاه (corps)
آرایشی نظامی که از دو تا پنج لشکر تشکیل می شود. استعداد رزمی آن بین ۵۰هزار و ۱۲۰هزار نفر است. همۀ نیروهای سه گانۀ ارتش دارای سپاه اند. فرماندهی یک سپاه به عهدۀ سپهبد و یا در امریکا به عهده یک ژنرال سه ستاره است. دو سپاه یا بیشتر یک ارتش گروه را تشکیل می دهند.

واژه نامه بختیاریکا

اُردی

جدول کلمات

جیش

پیشنهاد کاربران

عسکر

لشکر

سپاه:لشکر، گروعی که در برابرجنگ مقاوت می کنند


کلمات دیگر: