کلمه جو
صفحه اصلی

دلقک


مترادف دلقک : تلخک، لوده، مسخره، مقلد، یالانچی

برابر پارسی : دلغک، شوخ، فسوسگر، لوده

فارسی به انگلیسی

buffoon, clown, comic, fool, harlequin, jester, zany, pierrot

harlequin, clown, buffoon


buffoon, clown, comic, fool, harlequin, jester, zany, Pierrot


فارسی به عربی

احمق , مهرج

مترادف و متضاد

fool (اسم)
نادان، ابله، خر، احمق، ادم احمق، دلقک، لوده، خرفت

stooge (اسم)
الت دست، دلقک، دست نشانده

buffoon (اسم)
مسخره، دلقک، لوده

jester (اسم)
شوخ، دلقک

pierrot (اسم)
دلقک، دلقک صامت ایتالیایی

harlequin (اسم)
حقه بازی، دلقک، لوده، نوعی سگ کوچک خالدار

loblolly (اسم)
دلقک، اش اماج غلیظ، کاج استخری، چاله گلالود

tomfool (اسم)
احمق، دلقک، لوده، ادم نادان، بلید

merry-andrew (اسم)
مسخره، دلقک، مقلد

تلخک، لوده، مسخره، مقلد، یالانچی


فرهنگ فارسی

مسخره، شوخ، کسی که کارهای خنده آوربکندوبخنداند
۱ - کسی که در دربارهای قدیم کارهای خنده آور برای تفریح دیگران میکرد لوده مسخره . ۲ - کسی که در بند بازی و نمایشهای سیرکی ادای هنر پیشه اصلی را در آورد و بدین وسیله مردم را بخنداند یالانچی .

شخصیت شوخ و بذله‌گویی که در نمایش و سیرک حرکات خنده‌آور می‌کند و لطیفه می‌گوید


فرهنگ معین

(دَ قَ ) (اِ. ) لوده ، مسخره ، کسی که با کارهای خنده آور مردم را بخنداند. در اصل مسخره ای بوده در دربار سلطان محمود غزنوی که طلخک نامیده می شد.

لغت نامه دهخدا

دلقک. [ دَ ق َ ] ( اِخ ) معرب تلخک. طلخک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). نام مسخره ای. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). نام مسخره ای که طلحک نامیده میشد. ( ناظم الاطباء ) :
شاه با دلقک همی شطرنج باخت
مات کردش زود خشم شه بتافت.
مولوی.
گفت با دلقک شبی سید اجل
قحبه ای را خواستی تو از عجل.
مولوی.
که ز ده دلقک بسیران درشت
چند اسپی تازی اندر راه کشت.
مولوی.
|| ( اِ ) توسعاً هر شخص مسخره راگویند. ( از ناظم الاطباء ). فسوسی. جحی. جوحی. عنوان کلی مسخرگان و مقلّدان که در تاریخ ایران و اسلام در مجالس خلفا و سلاطین و حکام و متنفدان بوده اند و ظریف نیز خوانده میشده اند. احتمالا اصل عنوان مأخوذ است از نام مسخره ای موسوم به طلحک که گویند معاصر سلطان محمود غزنوی بوده است. ( از دائرة المعارف فارسی ). و برای اطلاع از تاریخ دلقکان در بلاد اسلامی نیز رجوع به همان مأخذ شود.

فرهنگ عمید

لوده، مسخره، شوخ، کسی که کارهای خنده آور بکند و مردم را بخنداند. &delta، در اصل مسخره ای بوده در دربار سلطان محمود غزنوی که طلحک نامیده می شده.

لوده؛ مسخره؛ شوخ؛ کسی که کارهای خنده‌آور بکند و مردم را بخنداند. Δ در اصل مسخره‌ای بوده در دربار سلطان محمود غزنوی که طلحک نامیده می‌شده.


دانشنامه عمومی

دَلْقَک بازیگری است که حرکاتی برای خنده و تفریح تماشاگران انجام می دهد.
طلخک (که واژهٔ دلقک از آن است) دلقک سلطان محمود غزنوی
پونه، دلقک طرخان علاءالدین خلج
جعفرک، دلقک دربار ملک شاه سلجوقی
کل عنایت، دلقک شاه عباس کبیر
لوطی صالح، دلقک کریم خان زند که بعدها گرفتار خشم آقا محمد خان قاجار شد.
کریم شیره ای، شیخ حسین (معروف به شیخ شیپور)، شیخ کرنا، شغال الملک (یا شغال الدوله)، اسمعیل بزاز، علیون، دلقک های ناصرالدین شاه قاجار
شیخ حمدالله، دلقک ظل السلطان
حاج میرزا زکی خان (معروف به چلغوز میرزا)، دلقک احمد شاه قاجار
ابوالحسن دمشقی، در دستگاه خلیفه هارون الرشید
ابوالعنبس، در دستگاه خلیفه متوکل
تریبوله و دومی نیک دلقک های دربار فرانسوای اول و لویی چهاردهم
بروسکه، دلقک دربار هانری دوم و فرانسوای دوم
کالامبرگ، دلقک معروف ایتالیایی
دلقک ها معمولاً کلاه گیس های رنگین بر سر دارند و جامه های رنگین بر تن می کنند و چهره خود را گریم کرده کفش های بزرگی بر پا دارند.
واژهٔ دلقک معرب طلخک، دلخک یا تلخک، دلقک دربار سلطان محمود غزنوی می باشد.
دلقک معلوم نیست عاقل است یا دیوانه، دروغگوست یا راستگو، گستاخ است یا مهربان. او مخاطبانش را می خنداند، دیگران را مسخره می کند اما خود نیز مسخره می شود، آزار می بیند و گاه کتک می خورد.

دانشنامه آزاد فارسی

دَلقَک
دَلقَک
دَلقَک
دَلقَک
دَلقَک
دَلقَک
دَلقَک
(یا: طلحک؛ تلخک) مسخره، مقلد، و نکته گو که در مجلس خلفا، سلاطین، و حکام مسخرگی و خوشمزگی می کرد. گفته می شود اصطلاح دلقک از مسخره ای به نام طلحک یا تلخک گرفته شده که گویا معاصر سلطان محمود غزنوی بوده است. اشعب طماع، ابوالحسن خلیع، ابوالعنبس، عباده مخنث، ابوالفوارس، کچل (کل) عنایت، لوطی صالح شیرازی، کریم شیره ای، اسماعیل بزاز، شیخ شیپور، حسین دودی، و حسن گربه نام شماری از دلقکان و مسخرگانی است که در سال های دور و نزدیک در دربار سلاطین و پادشاهان ایرانی حضور داشتند.

فرهنگ فارسی ساره

فسوسگر


فرهنگستان زبان و ادب

{clown, clown character} [هنرهای نمایشی] شخصیت شوخ و بذله گویی که در نمایش و سیرک حرکات خنده آور می کند و لطیفه می گوید

واژه نامه بختیاریکا

اَنَک
حنده زاری
کوسِه
هَنده زاری
هِیشَت

جدول کلمات

لوده

پیشنهاد کاربران

" تلخک " یک واژه پارسی است که در زبان تازی " دلقک" شده و تلخک کسی است که دردها ، رنج ها و تلخی های مردمان را به زبان و نمایشی شوخ و زیرکانه بیان می کند و یا می نمایاند.

تلخک

نمونه:
بگمان بسیار نیرومند، این واژه ی عربی نما، همان واژه ی پارسیِ �تلخک� به آرش کسی است که با طنزها و کنایه های تلخ خود، واقعیت ها را بگونه ای خنده دار یا ریشخندآمیز بر زبان می آورد؛ واژه ای که نمود دگرگون شده ی دیگری از آن با آرشی دگردیسیده، همانا �دلقک� با باری منفی است.

ب. الف. بزرگمهر ۱۳ شهریور ماه ۱۳۹۶
https://www. behzadbozorgmehr. com/2017/09/blog - post_93. html

نمونه:
آن آخوند تلخکِ کاشی که از مردم خواسته بود تا حسابرسی کارِ به گفته ی وی �دانه درشت ها� یا همانا کلان دزدان رژیم را به الله واگذارند . . .

ب. الف. بزرگمهر ۱۱ دی ماه ۱۳۹۵
http://www. behzadbozorgmehr. com/2016/12/blog - post_484. html


ملیجک یا تلخک کسی که سعی در خنداندن مردم دارد


کلمات دیگر: