کلمه جو
صفحه اصلی

سورو

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان گورگ سردشت بخش سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد

لغت نامه دهخدا

سورو. [ س ِ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گورگ سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد. دارای 215 تن سکنه. آب آن از رودخانه سردشت و محصول آنجا غلات ، توتون و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دانشنامه عمومی

سورو نام موارد زیر است:
سورو (لنگه) نام روستایی در استان هرمزگان.
سورو (دیر) نام روستایی در استان بوشهر.
‍سورو (غذا) نام یکی از غذ ا های محلی مردم لامرد است.

سورو نام یکی از محله های باستانی بندرعباس است که در غربی ترین قسمت این شهر واقع شده است. این محله به نام سورو قدیم نیز مشهور است .


واژه نامه بختیاریکا

( سورَو * ) گیاهیست
( سورَو ) شوراب؛ چلگرد

پیشنهاد کاربران

یکی از غذاهای محلی شهرستان لامرد که از ماهی هشنه تولید میشود. . . ( ماهی پاک شده را در ظرفی ریخته و به مقدارلازم نمک میزنن و ظرف را پلمپ میکنن حدودا چند هفته باید بگذرد تا ماهی ها در آن ظرف توسط نمک ها تغییر شکل و . . . دهند و سپس آماده استفاده میشود. معمولا سورو را با روغن محلی میخورند. . . )

سورو ( S�r� ) :در زبان ترکی به معنی گله گوسفند و بز


کلمات دیگر: