مترادف غار : حفره، زاغه، سوراخ، شکفت، کهف، مغار، مغاره، مغاک
برابر پارسی : کنام، اشکفت
cave, cavern, den
laurel(-tree)
cave, grotto
حفره، زاغه، سوراخ، شکفت، کهف، مغار، مغاره، مغاک
حفره یا فضایی در بدن که ممکن است توخالی یا توپُر باشد
و غور (رُ) [ ع . ] (اِمر.) (عا.) = قار و قور: صدایی که در هنگام گرسنگی از شکم شنیده شود.
[ ع . ] (اِ.) شکاف ، شکاف در کوه یا زمین .
[ ع . ] (اِ.) درختچه ای است از تیرة گل سرخیان و از دستة بادامی ها که منشأ آن را نواحی غربی آسیا (قفقازیه و ایران ) ذکر کرده اند ولی امروزه این گیاه را یا به جهت استفاده های دارویی آن یا به جهت زینت در غالب نقاط دنیا می کارند. برگ هایش متناوب ، ساده ، بی کرک ، شفاف و دندانه دار با فاصلة زیاد و دارای دم برگ کوتاه است . درازی برگ آن بین 10 تا 20 سانتیمتر و پهنایش 4 تا 8 سانتیمتر است . میوه اش شفت و سیاه رنگ و دارای یک دانه و به ندرت دو دانه است . از برگ غار در پزشکی آب مقطر لوریه سریز تهیه می کنند که به مصارف دارویی می رسد؛ برگ بو، غار گیلاس ، غار شیخی ، غار کرزی نیز نامیده می شود.
غار. (اِخ ) ابن جبلة. محدّث است . یا آن به زأست . (منتهی الارب ).
(معجم البلدان ).
(تفسیر ابوالفتوح رازی ص 592).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فرخی .
منوچهری .
منوچهری .
اسدی .
(گرشاسب نامه ).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی (هفت پیکر).
نظامی .
عطار.
مولوی .
سعدی (گلستان ).
سعدی (گلستان ).
(نقل از ص 121 انیس الطالبین ).
فردوسی .
فردوسی .
غار. [ غارر ] (ع ص ) نعت فاعلی از غرر (پیشانی سفید داشتن اسب ) و غرارة (ناآزموده کاری ) و غرور (فریفتن ). || ناچیز و باطل . ج ، غرور. || غافل . || چاه کن . (منتهی الارب ).
غار. (اِخ ) دهی از دهستان مازول بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 12 هزارگزی شمال نیشابور. کوهستانی ، معتدل . دارای 121 تن سکنه ٔ شیعه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و تریاک . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه مالرو است . غار ابراهیم ادهم در شمال این آبادی است . دارای مناظر طبیعی و چشمه ای است که از کنار سنگ بیرون آمده از چهار گز ارتفاع به زمین می ریزد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
غار. (اِخ ) نام بلوکی به نزدیکی طهران . ناحیتی به جنوب غربی طهران . در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی آمده : و طهران و فیروزان از معظم ناحیت غار است . این ولایت به چهار قسم است ناحیت اول بهنام و در او شصت پاره دیه است ، ورامین و خاوه از معظم قرای آن ناحیه است . دوم ناحیت سبورقرچ و در او نود پاره دیه است . قوهه و شندر و ایوان کیف از معظم قرای آنجاست . سیوم ناحیت فشابویه است و در او سی پاره دیه است . کوشک و علیابار و کیلین و جرم و قوج اغاز معظم قرای آنجاست . چهارم ناحیت غار است و سبب تسمیه ٔ غار آن است که امام زاده ای از فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام را در ری قصد کشتن او کردند و او از آن ظالمان فرار کرد و در نواحی جال کولی غاری پدید آمد امام زاده پناه بدان غار برده غایب شد و الحال آن ناحیت را جهت غایب شدن آن بزرگوار به ناحیت غار نامیده شد؛ و دارای چهل پاره دیه است طهران و مشهد امامزاده حسن بن الحسن علیه السلام که به جیان مشهور است و فیروز بهرام و دولت آباد از معظم قرای آن ناحیت است و غله و پنبه ٔ آنجا سخت نیکو آید و بسیار بود و اکثر اوقات آنجا فراخی و ارزانی باشد و قحط و غلا از روی ندرت اتفاق افتد و از آن ولایت غله و دیگر ارزاق به بسیار ولایات برند و از میوه هاش انار و امرود و عباسی و شفتالو و انگور نیکو است اما خورنده ٔ میوه های آنجا بر مسافران از تب ایمن نبود و اهل شهر و اکثر ولایات شیعه ٔ اثناعشری اند. الا دیه قوهه وچند موضع دیگر که حنفی باشند و اهل آن ولایت آن موضعبدین سبب قوهه خران میخوانند و در ری اهل بیت بسیار مدفون اند و از اکابر و اولیا آسوده اند چون ابراهیم خواص و کسائی سابع قراءالسبعة و محمدبن الحسن الفقیه و هشام شیخ جمال الدین ابوالفتوح و جوانمرد قصاب ، و حقوق دیوانی آن ولایت با آنچه داخل آن تومان است پانزده تومان و یکهزار و پانصد دینار است . (نزهة القلوب مقاله ٔ ثالثه ص 53 و 54 و 55). در جغرافیای سیاسی کیهان ذیل تقسیمات حکومتی تهران آمده است : 1- تهران و حومه . 2- فیروزکوه . 3- دماوند. 4- لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک . 5- طالقان . 6- خوار. 7- ورامین . 8- غار و پشاپویه ... (ص 312). و در ص 349 ذیل جاده های تهران آرد: جاده های طبیعی غار و شهریار و ساوه در طرف جنوب و کن در طرف مغرب . و در جدول ص 326 ذیل عده ٔ قری ،نواحی و جمعیت تقریبی ولایت طهران آرد: ناحیه ٔ غار، شهر آن حضرت عبدالعظیم عده ٔ قری و نواحی 174، جمعیت تقریبی 29156. و ذیل غار و پشاپویه در ص 358 آرد: از شمال محدود است به کوه سه پایه و حومه ٔ طهران و کن و از مغرب به شهریار و از جنوب به دریاچه ٔ قم و کویر واز مشرق به ورامین . قسمت شمالی آن موسوم به غار و قسمت جنوبی پشاپویه است . کوههای حسن آباد و کناره گرد از شمال غربی به جنوب شرقی در آن امتداد یافته ، رود کن و رود کرج و رود شور از شمال غربی وارد این بلوک گردیده از جنوب شرقی خارج شده و در هنگام پرآبی به مسیله میرود ولی قسمت عمده ٔ اراضی آن به واسطه ٔ قنوات متعدد که سرچشمه ٔ آنها در جنوب تهران است مشروب میشود و طول این قنوات گاهی بسیار و آب آنها فراوان است مانند قنات فیروزآباد و امین آباد و غیره ، محصولات آن غلات و صیفی و پنبه و تریاک و میوه است . گله داری آن مهم و قسمت عمده ٔ لبنیات آن به تهران حمل میشود. جاده ٔ شوسه ٔ تهران به قم از غار میگذرد و شعبی از آن جداشده به قرای مختلف متصل میگردد و جاده ٔ ورامین نیز از آن منشعب میشود و همچنین راه آهن حضرت عبدالعظیم به طول 8365 گز آن را به حضرت عبدالعظیم وصل میکند و شعبه ای از آن به شمال کوه بی بی شهربانو رفته سنگ حمل میکند. مرکز آن قصبه ٔ حضرت عبدالعظیم است . > امروز شهرری نامند
منوچهری .
شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین بهوجود میآید.
۱. درختی بزرگ و تناور، با گلهای ریز و سفید، برگهای درشت و دراز شبیه برگ بید و طعم تلخ و خوشبو که در شام و برخی کشورهای دیگر میروید و میگویند تا هزار سال عمر میکند. برگ، پوست، و میوۀ آن در طب به کار میرود؛ دهم؛ برگبو؛ دهمست؛ دهمشت.
۲. میوۀ این گیاه به اندازۀ فندق، با پوست نازک و سیاهرنگ و مغز چرب، خوشبو، و زردرنگ است و پس از کهنه شدن سرخ تیره میشود.
اشکفت
تکیه ای: kenda
طاری: qâr
طامه ای: qâr
طرقی: qâr
کشه ای: qâr
نطنزی: qâr
۱شکم ۲درست – سالم ۳مرحله ای در گردوبازی