کلمه جو
صفحه اصلی

اراضی


برابر پارسی : زمین ها

فارسی به انگلیسی

lands, territories


فرهنگ فارسی

زمین ها، جمع ارض
( اسم ) جمع : ارض . ۱ - زمینها . ۲ - زمینهای دایر و مزروع . یا اراضی موات . زمینهایی که دایر نباشد و مالکی نداشته باشد اعم از اینکه در سابق دایر بوده و مالک داشته و در اثر اعراض مالک بایر شده باشد یا اینکه از اصل بایر بوده باشد . یا اراضی خالصه .
از بلوک قم

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ اَرض . ۱ - زمین ها. ۲ - زمین های دایر و مزروع . ، ~ موات زمین - هایی که دایر نباشد و مالکی نداشته باشد. ،~ ِ عُشر زمین هایی که موقع گرفتن مالیات مساحت آن منظور نمی شود. ، ~ بایر زمین هایی که در آن ها کشت و زرع و آبادی نبا

( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ اَرض . 1 - زمین ها. 2 - زمین های دایر و مزروع . ؛ ~ موات زمین - هایی که دایر نباشد و مالکی نداشته باشد. ؛~ ِ عُشر زمین هایی که موقع گرفتن مالیات مساحت آن منظور نمی شود. ؛ ~ بایر زمین هایی که در آن ها کشت و زرع و آبادی نباشد. مق . دایر.


لغت نامه دهخدا

اراضی . [ اَ ] (اِخ ) از بلوکات قم ، و عده ٔ قرای آن 15 و جمعیت 3000 تن است . رجوع به جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 394 و 396 شود.


اراضی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ارض .


اراضی. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ارض.

اراضی. [ اَ ] ( اِخ ) از بلوکات قم ، و عده قرای آن 15 و جمعیت 3000 تن است. رجوع به جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 394 و 396 شود.

فرهنگ عمید

= ارض

ارض#NAME?


دانشنامه عمومی


پیشنهاد کاربران

مرده بیجان
لم یزرع

زمین ها


کلمات دیگر: