کلمه جو
صفحه اصلی

باقی مانده


مترادف باقی مانده : الباقی، بازمانده، باقی، به جای مانده، بقایا، بقیه، پس مانده، تتمه، مابقی، مازاد

برابر پارسی : بازمانده | بجای مانده، پس مانده، مانده

فارسی به انگلیسی

remainder, residue, remaining, hangover, remnant, residual, surplus, oddment, remainder, residuary, residue, rest, vestige, difference, relict, [adj.] remaining

فارسی به عربی

بقیة , حطام , فائض , موجود
استراحة , بقیة

بقية , حطام , فائض , موجود


مترادف و متضاد

rest (اسم)
سامان، استراحت، اسایش، نتیجه، باقی، باقی مانده، تکیه، رستی، بقایا، فراغت، تجدید قوا، سایرین، دیگران، الباقی، موقعیت سکون

surplus (اسم)
اضافه، باقی مانده، زیادتی، مازاد، زیادی

residue (اسم)
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده

fragment (اسم)
خرده، تکه، قطعه، پاره، باقی مانده، قطعات متلاشی

debris (اسم)
خرده، اوار، باقی مانده، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته

odds and ends (اسم)
چیز، خرت و پرت، باقی مانده، تکه و پاره

residuum (اسم)
رسوب، تفاله، تفاضل، باقی، باقی مانده، پس مانده

remainder (اسم)
باقی، باقی مانده، پس مانده، فضله، سایرین

remnant (اسم)
اثر، باقی مانده، بقیه

dregs (اسم)
درد، باقی مانده، چیز پست و بی ارزش

leavings (اسم)
باقی، باقی مانده، پس مانده، ته مانده

loose end (اسم)
باقی مانده، ته مانده، انتهای تاریانخ، سر ازاد نخ، چیز استفاده نشده، انتهای شل هر چیزی

survivor (اسم)
باقی مانده، بازمانده، شخص زنده

remaining (صفت)
باقی مانده، مانده

relict (صفت)
باستانی، باقی مانده

extant (صفت)
موجود، پدیدار، باقی مانده، دارای هستی، نسخهء موجود و باقی

residual (صفت)
رسوبی، باقی مانده، پس مانده

residuary (صفت)
رسوبی، باقی مانده، مانده، موصی له، وارث طبقه دوم

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بجا مانده باز مانده . ۲ - ثابت بر قرار . ۳ - پس مانده در عقب مانده . ۴- بقیه تتمه . ۵ - مقداری که پس از تقسیم باقی ماند. ۶ - وارث میراث خوار .

لغت نامه دهخدا

باقی مانده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) تتمه. بازمانده. ( ناظم الاطباء ). نثیلة. ( منتهی الارب ). پس مانده. ( آنندراج ).مانده. ( لغات فرهنگستان ). حاصل. ( دهار ): ذمامة، عقبة؛ باقیمانده چیزی. عنشوش ؛ باقیمانده از مال. عبقول ، عبقولة؛ باقیمانده بیماری. قصملة؛ باقیمانده آب و امثال آن. قوس ؛ باقیمانده خرما در تک خنور. مظمعة؛ باقیمانده سخن ( منتهی الارب ). || حاصل کم کردن عددی کوچک از عددی بزرگتر. تفاضل. بازمانده. باقیمانده در تفریق که یکی از چهار عمل اصلی است ، عدد بزرگ که از آن چیزی کاسته میشود مفروق منه و عدد کوچکتر که از عدد بزرگ کم میشود مفروق نام دارد و رقمی که از تفاضل آن دو به دست آید باقیمانده خوانده میشود. || وارث. پس مانده. درعقب مانده. ( ناظم الاطباء ). فرزند که از پس مرگ کسی بماند. بازمانده.

فرهنگ عمید

به جا مانده، بازمانده.

دانشنامه عمومی

در حساب، زمانی که نتیجهٔ تقسیم دو عدد صحیح، با یک خارج قسمت صحیح قابل بیان نباشد، مقداری باقی می ماند که به آن باقی مانده می گویند.نبو

باقی مانده (شیمی). باقیمانده در شیمی به مواد باقیمانده بعد از یک فرایند تقطیر، تبخیر یا فیلتراسیون اشاره دارد. اما این تعریف در مقیاس ماکروسکوپی است. در مقیاس میکروسکوپی باقیمانده می تواند اشاره ای باشد به یک یا گروهی از اتمها که طی یک فرایند (واکنش) شیمیایی بخشی از یک مولکول مثلاً گروه متیل را می سازند. همچنین می تواند به معنی محصولات بازمانده و ناخواسته از یک واکنش شیمیایی باشد.
ترکیب شیمیاییِ سمیِ باقیمانده موضوعی مرتبط با امنیت بهداشتی مواد غذایی است. برای مثال، سازمان غذا و دارو آمریکا (FDA) و انجمن بازبینی مواد غذایی کانادا (CFIA)، جهت تشخیص باقیمانده های شیمیایی که ممکن است برای مصرف خطرناک باشند دستورالعملهایی دارند. از جمله این باقیمانده های شیمیایی می توان به آفلاتوکسین اشاره کرد.
در زیست شیمی و زیست شناسی مولکولی، یک باقیمانده اشاره دارد به تکپارِ خاصِ درونِ یک زنجیره بسپاریِ یک پلی ساکارید، پروتیین یا اسید نوکلئیک. ممکن است شما با جملاتی این چنینی روبرو شوید. «این پروتیین شامل ۱۱۸ باقیمانده آمینو اسیدی است.» یا «باقیمانده هیستیدینی در تشکیل حلقه ایمیدازول به عنوان یک اصل مهم مورد توجه قرار می گیرد.» دقت کنید که باقیمانده مولکولی از پاره مولکولی متفاوت است، مثلاً در مثال بالا می توانیم حلقه ایمیدازول را با واژه پاره ایمیدازول توصیف کنیم.در طی فرایندی که در آن بلوکهای تکپاریِ (مثلاً آمینو اسیدها) کنار هم زنجیروار قرار می گیرند تا یک زنجیره بسپاری (مثلاً یک پروتیین) را تشکیل دهند، بعضی اتمها (معمولاً مولکول آب) از هر کدام از بلوکهای ساختمانی به بیرون رانده می شوند، و فقط باقیمانده ای از هر بلوک ساختمانی در زنجیره قرار می گیرد. باقیمانده ای که ممکن است آمینو اسیدی باشد در یک بس پپتید (پلی پپتید).

باقیمانده (شیمی). باقیمانده در شیمی به مواد باقیمانده بعد از یک فرایند تقطیر، تبخیر یا فیلتراسیون اشاره دارد. اما این تعریف در مقیاس ماکروسکوپی است. در مقیاس میکروسکوپی باقیمانده می تواند اشاره ای باشد به یک یا گروهی از اتمها که طی یک فرایند (واکنش) شیمیایی بخشی از یک مولکول مثلاً گروه متیل را می سازند. همچنین می تواند به معنی محصولات بازمانده و ناخواسته از یک واکنش شیمیایی باشد.
ترکیب شیمیاییِ سمیِ باقیمانده موضوعی مرتبط با امنیت بهداشتی مواد غذایی است. برای مثال، سازمان غذا و دارو آمریکا (FDA) و انجمن بازبینی مواد غذایی کانادا (CFIA)، جهت تشخیص باقیمانده های شیمیایی که ممکن است برای مصرف خطرناک باشند دستورالعملهایی دارند. از جمله این باقیمانده های شیمیایی می توان به آفلاتوکسین اشاره کرد.
در زیست شیمی و زیست شناسی مولکولی، یک باقیمانده اشاره دارد به تکپارِ خاصِ درونِ یک زنجیره بسپاریِ یک پلی ساکارید، پروتیین یا اسید نوکلئیک. ممکن است شما با جملاتی این چنینی روبرو شوید. «این پروتیین شامل ۱۱۸ باقیمانده آمینو اسیدی است.» یا «باقیمانده هیستیدینی در تشکیل حلقه ایمیدازول به عنوان یک اصل مهم مورد توجه قرار می گیرد.» دقت کنید که باقیمانده مولکولی از تکه مولکولی متفاوت است، مثلاً در مثال بالا می توانیم حلقه ایمیدازول را با واژه تکه ایمیدازول توصیف کنیم.
در طی فرایندی که در آن بلوکهای تکپاریِ (مثلاً آمینو اسیدها) کنار هم زنجیروار قرار می گیرند تا یک زنجیره بسپاری (مثلاً یک پروتیین) را تشکیل دهند، بعضی اتمها (معمولاً مولکول آب) از هر کدام از بلوکهای ساختمانی به بیرون رانده می شوند، و فقط باقیمانده ای از هر بلوک ساختمانی در زنجیره قرار می گیرد. باقیمانده ای که ممکن است آمینو اسیدی باشد در یک بس پپتید (پلی پپتید).

مقداری که از عملی بر جای می ماند.


دانشنامه آزاد فارسی

باقی مانده (remainder)
جزیی از مقسومکه پس از تقسیمآن بر مقسومٌ علیهباقی می ماند. به عبارت دیگر، عددی که اگر با حاصل ضربخارج قسمتدر مقسوم علیه جمع شود، مقسوم به دست آید. مثلاً، باقی ماندۀ تقسیم ۱۱ بر ۳ برابر ۲ است. باقی مانده ممکن است به صورت کسر متعارفییا کسر اعشاری، باشد.

فرهنگ فارسی ساره

بازمانده


واژه نامه بختیاریکا

ته تَمِه؛ تَه تو

پیشنهاد کاربران

تتمه

الباقی، بازمانده، باقی، به جای مانده، بقایا، بقیه، پس مانده، تتمه، مابقی، مازاد

تمامه

Fragmented

بازمانده، ماندنی

الباقی

مابقی


کلمات دیگر: