کلمه جو
صفحه اصلی

گیتی


مترادف گیتی : آفاق، جهان، دنیا، دهر، عالم

فارسی به انگلیسی

cosmos, creation, macrocosm, universe, world

world


فارسی به عربی

عالم

فرهنگ اسم ها

اسم: گیتی (دختر) (فارسی) (کهکشانی) (تلفظ: giti) (فارسی: گيتي) (انگلیسی: giti)
معنی: جهان، دنیا، کره ی زمین، کیهان، عالم

(تلفظ: giti) جهان ، دنیا ، کره‌ی زمین ؛ (در نجوم) کیهان .


مترادف و متضاد

universe (اسم)
کیهان، عالم، افرینش، دنیا، جهان، گیتی، کائنات، عالم وجود، دهر، کون و مکان

world (اسم)
عالم، دنیا، جهان، گیتی

فرهنگ فارسی

جهان، دنیا، روزگار
( اسم ) ۱ - جهان عالم : آن یافتی است در غفلت ناخواسته در آمده و رهی با خود پرداخته در مشاهد. قریب و مطالع. جمع افروخته مهر ازل سود کرده و دو گیتی بزیان برده . ۲ - عالم سفلی کر. زمین : ز بهر جهاندار شاه کیان ببستند گردان گیتی میان . یا آن گیتی . آخرت آن جهان . یا این گیتی . این دنیا این جهان . یا دو گیتی . دو جهان دو عالم کونین : ۳ - وضع جهان اوضاع : چو گیتی چنان دید شاپور گرد عنان کیی بارگی را سپرد . ۴ - گل گیتی
دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان .

فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) ۱ - دنیا، جهان . ۲ - کاینات .

لغت نامه دهخدا

گیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 37هزارگزی شمال خاوری کرمان و2هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 145 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


گیتی. ( اِ ) جهان. کره زمین. عالم سفلی. ( از برهان قاطع ) ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). کره خاکی. کره ارض :
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه.
رودکی.
هموار خواهی کرد گیتی را
گیتی است کی پذیرد همواری.
رودکی.
گیتیت چنین آمد گردنده بدین سان
هم باد برین آمد و هم باد فرودین.
رودکی.
دقیقی چار خصلت برگزیده ست
به گیتی در ز خوبی ها و زشتی.
دقیقی.
ابوسعد آنکه از گیتی بدو بربسته شد دلها
مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا.
دقیقی.
به سوی زواره یکی بنگرید
کزین سان شگفتی به گیتی که دید.
فردوسی.
به گیتی رونده بود کام اوی
به منشورها بر بود نام اوی.
فردوسی.
ز بهر جهاندار شاه کیان
ببستند گردان گیتی میان.
فردوسی.
از حسن رای تست که گیتی گوای تست
گیتی سرای تست ز کیماک تا خزر.
فرخی.
ولیکن تو از آن ترسی که چون گیتی ترا گردد
شمار گیتی از تو باز خواهد داور سبحان.
فرخی.
شه گیتی ز غزنی تاختن برد
بر افغانان و بر گبران کهبر.
عنصری.
شاهی که ز مادر ملک و مهترزاده است
گیتی بگرفته ست و بخورده ست و بداده ست.
منوچهری.
بی من نتوان کردن شادی و طرب هیچ
زیرا که بدین گیتی اصل طرب این است.
منوچهری.
تا روم ز هند لاجرم شاها
گیتی همه زیر باج و ساکردی.
عسجدی.
به گیتی عاشقی بی غم نباشد
خوشی و عاشقی باهم نباشد.
( ویس و رامین ).
چو گیتی را به آسانی توان خورد
چه باید با همه کس دشمنی کرد.
( ویس و رامین ).
هر آن گاهی که گیتی گشت بی من
مرا چه دوست در گیتی چه دشمن.
( ویس و رامین ).
سیزده سال شهنشاه بماند اندر حبس
کز همه نعمت گیتیش یکی صبر ندیم.
( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390 ).
دل از آز گیتی چه پرکرده ای
از او چون بری آنچه ناورده ای.
اسدی.
گیتی بشنو که می چه گوید
با بی دهنی وبی زبانی.
ناصرخسرو.
گیتی بسان خاطر بی غفلت

گیتی . (اِ) جهان . کره ٔ زمین . عالم سفلی . (از برهان قاطع) (از بهار عجم ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کره ٔ خاکی . کره ٔ ارض :
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه .

رودکی .


هموار خواهی کرد گیتی را
گیتی است کی پذیرد همواری .

رودکی .


گیتیت چنین آمد گردنده بدین سان
هم باد برین آمد و هم باد فرودین .

رودکی .


دقیقی چار خصلت برگزیده ست
به گیتی در ز خوبی ها و زشتی .

دقیقی .


ابوسعد آنکه از گیتی بدو بربسته شد دلها
مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا.

دقیقی .


به سوی زواره یکی بنگرید
کزین سان شگفتی به گیتی که دید.

فردوسی .


به گیتی رونده بود کام اوی
به منشورها بر بود نام اوی .

فردوسی .


ز بهر جهاندار شاه کیان
ببستند گردان گیتی میان .

فردوسی .


از حسن رای تست که گیتی گوای تست
گیتی سرای تست ز کیماک تا خزر.

فرخی .


ولیکن تو از آن ترسی که چون گیتی ترا گردد
شمار گیتی از تو باز خواهد داور سبحان .

فرخی .


شه گیتی ز غزنی تاختن برد
بر افغانان و بر گبران کهبر.

عنصری .


شاهی که ز مادر ملک و مهترزاده است
گیتی بگرفته ست و بخورده ست و بداده ست .

منوچهری .


بی من نتوان کردن شادی و طرب هیچ
زیرا که بدین گیتی اصل طرب این است .

منوچهری .


تا روم ز هند لاجرم شاها
گیتی همه زیر باج و ساکردی .

عسجدی .


به گیتی عاشقی بی غم نباشد
خوشی و عاشقی باهم نباشد.

(ویس و رامین ).


چو گیتی را به آسانی توان خورد
چه باید با همه کس دشمنی کرد.

(ویس و رامین ).


هر آن گاهی که گیتی گشت بی من
مرا چه دوست در گیتی چه دشمن .

(ویس و رامین ).


سیزده سال شهنشاه بماند اندر حبس
کز همه نعمت گیتیش یکی صبر ندیم .

(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390).


دل از آز گیتی چه پرکرده ای
از او چون بری آنچه ناورده ای .

اسدی .


گیتی بشنو که می چه گوید
با بی دهنی وبی زبانی .

ناصرخسرو.


گیتی بسان خاطر بی غفلت
پرنور نفع و خیر ازیرا شد.

ناصرخسرو.


صبح صادق عرصه ٔ گیتی رابه نور جمال خویش منور گردانید. (کلیله و دمنه ).
گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود
گردون کبودجامه شد از ماتم وفا.

خاقانی .


شاه بود آگه که وقتی ماهی و گاو زمین
کلی اجزای گیتی را کنند ازهم جدا.

خاقانی .


خدایا تا جهان را آب و رنگ است
فلک رادور و گیتی را درنگ است .

نظامی .


- ترکیبات :
گیتی آرا. گیتی آرای . گیتی آراستن . گیتی آفریدن . گیتی آفرین . گیتی افروز. گیتی افزای . گیتی افروختن . گیتی افروزی . گیتی پرور. گیتی پژوه . گیتی پسند. گیتی پناه . گیتی خدای . گیتی خدیو. گیتی خرام . گیتی خور. گیتی دار. گیتی داور. گیتی ستان . گیتی شناس . گیتی فروز. گیتی فزای . گیتی کرده . گیتی گرد. گیتی گروه .گیتی گشا. گیتی گشای . گیتی نکوه . گیتی نما. گیتی نمای . گیتی نورد. در هریک از این ترکیبات رجوع به ردیف خود شود.
- آن گیتی ؛ آخرت . آن جهان :
اگر رحمت نیاری من بمیرم
در آن گیتی ترا دامن بگیرم .

(ویس و رامین ).


- این گیتی ؛ این دنیا. این جهان .
- دو گیتی ؛ این دنیا و آن دنیا. دنیا و آخرت . دو جهان :
بوی در دو گیتی ز بد رستگار
نکوکار گردی بَرِکردگار.

فردوسی .


دو گیتی را نهاد و راستی کرد
به مویی اندر او کژی نیاورد.

(ویس و رامین ).


- سفله گیتی ؛ گیتی پست و دون :
به چشمم ندارد خطر سفله گیتی
به چشم خردمند ازیرا خطیرم .

ناصرخسرو.


|| روزگار. (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) (فرهنگ شعوری ) (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
همچنان گیتی که دارد آبگین
چون بماند داستان من برین .

رودکی .


خوشا نبیذ غارجی با دوستان یکدله
گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله .

شاکر بخاری (از لغت فرس ).


مَلِک چو اختر و گیتی سپهر و در گیتی
همیش باید گشتن چو بر سپهر اختر.

عنصری .


یکی مهره باز است گیتی که دیو
ندارد به ترفند او هیچ تیو.

عنصری .


به گیتی در آن است درویشتر
کش از آز بر دل گره بیشتر.

اسدی .


شدستم ز انده گیتی مسلم
چو گشتم ز انده عزلت ممکن .

خاقانی .


هرآنکه گردش گیتی به کین او برخاست
بغیر مصلحتش رهبری کند ایام .

سعدی .


|| بمجاز، حیات و زندگی و عمر :
که گیتی سپنج است و جاوید نیست
فری برتر از فر جمشید نیست .

فردوسی .


که فرجام ، روز تو هم بگذرد
خنک آنکه گیتی به بد نسپرد.

فردوسی .


|| کنایت از وضع و اوضاع :
چو گیتی چنان دید شاپور گرد
عنان کئی بارگی را سپرد.

فردوسی .


|| در تداول حکمت اشراق ، گیتی به معنی عالم ظلمانی جسمانی است . شیخ اشراق گوید: جهان به دو گونه تقسیم شود، مینوی و آن جهان نورانی روحانی است و گیتی آن عالم ظلمانی جسمانی . رجوع به حاشیه ٔ حکمة الاشراق چ کربن ص 157 شود. عالم ماده . ناسوت . عالم فنا. || گلی است بسیار خوشبوی که از دریای بصره آورند. (برهان قاطع). رجوع به گیتی آرای شود.

فرهنگ عمید

جهان، دنیا، روزگار.

دانشنامه عمومی

الگو:کیهان شناسی فیزیکیگیتی (به انگلیسی: Universe) عبارت است از کل زمان و فضا و محتویات آن که شامل سیارات، اقمار، ریزسیارات، ستارگان، کهکشانها و محتویات فضای میان کهکشانی و در واقع کل ماده و انرژی می شود. اندازه گیری دقیق گیتی به علت پیوسته رو به گسترش بودنِ آن از تمامی جهت ها ممکن نیست، اما نظریه های متعددی دربارهٔ شکل گیری و تغییر و تکامل آن مطرح شده است.
کیهان شناسی دینی
کیهان شناسی
کیهان شناسی هندو
فرانک تیپلر
نظریه جهان تنظیم شده
جهان قابل مشاهده
نخستین مدل های علمی گیتی توسط فلاسفه یونان و هند باستان پدید آمدند که زمین-مرکز بودند و زمین را مرکز جهان می دانستند. در گذر سده های پس از آن، مشاهدات نجومی دقیقتر به نیکلاس کوپرنیک (۱۴۷۳–۱۵۴۳) کمک کرد تا مدل خورشید-مرکزی را برپایه مرکزیت خورشید در منظومه شمسی ارائه دهد. با بهره گیری از کارهای کوپرنیک و همچنین تیکو براهه (۱۵۴۶–۱۶۰۱) و قوانین گردش سیارات کپلر(۱۵۷۱–۱۶۳۰)، سر ایزاک نیوتن (۱۶۴۳–۱۷۲۷) قانون جهانی گرانش را معرفی نمود. در مشاهدات بعدی نیز مشخص شد که منظومه شمسی در کهکشانی به نام راه شیری قرار دارد که تنها یکی از کهکشان های پرشمار موجود در جهان است. چنین تصور می شود که کهکشان ها به شکل یکنواخت پراکنده شده اند و در همه جهات یکسان هستند در نتیجه جهان گوشه یا مرکز ندارد. مشاهدات اوایل قرن بیستم نشان داد که جهان آغازی داشته است و با نرخی فزاینده در حال انبساط است. بیشتر جرم موجود در جهان در قالب نوعی ناشناخته از ماده است که ماده تاریک نامیده می شود. جهان از ۴٫۹٪ ماده معمولی، ۲۶٫۶٪ ماده تاریک و ۶۸٫۵٪ انرژی تاریک تشکیل شده است.
نظریه مهبانگ، مدل کیهان شناسی پذیرفته شده کنونی است که شکل گیری جهان را توصیف می کند. بنابراین نظریه فضا و زمان در لحظه پیدایش جهان (مهبانگ) پدید آمدند و مقدار ثابتی ماده و انرژی وجود دارد که انبساط جهان، از تراکم ماده و انرژی می کاهد. پس از انبساط اولیه، جهان به اندازه ای سرد شد که نخستین ذرات زیراتمی و سپس اتمهای ساده به وجود آمدند. سپس بر اثر نیروی گرانش ابرهای غول پیکری از اتم ها به وجود آمدند و به هم پیوستند تا ستارگان تشکیل شوند. سن جهان بر پایه مدل استاندارد نظریه مهبانگ، ۰٫۰۲۱ ± ۱۳٫۷۹۹ میلیارد سال تخمین زده می شود.
نظریه های متعددی در مورد سرانجام جهان و اینکه پیش از مه بانگ چه بوده است، مطرح شده اند. سایر فیزیکدانان و فلاسفه از گمانه زنی در این موارد پرهیز کرده و در مورد اینکه مراحل پیش از مه بانگ بتواند در دسترس دانش بشری قرارگیرد، تردید دارند. فرضیه های چندجهانی مختلفی نیز مطرح شده اند که پیشنهاد می دهند جهان ما تنها یکی از جهان های بسیار دیگری است که مشابه این جهان هستند.

جهان،دنیا


جدول کلمات

جهان

پیشنهاد کاربران

گیتی یعنی جهان. دنیا. اسم خواهر من گیتی و واقعا مثل معنیش روح بزرگی داره گیتی واقعا اسم زیبایی

گیتی یعنی جهان . دنیا. عالم . . .
واقعا دخترم دنیامه

نامهای اوستایی در زبان لکی: بختیار منصوری

رو به مرد کردم گفتم به لکی بگو این آتش را روشن کن. گفت چرا؟ گفتم بگو تا جواب دقیقی بهت بدم. گفت:"ائ آگره گیس ده". گفتم در کلام تو گیس چه معنی داد. گفت:روشن. گفتم اگر گیسا در واژه ی اوستایی به معنی گیتی یا جهان آمده دلیلش این است که در باور اوستایی جهان آتش است نور. و ما یادگار این فرهنگ کهنیم. آیا تا کنون فکر کرده بودی گیسیا یعنی روشنایی، مرد بهت زده نگریست و لبخندی زد و . . .



با شادمانی وارد اداره ی ثبت احوال شدم، شلوغ بود، نوبت گرفتم و نشستم. هنوز روی صندلی ننشستم که کسی سلامم کرد، کاک شاهو بود با همان لباس کردی تر تمیزش وشال محکم بسته به کمر. گفتم دو قلوها خوبند؟ همین چند روز پیش صاحب دو تا پسر دوقلو شده بود و من هم صاحب یک دختر ناز. گفتم برای گرفتن شناسنامه آمدی؟گفت: آره. گفتم اسمشونو چی گذاشتی؟گفت:آکو و سرکو.

نوبتش قبل از من بود شناسنامه ها را گرفت و رفت. مدتی گذشت. نوبت که به من رسید خانمی که متولی اینکار بودگفت:اسمشو چی میخوای بذاری؟ گفتم گیسیا . کتابی را باز کرد و گفت چنین اسمی نداریم. در ضمن معنیش چیست؟ آقایی بغل دستش بود گفت:یک اسم قدیمیست که بیشتر میان ما لکها رواج دارد. حالا منسوخ شده و به معنی گیس سیاه یا همان موی بلنداست. ضمن اینکه به حرفهایش گوش میکردم کتاب را هم نگاه میکردم. وا‍‍ژه ای مشابه گیسیا بود اما گیسیا نبود. گیسا و جلویش این گونه توضیح داده بود "یک واژه ی اوستاییست به معنی گیتی، جهان. . . " رو به مرد کردم گفتم به لکی بگو این آتش را روشن کن. گفت چرا؟ گفتم بگو تا جواب دقیقی بهت بدم. گفت:"ائ آگره گیس ده". گفتم در کلام تو گیس چه معنی داد. گفت:روشن. گفتم اگر گیسا در واژه ی اوستایی به معنی گیتی یا جهان آمده دلیلش این است که در باور اوستایی جهان آتش است نور. و ما یادگار این فرهنگ کهنیم.

آیا تا کنون فکر کرده بودی گیسیا یعنی روشنایی، مرد بهت زده نگریست و لبخندی زد. گفت:تا حالا به این فکر نکرده بودم. . . درخواستی دادم بعد از یک هفته موافقت شد و اسم را وارد کتاب کردیم اما نمی دانم معنایش را هم درست وارد کردند یا نه. راستی چه میشود در حفظ این واژه های باستانی مثل آثار باستانیمان وسواس به خرج دهیم. مگر نه اینکه اینها هم باستانی اند.



به نامم میبالم . .
و از پدر و مادر ممنونم که این نام زیبا رو بر من گذاشتن

آفاق، جهان، دنیا، دهر، عالم

دنیا، آفاق، علم، جهان، کیهان، دهر و. . . . .

هستی دنیا، جهان مادی و دنیایی که در آن زندگی می کنیم. به همراه کهکشان ها و ستارگان و سیاره ها
گیتی همچین نام دختر نیز است. که به عظمت و بزرگی هستی را به آن دختر نسبت می دهند یعنی آن دختر به اندازه هستی بزرگ است

زوایای گیتی: اطراف جهان.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۶ ) .

با خواندن دقیق اشعار دقیقی و فردوسی، متوجه خواهید شد که واژه “گیتی” بیشتر به معنی “روزگار” یا “زیستن” است، تا واژگانی چون جهان/گیهان، یا دنیا، یا عالم.


کلمات دیگر: