کلمه جو
صفحه اصلی

نزول


مترادف نزول : سقوط، فرود، هبوط، تنزیل، ربا، ربح، سود، فرع، مرابحه، افت، کاهش، دخول، ورود ، افزایش

متضاد نزول : صعود

برابر پارسی : فرود، پایین آمدن، بهره، سودپول، افت، فروفرستادن

فارسی به انگلیسی

anticlimax, comedown, decline, descent, drop, fall, falloff, plunge, slump, tumble, descending, interest

anticlimax, comedown, decline, descent, drop, fall, falloff, plunge, slump, tumble


فارسی به عربی

تخفیض , سقوط , هبوط

مترادف و متضاد

سقوط، فرود، هبوط ≠ صعود


تنزیل، ربا، ربح، سود، فرع، مرابحه ≠ افزایش


discount (اسم)
تخفیف، نزول، تخ-فیف

devolution (اسم)
واگذاری، انحطاط، انتقال، فساد تدریجی، نزول، تفویض اختیارات

fall (اسم)
پاییز، خزان، افت، ابشار، زوال، سقوط، فروکش، نزول، هبوط، افتادن

descent (اسم)
نژاد، سرازیری، نزول، هبوط

downturn (اسم)
کاهش، نزول، سیرنزولی، سیر بطرف پایین، رکود اقتصادی

fall-off (اسم)
انحراف، نزول

افت، کاهش


دخول، ورود


۱. سقوط، فرود، هبوط
۲. تنزیل، ربا، ربح، سود، فرع، مرابحه
۳. افت، کاهش
۴. دخول، ورود ≠ صعود،
۵. افزایش


فرهنگ فارسی

فرود آمدن، پایین آمدن، ضدصعود، ربح وسودپول
۱ - (مصدر ) فرود آمدن پایین آمدن مقابل صعود.یانزول آیه ( آیت ) .فرود آمدن آیه قران : اماسبب نزول این آیت آن بود... یانزول اجلال ( فرمودن ).فرود آمدن موکب شاه بجایی : چون به دوبنعانه نزول اجلال فرماییم سبای آمده به پابوس مشرف شود.۲ - واردشدن بجایی .۳ - ( اسم ) فرود آیی ( عمل فرود آمدن ) .۴ - ورود( بجایی ) دخول : بمجرد آوازه نزول کفاربرشط جیحون نظام چنان جمعیتی ازهم فروگشادند.۵ - ( اسم ) سودپول ربح .یانزول پول .مقدار ربحی که به پول استقراضی تعلق میگیرد.

فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - فرود آمدن ، پایین آمدن . ۲ - ربح ، سودِ پول .

لغت نامه دهخدا

نزول. [ ن ُ ] ( ع مص ) فرودآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از زوزنی ). پائین آمدن. ( از ناظم الاطباء ). انحدار. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ضد صعود. ( ناظم الاطباء ). از بالا به پائین فرودآمدن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). فروشدن. هبوط. تنزل. مقابل عروج :
نه روح را پس ترکیب صورت است نزول
نه شمس را ز پس صبح صادق است ضیا.
خاقانی.
|| نازل شدن وحی. ( ناظم الاطباء ).
- نزول قرآن ؛ نازل شدن قرآن : مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است. ( گلستان ).
|| فرودآمدن کاری بر کسی. حلول. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).نَزَل َ به الامر؛ حَل َّ. ( اقرب الموارد ). || فرودآمدن نزد کسی یا قومی. ( منتهی الارب ). فرودآمدن بر قوم. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). منزل کردن.( ناظم الاطباء ). مَنْزَل. مَنْزِل. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( منتهی الارب ). فرودآمدن بر قومی یا درجائی :
بودند تا نبود نزولش در این سرای
این چار مادر و سه موالید بینوا.
خاقانی.
حسام الدین منجم که به فرمان قاآن مصاحب او بود تا اختیار نزول و رکوب می کند طلب کرد. ( رشیدی ). || فرودآمدن به مِنی ̍. ( منتهی الارب ). به مِنی ̍ آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ). || در اصطلاح محدثان ، مقابل عُلُوّ. || فرودآوردن. ( از اقرب الموارد ). از بالا به پائین آوردن. ( از ناظم الاطباء ). نَزَل َ بفلان ؛ جعله یَنْزِل. ( اقرب الموارد ). || واگذاشتن. ترک کردن. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || آوردن : نزول آب مروارید[ در چشم ]؛ آب مروارید آوردن. ( یادداشت مؤلف ). نزول الماء؛ آب آوردن چشم. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || ( ص ، اِ ) ج ِ نِزْل ، به معنی مجتمع. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). رجوع به نِزْل شود. || ( اِ ) مجازاً، منزل. ( آنندراج ). فرودگاه. آنجا که نزول کنند. جائی که در آن فرودآیند :
خواستند آن مسافران ملول
که خرامان شوند سوی نزول.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
وجودم را نزول درد وغم کن
به شرط آنکه دل جای تو باشد.
شانی تکلو ( از آنندراج ).
- به نزول گرفتن جائی را ؛ در آنجا منزل کردن. در آنجا فرودآمدن :
شکایت از تو ندارم که شکر باید کرد

نزول . [ ن ُ ] (ع مص ) فرودآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از زوزنی ). پائین آمدن . (از ناظم الاطباء). انحدار. (از اقرب الموارد) (از المنجد). ضد صعود. (ناظم الاطباء). از بالا به پائین فرودآمدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). فروشدن . هبوط. تنزل . مقابل عروج :
نه روح را پس ترکیب صورت است نزول
نه شمس را ز پس صبح صادق است ضیا.

خاقانی .


|| نازل شدن وحی . (ناظم الاطباء).
- نزول قرآن ؛ نازل شدن قرآن : مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است . (گلستان ).
|| فرودآمدن کاری بر کسی . حلول . (از اقرب الموارد) (از المنجد).نَزَل َ به الامر؛ حَل َّ. (اقرب الموارد). || فرودآمدن نزد کسی یا قومی . (منتهی الارب ). فرودآمدن بر قوم . (از اقرب الموارد) (از المنجد). منزل کردن .(ناظم الاطباء). مَنْزَل . مَنْزِل . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب ). فرودآمدن بر قومی یا درجائی :
بودند تا نبود نزولش در این سرای
این چار مادر و سه موالید بینوا.

خاقانی .


حسام الدین منجم که به فرمان قاآن مصاحب او بود تا اختیار نزول و رکوب می کند طلب کرد. (رشیدی ). || فرودآمدن به مِنی ̍. (منتهی الارب ). به مِنی ̍ آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || در اصطلاح محدثان ، مقابل عُلُوّ. || فرودآوردن . (از اقرب الموارد). از بالا به پائین آوردن . (از ناظم الاطباء). نَزَل َ بفلان ؛ جعله یَنْزِل . (اقرب الموارد). || واگذاشتن . ترک کردن . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || آوردن : نزول آب مروارید[ در چشم ]؛ آب مروارید آوردن . (یادداشت مؤلف ). نزول الماء؛ آب آوردن چشم . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || (ص ، اِ) ج ِ نِزْل ، به معنی مجتمع. (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نِزْل شود. || (اِ) مجازاً، منزل . (آنندراج ). فرودگاه . آنجا که نزول کنند. جائی که در آن فرودآیند :
خواستند آن مسافران ملول
که خرامان شوند سوی نزول .

امیرخسرو (از آنندراج ).


وجودم را نزول درد وغم کن
به شرط آنکه دل جای تو باشد.

شانی تکلو (از آنندراج ).


- به نزول گرفتن جائی را ؛ در آنجا منزل کردن . در آنجا فرودآمدن :
شکایت از تو ندارم که شکر باید کرد
گرفته خانه ٔ درویش پادشه به نزول .

سعدی .


- درجات نزول ؛ دورشدگی قرابت و خویشاوندی . (ناظم الاطباء).
|| فرود. نشیب . || در تداول ، تنزیل . سود پول . (ناظم الاطباء). رجوع به نزول گرفتن و نزول دادن شود. || در این عبارت جمع نُزْل است به معنی آنچه برای مهمان تهیه شود و پای افشان و نثار و تحفه : چون به منزل دیگررسیدند حاجب دیگر رسید با هزار مرد همه جامه های سبزو نزول آوردند. (قصص الانبیاء ص 85).

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ صعود] فرود آمدن، پایین آمدن.
۲. نازل شدن (قرآن ).
۳. کم شدن، تنزّل.
۴. (اسم ) [عامیانه، مجاز] ربح و سود پول، ربا.

دانشنامه عمومی

سقوط ( یا نزول) (به انگلیسی: The Descent) یک فیلم بریتانیایی در سبک ترسناک و ماجرایی به کارگردانی نیل مارشال است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و فروش آن 57.1 میلیون دلار در برابر بودجه ی 3.5 میلیون پوندی بود. دنباله ای با نام نزول قسمت 2 به کارگردانی جان هاریس در سال 2009 منتشر شد.
۶ ژوئیه ۲۰۰۵ (۲۰۰۵-07-۰۶) (Dead by Dawn)
۸ ژوئیه ۲۰۰۵ (۲۰۰۵-07-۰۸) (پادشاهی متحده، ایرلند)
۴ اوت ۲۰۰۶ (۲۰۰۶-08-۰۴) (US)
صحنه های بیرونی در اسکاتلند فیلمبرداری شده و صحنه های داخلی در مجموعه هایی ساخته شده در استودیوی Pinewood در نزدیکی لندن فیلم برداری شده است.
شش زن برای تماشای اعماق غاری دیدنی وارد آن می شوند، ولی خیلی زود معلوم می شود که وارد دالان هایی شده اند که پای بشری به آن نرسیده است. آن ها از سوراخی به قعر غار سقوط می کنند و خیلی زود متوجه می شوند به جای یک غار توریستی و بی خطر، در فضایی بیگانه قرار گرفته اند که برخلاف تصورشان میهمان نواز نیست، و در فضای تاریک و وهم آلود درون غار، دوستی خود را در آزمون تازه ای می یابند. روابط قدیمیِ دوستی به دشمنی، و اعتماد به بدگمانی تبدیل می شود؛ تا اینکه شش زنِ قهرمان این فیلم، سرانجام با جانوران زیرزمینی به شکل موش های بزرگ انسان نما روبرو می شوند .

فرهنگ فارسی ساره

افت، فروفرستادن، پایین آمدن


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نزول (ابهام زدایی). واژه نزول ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • نزول قرآن، یکی از مباحث مهم در حوزه قرآن شناسی، در چگونگی نزول قرآن کریم• ربا، اطلاق نزول در عرف به ربا به معنای معامله دو کالای همجنس با زیادی در یک طرف یا قرض دادن به شرط زیادی
...

[ویکی شیعه] نزول (ابهام زدایی). نزول ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

پیشنهاد کاربران

در پارسی " فرودش ، نشیبش " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

واژه نزول ( نز=پایین ئول=پسوند مانند کوچول - شنگول ) به مانای فرود همریشه با نژند ( فروافتاده ) و لغت روسی نیزниз ( Proto - Slavic: nizъ=down - bottom ) از ریشه هندواروپایی ni - به مانای زیر ( نگاه - نویس - نگر ) و لغت ز - ژ g’h ( e ) * از ریشه هندواروپایی h₂eg’* به مانای راندن بردن drive ساخته شده است.
لغت پهلویک *nizburtēh ( پایین بُردگی ) نمونه دیگری از کاربرد لغت نز است که مانای آن کوچک شمردن - فروکاستن - تحقیر humiliation است. ارب از ریشه فَرزی نزل واژگان جعلی نازل، تنزل، انزال، متنزل و منزل را به دست آورده است.
*پیرسها ( منابع ) :
* Etymology and the European Lexicon 14th Fachtagung of the Indogermanische Gesellschaft 17–22 september 2012. Compiled and edited by Christina L�ye Hejl, Janus Bahs Jacquet, Marie Heide. Executive editors: Benedicte Nielsen Whitehead and Birgit Anette Olsen.
**Nyberg Pahlavi Dictionary




فروکاست

بجای واژه ی از ریشه عربی �نزول� ( و �نزولی� ) می توان از آمیخته واژه ی پارسی �فروکاست� ( و �فروکاستی� ) بهره جُست.

نمونه:
. . . همزمان با گسترش بی پیشینه ی این سازند در تار و پود اقتصاد و جامعه کشورهای گوناگون ( �گلوبالیسم سرمایه داری� ) ، سمت و سوی فروکاستی ( نزولی ) و نمود بیش از پیشِ سرشت سرکوبگرانه ی آن، کاهش دامنه و پایداری هرگونه �اصلاح اجتماعی ـ اقتصادی� به سود نیروهای کار و زحمت در همه ی کشورهای جهانِ سرمایه و از آن میان، ایران را در پی داشته و دارد.

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/08/blog - post_75. html


نُزول
واژه ای ایرانی - اَرَبیده است ، کالبُدشِکافی :
نُزول : نُ - زول
ریشه یِ نَزَلَ : نَ - زَلَ
نِ : پیشوندی کُهَن که هَنوز دَر واژه های نِژاده به جای مانده اَست و مینه یِ به سویِ پایین می دَهَد : نِشَستَن ، نِگَریستَن ، نِواختَن ، نِمودَن ، نِگاهیدَن/ نِگاسیدَن ، نِگوشیدَن/ نیوشیدَن ، . . .
زَلَ ، زول ، یا ذِیل گویِشِ دیگَری اَز " زیر " پارسی به مینه یِ فُرود ، پایین ، تَه ، ژیر ( سِمنانی )
هَمریشه با - sur اُروپایی
پارسی سازی :نِزیر ، نِزیل = به سوی پایین
کارواژه سازی : نِزیریدَن ، نِزیراندَن یا :
نِزیلیدَن ، نِزیلاندَن

این واژه تبارانه پارسى و پهلوى ست یعنى خودش پارسى نیست ولى سرچشمه اش پارسى ست و از ریشه ن. ز. ل آمده و تازیان ( اربان ) فعل نَزَلَ را از کُنشِ پهلوى نَزْرونْتن Nazruntan ( نَزْرونَتَن ) به معناى فروفرستادن و پایین فرستادن برداشته معرب نموده ( تبدیل ر به ل ) و
ساخته اند: نَزَلَ ینزل ، نازل ، منزل منازل ، نزول ، تنزیل ، انزال ، منزلة ، انتزال ، منتزل ، تنزل متنزل و . . . !!!! دیگر همتایان آن در پارسى اینهاست: فروفرستادن Foru - Frestadan ، فرودیدن Forudidan ( پهلوى: فْروتیتن: فرود آمدن ) ، گِرادن Geradan ( پهلوى: گْراتن:
فرود آمدن ، نزول کردن ) ، اُگْرا Ogra ( پهلوى: نزول ، سقوط ، افول ، انحطاط ) ، فرودیهستن Forudihastan ( پهلوى: فْروتیهَستن: فرود آمدن ، تنزل - انحطاط - افول کردن ) ، فروروش Foruravesh ( پارسى: نزول ، فرورفتن، پایین رفتن ) ، فروآیش - فروآمد Foruayesh - Foruamad ( پارسى: نزول
، فروآمدن، پایین آمدن ) ، فرورفت - پایینرفت Foruraft - Payinraft ( پارسى: نزول ، فرورفتن ، پایین رفتن ) ، اُفتایش Oftayesh ( پارسى - پیشنهادى: اُفت ( افتادن ) + آیش ( آمدن ) : نزول ، هبوط )


کلمات دیگر: