کلمه جو
صفحه اصلی

اذیت


مترادف اذیت : آزار، آزردن، ایذاء، تاذی، تصدیع، تعب، تعذیب، جفا، رنج، رنجه، زجر، زحمت، ستوهی، شکنجه، عذاب، عنا، محنت، مزاحمت

برابر پارسی : آزار، رنج، گزند

فارسی به انگلیسی

aggro, annoyance, fret, gibe, harassment, irritation, mischief, persecution, pinprick, vexation, harm, injury

harm, injury


aggro, annoyance, fret, gibe, harassment, irritation, mischief, persecution, pinprick, vexation


فارسی به عربی

اثر (مع الشد ) , اذی , ازعاج , ایذاء , عائق , مصدر الازعاج

مترادف و متضاد

fret (اسم)
ساییدگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی

annoyance (اسم)
رنجش، دلخوری، اذیت، ازار، ازردگی، سوزش

persecution (اسم)
شکنجه، اذیت، ازار، زجر

inconvenience (اسم)
ناراحتی، اذیت، نا سازگاری، ناجوری، اسیب، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، درد سر، نا مناسبی

tease (اسم)
اذیت

harassment (اسم)
اذیت، ازار، تعرض، ستوه، بستوه اوری

harm (اسم)
اذیت، صدمه، خسارت، زیان، ضرر، اسیب، خسران، گزند

nuisance (اسم)
اذیت، ازار، ناگواری، سر خر، مایه رنجش، مایه تصدیع خاطر

mischief (اسم)
اذیت، شیطنت، موذی گری، شرارت، بدسگالی

hindrance (اسم)
پا بند، اذیت، ازار، منع، بازماندگی، مانع، سبب تاخیر، پاگیری

آزار، آزردن، ایذاء، ایذاء، تاذی، تصدیع، تعب، تعذیب، جفا، رنج، رنجه، زجر، زحمت، ستوهی، شکنجه، عذاب، عنا، محنت، مزاحمت


فرهنگ فارسی

رنج و آزار، گزند، آسیب، شکنجه
۱ - ( اسم ) آزار ستوهی رنج زحمت تعب عنا محنت شکنجه عذاب . ۲ - ( مصدر ) رنجه شدن عذاب کشیدن . ۳ - ( مصدر ) آزار دادن رنجه کردن آزردن رنجانیدن : ( ... که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز نهاده . ) ( گلستان )

فرهنگ معین

(اَ یَّ ) [ ع . اذیة ] ۱ - (اِمص . ) آزار، رنج ، زحمت . ۲ - (مص ل . ) آزرده شدن ، رنج کشیدن . ۳ - (مص م . ) رنجانیدن ، اذا و اذی نیز گویند.

لغت نامه دهخدا

اذیت. [ اَ ذی ی َ ] ( ع مص ، اِمص ) آزار. ( غیاث اللغات ). ستوهی. ( دستوراللغة ). رنج. ( غیاث اللغات ). کربت. کرب. زحمت. کدّ. تعب. عنا. محنت. شکنجه. عذاب. رنجه شدن.
- اذیت کردن ، و اذیت دادن ؛ آزار کردن. آزردن. تصدیع دادن. عذاب دادن. معذب داشتن. تعذیب. لَسع. ( منتهی الارب ). ایذاء. رنجه داشتن.
|| آزار کردن. رنجه کردن. آزردن. رنجانیدن. ( مؤید الفضلاء ):5 که دست تطاول بمال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز نهاده. ( گلستان ).

اذیة. [ اَ ذی ی َ ] ( ع مص ، اِمص ) رجوع به اذیت شود.

اذیت . [ اَ ذی ی َ ] (ع مص ، اِمص ) آزار. (غیاث اللغات ). ستوهی . (دستوراللغة). رنج . (غیاث اللغات ). کربت . کرب . زحمت . کدّ. تعب . عنا. محنت . شکنجه . عذاب . رنجه شدن .
- اذیت کردن ، و اذیت دادن ؛ آزار کردن . آزردن . تصدیع دادن . عذاب دادن . معذب داشتن . تعذیب . لَسع. (منتهی الارب ). ایذاء. رنجه داشتن .
|| آزار کردن . رنجه کردن . آزردن . رنجانیدن . (مؤید الفضلاء):5 که دست تطاول بمال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز نهاده . (گلستان ).


فرهنگ عمید

رنج دادن، آزار دادن، آزار.

فرهنگ فارسی ساره

آزار


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اذیت (قرآن). اذیت، معادل عربی «آزردن» و «رنجه شدن» و به معنای ضرر دنیایی یا اخروی است که به جسم یا روح می رسد.
در قرآن واژه «اذیت» موضوع احکام ویژه و خاصی قرار گرفته است و می توان آن را از منظر جامعه شناسی، اخلاقی، روان شناسی مورد بررسی قرار داد. در دانش روان شناسی با عنوان خودآزاری، دیگرآزاری، ذکر شده است. واژگان مورد استفاده «اذی»، «اف»، «لاتنهر»، «سوء»، «کف ایدی».
اهم عناوین
آثار اذیت؛ احکام اذیت؛ اذیت انبیا؛ اذیت مؤمنان.

گویش مازنی

آزار و شکنجه


/azyet/ آزار و شکنجه

واژه نامه بختیاریکا

نوک و نیشت؛ نُک و نیش؛ چو چز

جدول کلمات

ازار

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَریتاپ ( سنسکریت: پَریتاپَ )
کِلیژ ( سنسکریت: کْلیش )
پَریپ ( سنسکریت: پَریپیدا )
یاتَن ( سنسکریت: یاتَنا )
ویغات ( سنسکریت )
پَریکْل ( سنسکریت: پَریکلِشَ ) ،

به معنی عذاب است عذابی که عموما شخصی بر شخص دیگر وارد می کند حالا این عذاب ممکن است در قالب گفتار تند و بیجا، تمسخر، توهین و عذاب روحی یا عذاب فیزیکی و جسمی باشد.


کلمات دیگر: