مترادف دوره : دوران، زمانه، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت، وقت، هنگام، دنیا، روزگار، مرور، دور، محیط، سیر، گردش، احاطه
برابر پارسی : چرخه
period, cycle, course, generation, set, review, recaptitulation, perimeter, contour, rim, going round , given in turn, round
age, bout, circle, circuit, course, cycle, day, distance, edition, epoch, era, heat, round, interlude, period, rd, revision, run, series, spell, streak, stretch, today, turn, year
چرخه , چرخه زدن , سيکل , گرد() کردن , کامل کردن , تکميل کردن , دور زدن , مدور , گردي , منحني , دايره وار , عدد صحيح , مبلغ زياد , فرفره , چرخش (بدور خود) , چرخيدن , ريسيدن , رشتن , تنيدن , به درازاکشاندن , چرخاندن
دوران، زمانه، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت، وقت، هنگام
دنیا، روزگار
مرور
دور، محیط
سیر، گردش
احاطه
۱. دوران، زمانه، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت، وقت، هنگام
۲. دنیا، روزگار
۳. مرور
۴. دور، محیط
۵. سیر، گردش
۶. احاطه
سوزنی .
سوزنی .
امیرخسرو.
فوقی یزدی .
خفاف .
دوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مرتبان کوچک . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). مرتبان کوچک که در میان آن شهد و معجون نگاهدارند. (غیاث ) (آنندراج ).
دوره . [ دُ رِ ] (اِخ ) گوستاو. رسام و حکاک فرانسوی (1832 - 1883 م .) استاد بزرگ حکاکی روی چوب . (فرهنگ فارسی معین ).
دورة. [ دَ رَ ] (ع اِ) گردش . || دایره ٔکوچک . (ناظم الاطباء). || گردی . (دهار).
۱. گردش؛ گردش گرد چیزی؛ یکدور گردیدن؛ یکبار گردیدن.
۲. (اسم) عهد و زمان.
۳. (موسیقی) [قدیمی] اُکتاو؛ گام.
سبوی بزرگ که دو دسته دارد.
چرخه
محاصره
کندو
۱اطراف – حوالی ۲دوباره خوانی ۳وسیله ای برای کره گیری ۴گاو ...
ظرف سفالی بزرگ برای آش جو یا گندم،که درتنور و در این ظرف ...