کلمه جو
صفحه اصلی

وان

فارسی به انگلیسی

bath, bathing - tub


bath, bathtub, bathing - tub

فارسی به عربی

حمام

مترادف و متضاد

bath (اسم)
شستشو، وان، استحمام، گرمابه، حمام فرنگی

tub (اسم)
وان، حمام فرنگی، طشت، تغار چوبی، تغار رختشویی، هر چیزی بشکل تغاهر

won (اسم)
وان

فرهنگ فارسی

شهری در جنوب شرقی ترکیه نزدیک ساحل شرقی دریاچه وان و مرکز شهرستان وان که دارای ۱۳۵٠٠ تن سکنه است . مرکز تجارت و کشت گندم می باشد . شهری است قدیمی در ۱۵۴۳ م . به تصرف ترکان عثمانی در آمد روسها در ۱۹۱۸ م . آن را متصرف شدند ولی بعدا آن را به ترکیه مسترد داشتند .
ظرف بزرگ فلزی یا چینی که در حمام نصب کنند و در آن بدن را شستشو دهند.
پهن . عریض

فرهنگ معین

[ روس . ] (اِ. ) ظرف بزرگ فلزی یا چینی که برای شست و شوی بدن در حمام تعبیه کنند.

لغت نامه دهخدا

وان . (اِخ ) دریاچه ای است به آسیای صغیر. بحیره ٔ ارجیش . بحیره ٔ طِریخ (به مناسبت ماهی طِریخ که در آنجا بسیار است ) .


وان .(پسوند) بان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). به معنی محافظت و نگاهبانی . || نگهبان . نگاهدارنده . حارس . و محافظت کننده . همچو گله وان و دشتوان و فیلوان و امثال آن ، لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود. (برهان قاطع). حافظ. نگاهبان . (انجمن آرا). || شبه . مانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). نظیر. (برهان قاطع) (از جهانگیری ). ون . (جهانگیری ). ون مخفف آن است . (آنندراج ) (انجمن آرا). حرف تشبیه به معنی مانند. || دارنده . (غیاث اللغات ). || (اِ) در تداول گیلانیان ، زبان گنجشک . (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنچه در لغت پارسی استنباط شده است وان به معنی چشمه و محل آب استعمال می شده و از اسامی قدیم که بر بعضی محال نهاده اند این معنی استنباط می شود چنانکه در آذربایگان محلی معروف است آن را شش وان خواندند چون شش چشمه و رودآب به هم متصل و بدان محل می آمده ، اکنون شیشوان گویندو در شهر نشوی که در این زمان به نخجوان مشهور است هم آبی بوده که شکارهای دشتی و کوهی به هوای خوردن آب از کوه به زیر می آمده اند و جماعتی شکارچیان که به پارسی آنها را نخجیروان می نامیده اند می رفته و آنها را نخجیر می کرده اند بتدریج آن محل را نخجیروان خواندند و «را» را حذف کرده نخجوان گفتند. (انجمن آرا) (آنندراج ). || (حرف ربط + ضمیر) مخفف و آن . از و (حرف عطف ) + آن (اسم و ضمیر اشاره ) :
وان نار بکردار یکی حقه ٔ ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده .

منوچهری .


واندگر پخت همچنان هوسی
و این عمارت بسر نبرد کسی .

سعدی .



وان.( پسوند ) بان. ( حاشیه برهان چ معین ). به معنی محافظت و نگاهبانی. || نگهبان. نگاهدارنده. حارس. و محافظت کننده. همچو گله وان و دشتوان و فیلوان و امثال آن ، لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود. ( برهان قاطع ). حافظ. نگاهبان. ( انجمن آرا ). || شبه. مانند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ). نظیر. ( برهان قاطع ) ( از جهانگیری ). ون. ( جهانگیری ). ون مخفف آن است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). حرف تشبیه به معنی مانند. || دارنده. ( غیاث اللغات ). || ( اِ ) در تداول گیلانیان ، زبان گنجشک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || آنچه در لغت پارسی استنباط شده است وان به معنی چشمه و محل آب استعمال می شده و از اسامی قدیم که بر بعضی محال نهاده اند این معنی استنباط می شود چنانکه در آذربایگان محلی معروف است آن را شش وان خواندند چون شش چشمه و رودآب به هم متصل و بدان محل می آمده ، اکنون شیشوان گویندو در شهر نشوی که در این زمان به نخجوان مشهور است هم آبی بوده که شکارهای دشتی و کوهی به هوای خوردن آب از کوه به زیر می آمده اند و جماعتی شکارچیان که به پارسی آنها را نخجیروان می نامیده اند می رفته و آنها را نخجیر می کرده اند بتدریج آن محل را نخجیروان خواندند و «را» را حذف کرده نخجوان گفتند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || ( حرف ربط + ضمیر ) مخفف و آن. از و ( حرف عطف ) + آن ( اسم و ضمیر اشاره ) :
وان نار بکردار یکی حقه ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده.
منوچهری.
واندگر پخت همچنان هوسی
و این عمارت بسر نبرد کسی.
سعدی.

وان. ( روسی ، اِ ) ظرف بزرگ فلزی یا چینی که در حمام نصب کنند ودر آن بدن را شستشو دهند. ( از فرهنگ فارسی معین ).

وان. ( اِخ ) نام شهری است در ترکیه ، واقع در فلات ارمنستان در ساحل شرقی دریاچه وان. ( دائرة المعارف اسلامی از حاشیه برهان ). نام ولایتی از ملک آذربایجان. ( جهانگیری ).نام شهری است از ولایت شروان. ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ). شهری است از اقلیم چهارم به جزیره نزدیک بوسطان و بعضی آن را از ارمینه شمارند و چنین است در خوبی آب و هوا بی نظیر است. ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ).

وان. ( اِخ ) دریاچه ای است به آسیای صغیر. بحیره ارجیش. بحیره طِریخ ( به مناسبت ماهی طِریخ که در آنجا بسیار است ).

وأن. [ وَءْن ْ ] ( ع ص ) پهن. عریض. ( از منتهی الارب ). هر چیز عریض. ( از اقرب الموارد ). || مرد پهن تن. ( منتهی الارب ). رجل عریض. و هی وأنة. ( اقرب الموارد ).

وان . (اِخ ) نام شهری است در ترکیه ، واقع در فلات ارمنستان در ساحل شرقی دریاچه ٔ وان . (دائرة المعارف اسلامی از حاشیه ٔ برهان ). نام ولایتی از ملک آذربایجان . (جهانگیری ).نام شهری است از ولایت شروان . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). شهری است از اقلیم چهارم به جزیره نزدیک بوسطان و بعضی آن را از ارمینه شمارند و چنین است در خوبی آب و هوا بی نظیر است . (آنندراج ) (از انجمن آرا).


وان . (روسی ، اِ) ظرف بزرگ فلزی یا چینی که در حمام نصب کنند ودر آن بدن را شستشو دهند. (از فرهنگ فارسی معین ).


فرهنگ عمید

۱. مانند؛ نظیر.
۲. [قدیمی] = بان: پلوان، گله‌وان، دروان، دشتوان.


ظرف بزرگ چینی یا سرامیکی در حمام برای شستن بدن در آن.


۱. مانند، نظیر.
۲. [قدیمی] = بان: پلوان، گله وان، دروان، دشتوان.
ظرف بزرگ چینی یا سرامیکی در حمام برای شستن بدن در آن.

دانشنامه عمومی

الگو:Turk
قلعه وان
دریاچه وان
کلیسای آختامار
آبشار مرادیه
گربه وان
وان (ترکی استانبولی: Van) بزرگترین شهر در شرق ترکیه که مرکز استان وان می باشد. یکی از شهرهای کورد نشین تاریخی ترکیه است با جمعیتی نزدیک به ۳۶۱٬۱۶۳ نفر، که امروزه به حدود ۶۰۰٬۰۰۰ نفر هم رسیده ه بیشتر مردم با زبان کوردی کرمانجی تکلم می کنند
این شهر از شمال و غرب به دریاچه وان از شرق به کوه های مرتفع سیاه کوه و اِرک و از جنوب به کوه آرتوس چسبیده است.
عمده شهرت جهانی این شهر به دلیل وجود گربه های سفید پشمالویی با یک چشم آبی و دیگری زردرنگ است که به گربه وان مشهوراند.

گویش مازنی

/vaan/ واژه ای که برای تاکید در پایان جمله آید

واژه ای که برای تاکید در پایان جمله آید


پیشنهاد کاربران

در پارسی " آبزن " نام آوند بزرگی است که روی تون گرمابه نهاده می شود .

وان یعنی تشت بزرگ یا حوزچه کوچک در حمام.
وان در تلفظ انگلیسی عدد یک می باشد
وان نام دریاچه ای در ترکیه، دریاچه وان بزرگترین دریاچه آب شور ترکیه و دومین دریاچه آب شور خاورمیانه است. شهر وان بزرگترین شهر مرزی ایران و ترکیه است. درست است که بیشتر مسافران این مقصد به قصد خرید به این شهر سفر میکنند ولی این شهر جاذبه های گردشگری بسیار زیبایی دارد. شهرت این شهر بیشتر برای مراکز خرید و هتل های مناسب و بیش از همه کتیبه خشایار شا است. آب تنی در آب این دریاچه را به شما پیشنهاد می دهیم.

در قزوین ( معلم کلایه ) دریاچه ای کوچک است، بنام
آوان _ به نظر من دریاچه وان ترکیه از نظر ریشه ای زبان شناسی با آوان یکی است. که همان ( آبها ) معنی
میدهد. البته در کردی، لری، تات . . .
.


کلمات دیگر: