ضمانت - فرهنگ فارسی معین این واژه را به معنی: درستی یا صحت چیزی را یا کسی را یا گفته ای را متعهد شدن و یا کفالت کسی رابر عهده گرفتن ترجمه کرده است.
• «طمع
انسان را به هلاکت می کشاند و نجات نمی دهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشنده آبی که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد؛ و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت می کنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصیرت را کور می کند، و آنچه روزی هر کسی است بی جستجو خواهد رسید.» -
نهج البلاغه ->
علی بن ابیطالب• «شهامت از بزرگترین محاسن به شمار می رود، چرا که اگر کسی این حسن را نداشته باشد، هیچ تضمینی برای حفظ بقیه آن ها نخواهد داشت.» ->
ساموئل جانسون• «برترین نزاکت تهی از تشریفات است، برترین عمل تهی از نگرانی است، برترین خِرد تهی از طرح است، برترین
عشق تهی از نمایش است و برترین
صداقت خالی از ضمانت.» ->
چوانگ تسی• «چشماتو با چیزای عجیب پر کن. طوری زندگی کن که انگار ده ثانیه دیگه قراره بمیری. دنیا رو ببین. جالب تر از هر رویاییه که تو کارخونه ها ساخته می شه. دنبال ضمانت نباش، دنبال وثیقه نباش، هیچ وقت هم چین حیوونی نبوده؛ و اگر هم بوده از اونایی بوده که تمام روز رو بالای یه درخت لم می ده و تمام زندگیشو می خوابه. لعنتی. درختو تکون بده و این نماد تنبلی رو با سر بنداز زمین.» - فارنهایت ۴۵۱ ->
ری بردبری• «نادر: معادل فارسی کلمات زیر را بگویید… کپسول گاز؟ ترمه: استوانک گاز. نادر: ماکت؟ ترمه: نمونک. نادر: کمپوت؟ ترمه: خوش آب. نادر: گارانتی؟ ترمه: تضمین، ضمانت. نادر: اینکه عربیه! معادل فارسی؟ ترمه: تو کتابمون نوشته. نادر: قرار شد این جمله رو دیگه به من نگی، چیزی که غلطه تو هر جا می خواد باشه غلطه… برا گارانتی بنویس (کمی فکر می کند) ترمه: چیز دیگه بنویسم نمره مو کم می کنه. نادر: عیب نداره، کم کنه… بنویس پشتوانه.» ->
جدایی نادر از سیمین