کلمه جو
صفحه اصلی

حمام


مترادف حمام : امر مقدر، امر محتوم، قضا، قدر، سرنوشت، مرگ، موت | آبزن، دوش، گرمابه، تابخانه

برابر پارسی : گرمابه

فارسی به انگلیسی

bath, bathroom, turkish bath(-house), hammam

Turkish bath(-house), hammam


bath, bathroom


فارسی به عربی

حمام , مرحاض

عربی به فارسی

شستشو , استحمام , شستشوکردن , ابتني کردن , حمام گرفتن , گرمابه , حمام فرنگي , وان , حمام , وان حمام , جاي شستشوي بدن درحمام


فرهنگ اسم ها

اسم: حمام (پسر) (عربی)
معنی: کبوتر

مترادف و متضاد

bathhouse (اسم)
گرمابه، حمام، لباس کن

bathroom (اسم)
گرمابه، حمام

washroom (اسم)
حمام، محل دستشویی، اتاقک توالت

turkish bath (اسم)
حمام، گرمابه بخار

therm (اسم)
حمام، داغ، گرما، کالری کوچک، معادل هزار کالری بزرگ، واحد گرما، حمام عمومی

آبزن، دوش، گرمابه، تابخانه


امر مقدر، امر محتوم


قضا، قدر، سرنوشت


مرگ، موت


۱. امر مقدر، امر محتوم
۲. قضا، قدر، سرنوشت
۳. مرگ، موت


فرهنگ فارسی

کبوتر، نوع کبوتر، قمری، فاخته، واحدش حمامه، گرمابه، محل استحمام، حمامات جمع
( اسم ) مرگ موت .
دهی است از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد

فرهنگ معین

(حَ مّ ) [ ع . ] (اِ. ) گرمابه . ج . حمامات . ،~ِ زنانه کنایه از: جای شلوغ و پر سر و صدا. (،(حمام (حِ ) [ ع . ] (اِ. ) مرگ ، موت .
(حَ ) [ ع . ] (اِ. ) کبوتر. ج . حمائم .

(حَ مّ) [ ع . ] (اِ.) گرمابه . ج . حمامات . ؛~ِ زنانه کنایه از: جای شلوغ و پر سر و صدا. (?(حمام (حِ) [ ع . ] (اِ.) مرگ ، موت .


(حَ) [ ع . ] (اِ.) کبوتر. ج . حمائم .


لغت نامه دهخدا

حمام. [ ح ِ ] ( ع اِ ) ج ِ حُمَّة. ( از منتهی الارب ). رجوع به حمة شود. || قضا و قدر مرگ. ( منتهی الارب ). قضای موت وقدر آن. ( از اقرب الموارد ). مرگی. ( مهذب الاسماء ).

حمام. [ ح َ ] ( ع اِ ) کبوتر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || هر نوع مرغ طوق دار. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار ومرغ ساق جر. ( اقرب الموارد ). حمامة یکی آن. و مذکر ومؤنث در حمامه یکسان است. مانند حیه. ( منتهی الارب ). و تاء در آن برای دلالت بر وحدت است نه بر تأنیث. ( اقرب الموارد ). کسایی گوید: حمام کبوتر بری است و یمام کبوتر خانگی و اصمعی گوید: یمام کبوتر وحشی است و آن نوعی از پرندگان صحرایی است. ( اقرب الموارد ).
- بیض الحمام ؛ نوعی است از انگور پردانه. ( اقرب الموارد ).
- حمام الحرم ؛ کبوتری که در حرم مکه خانه و لانه و مسکن دارد و این مثل است در احترام و مصونیت ، زیرا شکار چنین کبوتری حرام است. ( اقرب الموارد ).
- حمام الرسل ؛ کبوترانی که به آنها رسالت و پیغام بری را آموخته اند و نامه پیغام را بگردن آنها آویزند و بهر کسی که خواهند پرواز دهند و آن ها میروند و با پاسخ برمیگردند. ( اقرب الموارد ).
- حمام مطوقه ؛ مجازاً شرم مرد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
آوردت از رزان و بحمام برد باز
واندر کفت نهاد حمام مطوقه.
سوزنی.
- رعی الحمام ؛ گیاهی است. ( اقرب الموارد ).
- ساق الحمام ؛ گیاهی است. ( اقرب الموارد ).
- عنق الحمام ؛ رنگی است بین قرمزی و کبودی. ( از اقرب الموارد ). مثل گردن کبوتر.

حمام. [ ح َم ْ ما ] ( ع اِ ) گرمابه. مذکر است. ( از منتهی الارب ). ج ، حمامات. ( منتهی الارب ). وفارسیان به تخفیف نیز استعمال نمایند. ( آنندراج ).
- امثال :
رستم در حمام ؛ نقش در حمام.
اگر تو آدمئی اعتقاد من آنست
که دیگران همه نقشند بر در حمام.
؟
مثل حمام جن است ؛ یعنی یکی از یکی درازترند.
مثل حمام زنانه ؛ که همگی در آن واحد سخن گویند.

حمام. [ ح ُ ] ( ع اِ )تب همه ستوران. ( ناظم الاطباء ). تب جمع ستوران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و گویند تبی است مخصوص به اسب. ( اقرب الموارد ). || مهتر شریف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سید شریف. ( اقرب الموارد ).

حمام. [ ح َم ْ ما ] ( اِخ ) دهی از دهستان یعقوب وندپاپی بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و گرم است. سکنه آن 100 تن.آب آن از چشمه حمام و رود زال. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه پاپی می باشند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

حمام . [ ح َ ] (ع اِ) کبوتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هر نوع مرغ طوق دار. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار ومرغ ساق جر. (اقرب الموارد). حمامة یکی آن . و مذکر ومؤنث در حمامه یکسان است . مانند حیه . (منتهی الارب ). و تاء در آن برای دلالت بر وحدت است نه بر تأنیث . (اقرب الموارد). کسایی گوید: حمام کبوتر بری است و یمام کبوتر خانگی و اصمعی گوید: یمام کبوتر وحشی است و آن نوعی از پرندگان صحرایی است . (اقرب الموارد).
- بیض الحمام ؛ نوعی است از انگور پردانه . (اقرب الموارد).
- حمام الحرم ؛ کبوتری که در حرم مکه خانه و لانه و مسکن دارد و این مثل است در احترام و مصونیت ، زیرا شکار چنین کبوتری حرام است . (اقرب الموارد).
- حمام الرسل ؛ کبوترانی که به آنها رسالت و پیغام بری را آموخته اند و نامه ٔ پیغام را بگردن آنها آویزند و بهر کسی که خواهند پرواز دهند و آن ها میروند و با پاسخ برمیگردند. (اقرب الموارد).
- حمام مطوقه ؛ مجازاً شرم مرد. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
آوردت از رزان و بحمام برد باز
واندر کفت نهاد حمام مطوقه .

سوزنی .


- رعی الحمام ؛ گیاهی است . (اقرب الموارد).
- ساق الحمام ؛ گیاهی است . (اقرب الموارد).
- عنق الحمام ؛ رنگی است بین قرمزی و کبودی . (از اقرب الموارد). مثل گردن کبوتر.

حمام . [ ح َم ْ ما ] (ع اِ) گرمابه . مذکر است . (از منتهی الارب ). ج ، حمامات . (منتهی الارب ). وفارسیان به تخفیف نیز استعمال نمایند. (آنندراج ).
- امثال :
رستم در حمام ؛ نقش در حمام .
اگر تو آدمئی اعتقاد من آنست
که دیگران همه نقشند بر در حمام .

؟


مثل حمام جن است ؛ یعنی یکی از یکی درازترند.
مثل حمام زنانه ؛ که همگی در آن واحد سخن گویند.

حمام . [ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حُمَّة. (از منتهی الارب ). رجوع به حمة شود. || قضا و قدر مرگ . (منتهی الارب ). قضای موت وقدر آن . (از اقرب الموارد). مرگی . (مهذب الاسماء).


حمام . [ ح ُ ] (ع اِ)تب همه ستوران . (ناظم الاطباء). تب جمع ستوران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و گویند تبی است مخصوص به اسب . (اقرب الموارد). || مهتر شریف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سید شریف . (اقرب الموارد).


حمام . [ ح َم ْ ما ] (اِخ ) دهی از دهستان یعقوب وندپاپی بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و گرم است . سکنه ٔ آن 100 تن .آب آن از چشمه ٔ حمام و رود زال . محصول آن غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه ٔ پاپی می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


فرهنگ عمید

۱. قضاوقدر.
۲. مرگ، موت.
محلی برای شست وشوی بدن، گرمابه.
کبوتر.

کبوتر.


محلی برای شست‌وشوی بدن؛ گرمابه.


۱. قضاوقدر.
۲. مرگ؛ موت.


دانشنامه عمومی

حَمّام یا گرمابه محلی است برای شستشوی اساسی تن و سر و صورت و نیز غسل در اصطلاح اسلامی. گرمابه های همگانی در ایران باستان و خاندان عثمانی ترکیه، و برخی کشورهای شمال آفریقا که در قلمرو خاندان عثمانی بوده اند، دیده می شد و امروزه نمودی از فرهنگ خاورزمینِ آن زمان شمرده می شود؛ هرچند بسیاری از آن ها خراب یا بسته شدند، ساختار زیبای برخی از آن ها در یادها و نگاره هایشان در نسک های گردشگران اروپایی سده های پیشین بر جای ماند تا سندی باشد بر یکی از نمودهای شهرنشینی در خاورزمین. در این گرمابه ها کسانی بودند که به دلاک معروف بودند آن ها لنگ به کمر می بستند و کیسه می کشیدند که در عامه به آن ها لنگی یا کیسه کش می گفتند.
حمام عمومی
کیسه حمام
حوله
لیف
حمام ترکی
نمونهٔ این گونه گرمابه ها در سده های پس از آن در اروپا با نگرش به ساختار خاوری بیشتر برای بزرگ زادگان و درباریان ساخته شد.
بنا به گفتهٔ محققان حمام های عمومی از دیرباز در ملل باستانی از جمله مصر، بین النهرین و بعدها در روم باستان که هنوز بقایای آن باقیست، رواج داشته است. بعدها در خاورمیانه در قرون وسطی حمام های عمومی بسیار رواج داشتند. در شهر بغداد در هر محله چند حمام عمومی وجود داشت که دیوارهای آن را گچ و کف آن را موزائیک و قیر می کردند که بهترین حمام های آن دوران به حساب می آمد. همچنین در دوران عثمانیان، صفویان و قاجاریان حمام های زیادی ساخته شد.
گرمابه های همگانی از نگرش ساختاری، بیشتر دارای درِ ورودیِ پیچ داری بودند که به رخت کن می رسید. در گوشه ای از رخت کن، جایگاه صندوق دار گرمابه قرار داشت. این رخت کن به اتاقی راه می یافت که آن را «اتاق سرد» یا «سرای نخست» می نامیدند و دارای حوض های آب و هوای گرمی بود که از طریق لوله های سفالی کار گذاشته شده در دیوار سالن (اتاق دوم) از گرم خانه می آمد. این اتاق به اتاق دیگری به نام بیت الحراره یا حجرهٔ داغ وصل می شد. این اتاق دارای حوضی پُر از آب گرم بود و دمای آن حداکثر میزانی بود که بدن انسان توان تحمل آن را می توانست داشته باشد. کف این اتاق ها تماماً از سنگ مرمر پوشیده می شد تا نظافت آن به آسانی صورت پذیرد.

دانشنامه آزاد فارسی

حمّام
حمّام
(یا: گرمابه) ساختمانی عمومی برای شست وشو و نظافت با معماری خاص در کشورهای اسلامی به ویژه در ایران و ترکیه. هر حمام از چهار بخشِ مجزا تشکیل می شود؛ راهرو یا پله های ورودی، سربینه یا رختکَن، راهروِ ارتباطیِ سربینِه و گرمخانه، و گرمخانه. حمام های سنتی را برای بهتر جریان داشتنِ آب پایین تر از سطحِ زمین می ساختند. سربینه، در انتهای راهرویی دالان مانند، فضایی مدور یا چندضلعی بود با حوضی در میانه که گرداگردِ آن صُفه ای ساخته بودند. بر دیوارِ بالای صُفه گنجه هایی بود که مشتریان لباس های خود را در آن می نهادند و پس از عبور از راهرویی باریک واردِ گرمخانه می شدند. در وسطِ سربینه حوضی برای وضو و پاشویۀ پایانی بود. بنای گرمخانه نیز چون سربینه طاقی گنبدی شکل داشت و از بخش های مختلفِ خزینۀ آب گرم، خزینۀ آب ولرم، چاله حوضی استخرمانند برای شنا و آب بازی، و واجبی خانه تشکیل می شد. خزینه ها سه چهار پله بالاتر از سطحِ زمین بودند. دو پله پایین تر از خزینه ها چاله حوض قرار داشت. کورۀ حمام در زیرِ خزینۀ آب گرم ساخته شده بود و با چوب و کاه و پِهِن روشن می شد. حرارتِ کوره به تون (آتشخوانه) می رسید و از مجراهایی به نامِ خان که سرتاسرِ زیر حمام را پوشانده بود، همۀ سطحِ حمام را گرم نگاه می داشت. در بعضی گرمخانه ها حوضِ کوچکی نیز برای کسانی که کارگر نمی خواستند می ساختند تا خود در آن، کف ساخته بر سر و روی بریزند. بامِ حمام از نیم گُنبدی هایی با شیشه های گردِ نعلبکی مانند پوشیده بود و دورتادورِ آن اتاقک هایی برای اقامتِ کارگرانِ بی جا قرار داشت. امروزه حمام های عمومی جای خود را به حمام های نمره ای، هر چند از رونق افتاده، داده است و جز در برخی مناطق با بافت های سنتی، از این نوع حمام ها دیده نمی شود. حمام در فرهنگ ایرانی همواره نقشی مؤثر داشته و با آداب و رسوم و کنش اجتماعی همراه بوده است. ازجمله همراهی حمام با آیین های گذار (تولد، بلوغ، ازدواج و مرگ)، با مبادلات اجتماعی (اوقاتفراغت برای زنان و مردان)، آشنایی و برنامه ریزی برای زندگی آینده(همسر گزینی)، برایتصمیمات اقتصادی (مذاکرات و شروع معاملات)، یا حتی سیاسی (توطئه ها و حتی قتل های سیاسی نظیر قتل امیرکبیر در حمام فین کاشان). حمام همچنین یادآور گروه بزرگی از مشاغل و دخالت های «بدن»با دیگران، نظیر خون گیری یا حجامت، بندانداختن، ستردن موی زائد بدن، سلمانی، مشت و مال دادن و غیره است. با اسلامی شدن ایران، رابطه با آب به مثابه ابزاری براینظافت به یک امر واجب بدل می شود که همپاک می کند و هم پاک می ماند. وجود ۵هزار حمام در قرن چهارم هجری در بغداد و ۱۰هزار در قرن بعد و سپس کاسته شدن آن در قرون بعدی به۲هزار باب نشان از تغییرات اجتماعی در شهرنشینی دارد. در دورۀ قاجاریه در فاصله ۱۲۳۰ تا ۱۲۸۰ق تعداد حمام ها از یک باب برای ۱۴۸ خانوار به یک باب برای هر ۸۹ خانوارد بدل می شود. تهران در سال ۱۳۳۰ش بیش از ۱۵۱ باب حمام عمومی داشت. از دهۀ ۱۳۴۰ به بعد حمام های خصوصی و خانگی کم کم جای حمام های عمومی را می گیرد و همراه با آنآیین ها و آداب های اجتماعی و فرهنگی مربوط به آن نیز فراموش می شود.نیز ← خزینه؛ دلّاکی

نقل قول ها

حمّام جای شستشوی تن در خانه ها.
• «اگر بخواهم تنها باشم، جایی که بتوانم بنویسم، بتوانم بخوانم، بتوانم دعا کنم، بتوانم گریه کنم، می توانم هر چه که می خواهم را انجام دهم؛ به حمّام می روم!». -> آلیسیا کیز

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حمام ،عنوان مکانی است که از آن برای شستشو ونظافت بدن استفاده می شود،حمام به معنای گرمابه می باشد.از آن به مناسبت در باب های طهارت، صلات، صوم، اعتکاف، حج، اجاره و شفعه سخن رفته است.
در احادیث پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام، و براساس آن ها در کتاب های فقهی، به موضوع حمام و استحمام از برخی جهات توجه شده است.از یکسو بر اهمیت و فضیلت استحمام و حمام تأکید شده و حمام خانه خوبی وصف شده است که هم گرمای آن آتش دوزخ را به یاد می آورد و هم، آلودگی و شوخ را زایل می سازد. در روایتی از امام رضا علیه السّلام آمده است:استحمام یک روز در میان موجب چاقی و هر روز، موجب لاغری وضعف می گردد.
فواید
همچنین تأکید شده است که استحمام نقش درمانی دارد و یک روز در میان به حمام رفتن، و نه بیش از آن، نیکوست.
احکام
ثبوت شفعه در حمام- بنابر قول به اعتبار قابل قسمت بودن مورد شفعه- مشروط به بقای منفعت آن پس از تقسیم است
← کراهتی
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: hamum / garmâva
طاری: hamum
طامه ای: hamum
طرقی: hamum / garmâva
کشه ای: hamum
نطنزی: hamum


واژه نامه بختیاریکا

خَشُو

جدول کلمات

کبوتر , موت, مرگ, گرمابه

پیشنهاد کاربران

گرمابه.
تَنشویی.

حمام یا گرمابه محلی است برای شستشوی تن و سر و صورت. کاشی های معرق، هفت رنگ و کاشی های خشتی، با تصویر انسانی از زیبایی ها و ویژگی های ظاهری حمام ها بوده است. حمام تا قبل از عصر جدید بخشی از حوزة عمومی بود، حمام ها کنار خیابان و همچنین کنار بازار ساخته می شدند.
حمام های عمومی به لحاظ معماری غالبا دارای در ورودی پیچ داری بودند که به رختکن منتهی می شد. در گوشه ای از رختکن محل استقرار صندوق دار حمام قرار داشت. این رختکن به اتاقی راه می یافت که آن را اتاق سرد و یا بیت اول می نامیدند و دارای حوض های آب و هوای گرمی بود که از طریق لوله های سفالی کار گذاشته شده در دیوار سالن ( اتاق دوم ) از گرمخانه می آمد.
این اتاق به اتاق دیگری به نام بیت الحراره و یا حجره داغ وصل می شد. این اتاق دارای حوضی پر از آب گرم بود و دمای آن حداکثر میزانی بود که بدن انسان توان تحمل آن را می توانست داشته باشد. کف این اتاق ها تماما از سنگ مرمر پوشیده می شد تا نظافت آن به آسانی صورت پذیرد.
سقف اتاق های حمام گنبدی شکل و دارای نور گیر هایی بود که به وسیله دریچه هایی شیشه ای بسته می شدند تا بدین ترتیب فقط نور آفتاب به داخل حمام بتابد و از ورود هوای سرد جلوگیری و حمام به صورت طبیعی روشن شود.
معمولا در ساخت حمام ها از آجر، سنگ و مرمر استفاده می کردند، زیرا این مواد به خوبی در مقابل آب مقاومت می کنند. در پشت حمام گرمخانه ای وجود داشت که آب را در دیگ های بزرگ مسی به جوش می آورد.
آب جوش و بخار از گرمخانه و از طریق شبکه ای از لوله های سفالی به قسمت های مختلف حمام توزیع می شد. این گرمخانه معمولا دارای یک در پشتی بود که از طریق آن سوخت مورد نیاز گرمخانه به آن می رسید.
افراد شاغل در حمام:
تونتاب: شخصی که وظیفه اش نگهداری از حمام , گرم نمودن آب و همچنین تمیز نمودن حمام بوده است را تونتاب می گفتند.
دلاک: فردی که با کیسه کشی و شستشوی افراد در حمام امرار معاش می نموده است.
مشتمالچی: شخصی که در حمام به اشخاص مشت مال می داده و جهت صدا زدن او در سربینه فرد بلند میگفه خش.
حمامی: مالک حمام خصوصی که درحمام عمومی نقش مدیریت را در حمام به عهده داشته است.
پادو: این فرد وظیفه اش جفت کردن کفش اشخاص و گاهی اوقات جابجایی. افرادی که در سربینه حضور داشتند. تا مشتری وارد می شد، پادو کفش مشتری را زیر سکو می گذاشت و یک لنگ خشک روی سکو پهن می کرد. مشتری که لخت می شد، پادو یک لنگ دیگر به او می داد. مشتری آن لنگ دوم را به کمر می بست لباس هایش را توی آن لنگ اول می پیچید و از سکو پایین می آمد.
وسائل استحمام در حمام های قدیمی:
کیسه، مشربه، لیف، تاس، شان، ه طشت، صابون، لگن، سفیدآب، آینه، کتیرا، جام حنا، سدر، جام وسمه، مورد، لنگ، حنا، چراغ پیه سوز، وسمه، سنگ پا، گل سرشور، بقچه مسند و . . . .
برخی از نکات فنی و هنری حمام ها:
چگونگی شبکه آبرسانی به خزینه، گرمخانه، سربینه، حوض ها، حوضچه ها و فواره های متعدد آنها، نحوه گرم کردن هوای داخل حمام، چگونگی آب بندی مخازن آب و گرم کردن آب، ارتفاع کم و باریک و طولانی بودن راهروها، هشتی های میانی و سردرها، تناسبات فضایی ورودی ها و خروجی ها، ارتفاع زیاد رختکن، گود بودن حمام، بهره گیری از آب قنات، نگهداشتن حرارت، ضد زلزله بودن و کاهش ارتعاشات لرزشی در اثر قرارگیری در درون زمین.
در حمام های عمومی قدیمی، فضاها طوری پشت سر هم چیده می شد تا ناخودآگاه یک مسیر منطقی را طی کنی؛ بعد از سر در حمام، یک راهرو افراد را به فضای سربینه می برد که از نظر دما خیلی نزدیک به فضای بیرون بود. بعد یک راهرو قرار داشت که هوایش کمی گرم تر از سربینه بود و در آخر گرمخانه بود که از تمام فضاهای دیگر گرمتر بود.
تاریخچه حمام در ایران
ایرانیان از دیرباز به حفظ نظافت بدن و شستشوی همیشگی آن اهمیت فراوان می داده اند، خصوصاً بعد از اسلام
قبل از اسلام پیروان آیین مهر و زردشت توجه به پاکیزگی داشته و آب که مظهر پاکیزگی است از قداست فوق العاده برخوردار بوده.
کلمه پادیاوی یعنی غسل، وضو، پاک کردن و پاکیزه نگاه داشتن که واژه پاسیو هم به همین منظور است از آن زمان ریشه گرفته، پاسیو همان محل تمیزکردن و در مساجد به وضوخانه گفته می شده است.
این واژه در زبان فرانسه به patioتبدیل شده و دوباره به ایران بازگشته به صورت پاسیو به کار گرفته شده است.
واژه گرمابه مرکب از دو کلمه گرم و آبه به معنی مکانی است که دارای آب گرم باشد؛ مانند سردابه ( ساختمان سرد ) ، گورابه ( قبرستان یا مقبره ) .
حمام در تمام شهرها و روستاهای ایران در کنار مساجد به صورت زوجی ( زنانه و مردانه ) ساخته شده و قبل از اذان صبح باز می شدند.
هر حمام دارای سردخانه، گرمخانه، محل شستشوی بدن، خزینه، محل نشستن و لباس پوشیدن و. . . . . بوده است.
حمام ها در زیرزمین ساخته می شده اند تا اولاً از سرمای زمستان محفوظ باشند و ثانیاً آب سطحی جاری در جوی ها بتواند در بالاترین مخزن آن جاری شود.
در قدیم سوخت حمام از خار بیابان و هیزم و فضولات حیوانات بوده. معماران ایرانی در ساختمان حمام از سنگ، آجر و ملات شن و آهک استفاده می کردند و پلاستر سطوح داخلی حمام از خاک رس، آهک، به همراه الیاف گیاهی به نام لوئی ( لوکه ) و کاه و بعضاً از مو استفاده می شد.
آب بندی کف خزینه نیز بوسیله قشری از خاک رس، آهک، پشم بز، پیه، موم زنبور عسل، کرباس و غیره که برای جلوگیری آب به داخل آتشدان انجام و سپس لایه ضخیمی از ساروج روی آن کشیده می شد.
حمام ها دارای دو خزینه با آب ولرم و گرم بوده که مشتریان ابتدا وارد خزینه ولرم شده و بدن خود را شستشو می دادند، سپس وارد خزینه گرم شده کار استحمام نهائی و غسل کردن را به انجام می رساندند.
در زیر خزینه حمام تون ( آتشدان یا آتشخان ) قرار داشته و ظرف مسی بزرگی در کف خزینه تعبیه شده و در زیر آن آتش می افروختند تا در اثر عمل کنون . . .

حمام به معنی کبوتر است و از آن جایی که گرمابه ها زیر زمین ساخته می شدند و گنبد آنها روی زمین وجود داشت که کبوترها روی آن می نشستند، واژه "حمام" به معنی کبوتر گسترش معنایی پیدا کرد و در اربی که واژه ای برای گرمابه وجود نداشت به گرمابه نیز "حمام" گفتند.

در اربی به "سرداب" هم که به معنی آب انبار است نیز همان "سرداب" می گویند.

گرمابه

گرمابه سرگذشت ( تاریخ معرب آن ) بسیار طولانی دارد. نخستین کسانی که آنرا ساختند بابلی ها [قوم ایرانی - آریایی] و مصری های عهد باستان بودنند. دوستی به نام�جدیری� نوشته هممام ساخته ترکهاست نمی دانم آیا منظور ایشان واژه اش و یا ساختار آن است. پیش از اینکه ترکها به اروپا بیایند سرزمینی که امروز ترکیه نامیده می شود سرزمین روم بود و در آنجا بر اساس آثار باستانی حمام ( گرمابه ) وجود داشته. در زبان آلمانی به گرمابه Badezimmer گفته می شود این چهار دیواری است که برای شتشوی بدن در خانه است. ولی گرمابه بیرون از خانه را
oeffentliche Baeder * می گویند. در زبان انگلیسی Bathroom است. در آمریکا وقتی کسی می خواهد به توالت برود می گوید : می روم به Bathroom .

* [۱] پا برگی در زبان آلمانی حرفهای A - O - U در پاره ای از واژه ها با دو نقطه در بالای آنها نوشته می شود که آنرا اوملات می گویند و صدای واژه را دگرگون می کند. در این تارنما نمی شود با اوملات نوشت چون پس از باز تاب به شکل علامت سوال در می آید. من در متن های دیگری که نوشته ام بکار برده ام که نمی شود. به این خاطر واژه گرمابه همگانی را با oe و ae نوشته ام که منظورم A و O با اوملات است!

امر مقدر، امر محتوم، قضا، قدر، سرنوشت، مرگ، موت | آبزن، دوش، گرمابه، تابخانه

جناب جدیری!
با این اوصاف واژه معلم، چون تشیدید دارد پس باید بصورت معللم نوشته شود که در عربی نیست پس از سمت فرازمینی ها آمده!!!!!!!!!!!!!
اینکه هرچیزی را ازآن قوم خود بدانی از جهل شما سرچشمه میگیرد
حمام در زبان عربی به شکل یک واژه وارد شده و همچو دیگر واژگان دارای ریشه سه حرفی نیست چرا که ما حمم یا حامم نداریم
این خود نشان میدهم که فعل شست و شو و حمام کردن خود از واژه حمام گرفته شده که نزدیکترین ادعا میتواند همان حمامه و کبوتری باشد که دوستان در بالا اشاره کردند
در بسیاری تمدن های کهن گرمابه های عمومی وجود داشته
از بابل و آشور گرفته تا عیلام و ایران و یونان و روم مصر
که بسیار کهن تر از تمدن و شهرنشینی ترک هایی بودند که تمام تاریخ را در کوچ و رمه گردانی سپری میکردند
باتشکر

گل مژه ( نام دیگرش ایت دیرسکی. آرپاجیق ) یک کلمه ی تورکی است. چون حروف گچپژدر عربی و لهجه هایش نیست.


کلمات دیگر: