کلمه جو
صفحه اصلی

حران

فرهنگ فارسی

شهری قدیم و مشهوراست در جزیره در ۳۵ کیلو متری جنوب اورفه در ساحل نهر جلاب و امروزه بشکل قریه خرابی دیده میشود . مورخان رومی این شهر را بنام کاره نام میبرند. در اوایل اسلام نیز این شهر معمور بود و جمعی از مشاهیر از آن برخاسته اند و برخی از حکما و اطبای آن خود را صابی معرفی میکردند و نیز اکثر مترجمان کتب فلسفی و طبی عرب از مردم حران بودند .
هاران

لغت نامه دهخدا

حران . [ ح َرْ را ] (ع ص ) تشنه . عطشان . مرد تشنه . (مهذب الاسماء). ج ، حِرار. || سخت حَرون (اسپ و جز آن ). (معجم البلدان ).


حران . [ ح ِ ] (ع مص ) حَرون شدن . حَرونی کردن ستور. (زوزنی ). توسنی کردن و بازایستادن از رفتن ستور ناکفته سُم . حُرون . توسنی .


حران . [ ] (اِخ ) شهری است بزرگ از ناحیت سودان و مستقر ملوک است و اندر این شهر مردان و زنان پوشیده اند و کودک تا ریش برآرد برهنه باشد. و آمیزنده ترین مردمانند اندر این ناحیت . (حدود العالم ).


حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) هاران . یاقوت گوید: شاید فَعّال یعنی صیغه ٔ مبالغه باشد از حَرَن َ الفرس ، آنگاه که نافرمانی کند و باشد که فَعْلان بود از حَرّ، به معنی عطشان . و اصل آن از حَرّ است . و امراءة حَرّی ̍، و هو حَرّان یَرّان در کلام عرب آمده است . و نسبت به حران حَرْنانی است یعنی بعد از راء ساکنه نونی است بر غیر قیاس ، چنانکه گویند منانی در نسبت به مانی ، در صورتی که قیاس مانوی و حرانی است ، و عامه نیز بر طبق قیاس گویند. بطلمیوس گوید: طول حران هفتادودو درجه و سی دقیقه و عرض آن بیست وهفت درجه و سی دقیقه است و در اقلیم چهارم باشد و طالع آن قوس است و آنرا در عواء به نه درجه شرکت است و تمام نسر واقع او راست . و نیز همه ٔ بنات نعش زیر سیزده درجه از سرطان که مقابل آن مثل آن از جدی باشد که بیت ملک اوست ، و مثل آن از حمل که بیت عاقبت اوست و مثل آن از میزان ... و ابوعون در زیج خود آرد: طول حران هفتادوهفت درجه و عرض آن سی وهفت درجه است . و آن شهری عظیم است از جزیره ٔ اقور، و آن قصبه ٔ دیار مُضر است ، و میان آن و رها یک روز، و تا رقة دو روز راه است . و بر راه موصل و شام و روم واقع است . و گفته اند نام او مأخوذ از هاران اسم برادر ابراهیم (ع ) است ، چه اول کس که این شهر بنیاد کرده او بود، سپس نام او را تعریب کرده حران گفته اند. و بعضی گفته اند حران نخستین شهری است که پس از طوفان پی افکندند و آن شهر جای صابئة بود و صابئة همان حرانیان باشند که اصحاب کتب ملل و نحل ذکر آنان را در کتب خود آرند. و مفسرین گویند که مراد از قول خدای تعالی «انی مهاجر الی ربی » (قرآن 26/29)، حران باشد. و هم در آیه ٔ «و نجیناه و لوطاً الی الارض التی بارکنا فیها للعالمین » (قرآن 71/21)، مقصود حران است . و سدیف بن میمون گوید:
قد کنت احسبنی جلداً فضعضعنی
قبر بحران فیه عصمةالدین .
و منظور او از قبر حران ، قبر ابراهیم بن الامام محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس است که مردان محمد او رابه حران به زندان داشتند، تا پس از دو ماه به طاعون درگذشت . و بعضی گفته اند که وی را بکشتند و این به سال 232 هَ . ق . بود. یاقوت گوید: روایت کرد مرا ابوالحسن علی بن محمدبن احمد السرخسی النحوی از ابن النبیه شاعر مصری که گفت وقتی در رکاب ملک الاشرف بن العادل بن ایوب ، به روزی سخت گرم از پشت حران از گورستانی میگذشتیم ، و در این قبرستان سنگهائی افراشته بود که گفتی کسانی را بپای داشته اند، اشرف گفت این مکان به چه چیز ماننده است ؟ من ارتجالاً گفتم :
هواء حرانکم غلیظ
مکدر مفرطالحراره
کأن اجداثها جحیم
وقودها الناس و الحجاره .
و این شهر را مسلمانان به دست عیاض بن غنم در خلافت عمر مفتوح داشتند. و عیاض پیش از رها بدانجا شده بود. مقدمان شهر بیرون شدند و گفتند ما را از شما امتناعی نباشد لکن آن خواهیم که شما نخست به رها روید وهر قرار که با اهل رها نهادید ما نیز آنرا پذرفتار باشیم . و مسلمانان چنان کردند و به رها شدند و با آنان بدانسان که در شرح رها گفتیم صلح کردند و مردم حران نیز همان صلح را قبول کردند. و رها را کتاب تاریخی است . (معجم البلدان ). و صاحب حدود العالم گوید: حران شهری است [ از جزیره ] آبشان اندک و اندر وی صابئانند بسیار - انتهی . سامی آرد: نام شهری قدیم و مشهور است در جزیره و در 35کیلومتری از جنوب اورفه بر نهر جلاب واقع گشته و امروز بشکل قریه ٔ خرابی دیده میشود. اینجا هجرتگاه اولی حضرت ابراهیم از ارض بابل بوده و از اینجا به زمین کنعان درآمده است . در دوره ٔ رومیان نیز شهر از بلاد معمور بوده . مورخان رومی این مکان را بنام «کارائه » ذکر میکنند و مرکز صابئیان بوده است . بتخانه ها و عبادتگاههای بزرگ ایشان در این مکان دیده میشد و در اوائل دوره ٔ اسلام معمور و آباد بود و جمعی از مشاهیر دانشمندان از این شهر برخاسته وبرخی از حکما و اطباء آن صابئی بوده اند. اکثر مترجمان کتب حکمی و طبی عرب از اهالی حران بشمار میروند. مستوفی گوید: بروایتی سر حسین بن علی (ع ) در حران دفن شده است . (تاریخ گزیده ص 203). تاریخ این شهر را عروةبن حسین بن ابی معشر حرانی بساخت . (سمعانی ) (تاج العروس ). و در قاموس کتاب مقدس بعنوان هاران یاد شده است . شهر حران همانست که نزد رومیان کاره نامیده میشد و بعد از تسلط اسکندر یکی از مراکز مهم فرهنگ یونانی و ادبیات آرامی بوده است و پس از انتشار دین مسیح اکثر مردم این شهر به آئین بت پرستی قدیم وفادار ماندند و حتی پس از انتشار اسلام نیز کیش ستاره پرستی را نگاه داشتند. حرانیان از قدیم به ریاضیات و نجوم و فلسفه توجه داشته اند. (تاریخ علوم عقلی تألیف صفا ج 1 ص 10). حران در عهد بنی امیه یکی از مراکز ضرب سکه بوده است . (النقود العربیة ص 45). و رجوع به احکام حسبة ص 81 و تتمه ٔ صوان الحکمة ص 16و تاریخ غازانی ص 145 شود.


حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) احمدبن محمد جوهری شاعر مصیصی . (تاج العروس ).


حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) ریگی است به بادیة.


حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) قریه ای است به غوطه ٔ دمشق .


حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) نام دهی است به حَلب .


حران . [ ح ُرْ را ] (اِ) ج ِ فارسی ِ حُر :
تا پای نهند بر سر حران
با کون فراخ گنده و ژنده .

عسجدی یا عنصری .


نزد دونان حدیث می مگذار
پیش حران ز جای می مگذار.

سنائی .



حران . [ ح ُرْ را ] (اِخ ) نام دو وادی به نجد و دو وادی دیگر به الجزیره یا در زمین شام . (معجم البلدان ).


حران . [ ح ُرْ را ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ حُر. || (اِخ ) حُر و اُبی ّ که دو برادر بوده اند.


حران . [ح ُ را / ح ُرْ را ] (اِخ ) نام کوچه ای است به اصفهان و عده ای بدانجا منسوبند. (معجم البلدان ) (سمعانی ).


حران. [ ح َرْ را ] ( ع ص ) تشنه. عطشان. مرد تشنه. ( مهذب الاسماء ). ج ، حِرار. || سخت حَرون ( اسپ و جز آن ). ( معجم البلدان ).

حران. [ ح ِ ] ( ع مص ) حَرون شدن. حَرونی کردن ستور. ( زوزنی ). توسنی کردن و بازایستادن از رفتن ستور ناکفته سُم. حُرون. توسنی.

حران. [ ح ُرْ را ] ( ع ص ، اِ ) تثنیه حُر. || ( اِخ ) حُر و اُبی که دو برادر بوده اند.

حران. [ ح ُرْ را ] ( اِ ) ج ِ فارسی ِ حُر :
تا پای نهند بر سر حران
با کون فراخ گنده و ژنده.
عسجدی یا عنصری.
نزد دونان حدیث می مگذار
پیش حران ز جای می مگذار.
سنائی.

حران. [ح ُ را / ح ُرْ را ] ( اِخ ) نام کوچه ای است به اصفهان و عده ای بدانجا منسوبند. ( معجم البلدان ) ( سمعانی ).

حران. [ ح ُرْ را ] ( اِخ ) نام دو وادی به نجد و دو وادی دیگر به الجزیره یا در زمین شام. ( معجم البلدان ).

حران. [ ح َرْ را ] ( اِخ ) احمدبن محمد جوهری شاعر مصیصی. ( تاج العروس ).

حران. [ ] ( اِخ ) شهری است بزرگ از ناحیت سودان و مستقر ملوک است و اندر این شهر مردان و زنان پوشیده اند و کودک تا ریش برآرد برهنه باشد. و آمیزنده ترین مردمانند اندر این ناحیت. ( حدود العالم ).

حران. [ ح َرْ را ] ( اِخ ) قریه ای است به غوطه دمشق.

حران. [ ح َرْ را ] ( اِخ ) ریگی است به بادیة.

حران. [ ح َرْ را ] ( اِخ ) نام دهی است به حَلب.

حران. [ ح َرْ را ] ( اِخ ) هاران. یاقوت گوید: شاید فَعّال یعنی صیغه مبالغه باشد از حَرَن َ الفرس ، آنگاه که نافرمانی کند و باشد که فَعْلان بود از حَرّ، به معنی عطشان. و اصل آن از حَرّ است. و امراءة حَرّی ̍، و هو حَرّان یَرّان در کلام عرب آمده است. و نسبت به حران حَرْنانی است یعنی بعد از راء ساکنه نونی است بر غیر قیاس ، چنانکه گویند منانی در نسبت به مانی ، در صورتی که قیاس مانوی و حرانی است ، و عامه نیز بر طبق قیاس گویند. بطلمیوس گوید: طول حران هفتادودو درجه و سی دقیقه و عرض آن بیست وهفت درجه و سی دقیقه است و در اقلیم چهارم باشد و طالع آن قوس است و آنرا در عواء به نه درجه شرکت است و تمام نسر واقع او راست. و نیز همه بنات نعش زیر سیزده درجه از سرطان که مقابل آن مثل آن از جدی باشد که بیت ملک اوست ، و مثل آن از حمل که بیت عاقبت اوست و مثل آن از میزان... و ابوعون در زیج خود آرد: طول حران هفتادوهفت درجه و عرض آن سی وهفت درجه است. و آن شهری عظیم است از جزیره اقور، و آن قصبه دیار مُضر است ، و میان آن و رها یک روز، و تا رقة دو روز راه است. و بر راه موصل و شام و روم واقع است. و گفته اند نام او مأخوذ از هاران اسم برادر ابراهیم ( ع ) است ، چه اول کس که این شهر بنیاد کرده او بود، سپس نام او را تعریب کرده حران گفته اند. و بعضی گفته اند حران نخستین شهری است که پس از طوفان پی افکندند و آن شهر جای صابئة بود و صابئة همان حرانیان باشند که اصحاب کتب ملل و نحل ذکر آنان را در کتب خود آرند. و مفسرین گویند که مراد از قول خدای تعالی «انی مهاجر الی ربی » ( قرآن 26/29 )، حران باشد. و هم در آیه «و نجیناه و لوطاً الی الارض التی بارکنا فیها للعالمین » ( قرآن 71/21 )، مقصود حران است. و سدیف بن میمون گوید:

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۶°۵۲′۳۹″ شمالی ۳۹°۰۲′۰۲″ شرقی / ۳۶٫۸۷۷۵۰°شمالی ۳۹٫۰۳۳۸۹°شرقی / 36.87750; 39.03389
حدود ۲۳۷ تا ۲۳۸ اردشیر بابکان پادشاه ساسانی حملات جدیدتری علیه پادشاهی روم آغاز کرد و شهرهای نصیبین و حران را فتح نمود.
حران شهری بسیار کهن در میان رودان است که اکنون در استان شانلی اورفه ترکیه قرار دارد.
حران منزل ابراهیم پیغمبر بود و به ویژه به عنوان مرکز عمده صابئین و دین آنها نامدار است. شهرت جاودانی این شهر به سبب فلاسفه و دانشمندانی است که در دوران اسلامی از آن برخاستند که از نامدارترین آنها ثابت بن قره و فرزندان و نوادگان او ، بتانی است.
گفته شده که حران نخستین شهریست که پس از رویداد طوفان نوح ساخته شده است. مقدسی گوید حران شهریست نیکو و دارای دژی از سنگ چنان نیکو بنیان مانند بنای بیت المقدس و در آن مسجدی نیز هست. در سه فرسخی شمال آن مکانی است موسوم به مولد (مکان ولادت) ابراهیم یا الرها که گویند زایش ابراهیم پیغمبر در آنجاست. این نام تا آغاز سده ۹م روی این شهر باقی بود و از آن پس رومیان آنرا ادسا می خواندند که این نام هم حدود ۷۰۰ سال باقی مانده و پس از آنکه در قرن شانزدهم میلادی (سال ۱۵۱۷م) ترکان عثمانی در دوره سلطان سلیم عثمانی آنجا را از حکومت ممالیک حلب بدست آوردند، آن را «ارفا» نامیدند که تحریف نام عربی «رها» است. حران در سال ۵۳ پ. م محل درگیری سهمگینی میان لشکریان ایران و روم بوده که در این جنگ سورنا فرمانده سپاه ایران با ۱۰۰۰۰ نیرو موفق به شکست کراسوس فرمانده سپاه روم با ۴۲۰۰۰ نیرو می شود که این جنگ آغاز جنگ های ۷۰۰ ساله میان ایران و روم بوده است.امروزه حران مخروبه ای بیش نیست که در اطراف آن کولیها و عشایر عرب زبان در فصل زمستان چادر می زنند و به گوسفندچرانی مشغول می شوند و در فصل تابستان با توجه به خشکی زمین و گرمای هوا به طرف کناره های دریای مدیترانه در استان هاتای و یا به سوریه کوچ می کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

حَرّان (Carrhae)
خرابه های دانشگاه حَرّان
(یا: کارهه؛ کارَه؛ کارای) شهری رومی در درۀ رود خابور در جنوب ترکیۀ امروزی. شهر حَرّان دارای دو دورۀ تاریخی است. دورۀ اول به قرن ۹ پ م بازمی گردد که آشور نَصیرپال آن را در بِینُ النَّهرین ساخت. پس از سقوط نِینَوا در ۶۱۲پ م، پایتخت آشور به آن جا منتقل شد؛ تا آن که در ۶۱۰پ م به دست سپاه کَلدِه گشوده شد. دورۀ دوم حران رومی است. جمعیت شهر در این دوره از اعراب، رومیان، یهودیان، یونانیان، سُریانیان، و دیگر اقوام سامی تبار بود. شهر طرحی شطرنجی یا هیپودامین داشت. شهر حَرّان به سبب قرار داشتن بر سر راه تجاری انطاکیه و بنادر رومی ساحل شرقی دریای مدیترانه همواره موضوع کشمکش ایرانیان و رومیان بود. در ۵۳پ م سورِن سردار پارتی، کراسوس کنسول رومی سوریه را در حران به سختی شکست داد و شهر به دست اشکانیان افتاد در این جنگ که به نبرد حران نیز مشهور است از سپاهیان ۶هزار نفری رومی تنها ۵۰۰ نفر جان به دربردند و کراسوس هم اعدام و سرش نزد اُرُد، شاه اشکانی، فرستاده شد. دیری نگذشت که فرهاد چهارم از حران چشم پوشید و آن را به روم واگذاشت. در ۲۱۷م کاراکالا از مقصد حران قصد حمله به اشکانیان را داشت که به قتل رسید. در ۲۳۶م اردشیر بابکان (۲۲۴ـ۲۴۰م) توانست حران را ضمیمۀ قلمرو ساسانی کند. در ۲۶۰م شاپور اول ساسانی (۲۴۰ـ۲۷۰م) در میانۀ راه حران به اِدِسا سپاه والریانوس امپراتور روم را شکست داد و بیش از۷۰هزار سرباز رومی را اسیر کرد. پس از شاپور اول، حران به قلمرو روم بازگشت. در ۵۴۰م خسرو انوشیروان سپاه یوستی نیانوس (ژوستن) امپراتور بیزانس را از حران بیرون راند. در ۶۰۵م خسرو پرویز دوباره حران را از روم پس گرفت، اما پس از شکست از سپاه هراکلیوس امپراتور بیزانس در ۶۲۲م حران برای همیشه از دست ایران خارج شد.

نقل قول ها

حَرّان از شهرهای بسیار کهن، میان رودان است که اکنون در استان شانلی اورفه ترکیه قرار دارد.
• «حرّان شهری است که آن را نه نشانی است از زیبایی و نه آسایشی و سایه ای که به شب و روزش در آن بیاسایی، هوایش از ریشه ی نامش رُسته و آبش با سردی آشنایی نَجُسته است، دشت و هامونش از تف نیمروز سوزان است و شهر چونان کوره ای فروزان، نه در آن خفتنی توانی گرچه قلیل و نه دمی برآری جز دشوار و ثقیل، در متن بیابانی بی فریاد رها و در بطن صحرایی غیرآباد بنا گشته است. رونق شهری است را از دست داده و خیاط آفرینش اندامش را از جامه ی سرسبزی و خرّمی برهنه نهاده...» -> ابن جبیر، در ۷ ربیع الاول ۵۸۰/ ۱۷ ژوئن ۱۱۸۴

گویش مازنی

/heraan/ حیران

حیران


جدول کلمات

مرد بسیار تشنه


کلمات دیگر: